حاکم جائر در فقه اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۶ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۴۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث حاکم جائر است. "حاکم جائر" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل حاکم جائر (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

در اصطلاح فقهای شیعه، به کسی حاکم جائر می‌گویند که بدون اذن امام یا نایب او بر مردم حکمرانی کند. حاکمان جائر، افزون بر آن‌که عدالت را مراعات نمی‌کنند، با قصد و توجه از راه راست منحرف شده‌اند و در راه باطل و انحراف قرار گرفته‌اند. بنابراین حاکم جائر کسی است که از مسیر حق منحرف شده و در راه باطل قدم برمی‌دارد؛ یا از آغاز به راه مستقیم نرفته و حق را از مدار خود خارج کرده است. از آن جهت که حاکم جائر در جایگاه مناسب و حقوقی خود قرار نگرفته و از امام معصوم اجازه ندارد، افزون بر آن‌که ولایت وی غصبی است، در حق صاحب اصلی این مقام نیز ظلم کرده است و اگر در این منصب به مردم نیز ظلم کند یا نتواند به خوبی از عهده این مقام برآید، حقوق آنان را به نوعی پایمال کرده است که خود ظلم بر مردم به شمار می‌رود. در فقه سیاسی شیعه، حاکم به دو دسته عادل و جائر تقسیم می‌شود. این ملاک تقسیم‌بندی در منابع متعدد فقهی شیعه آمده است که هرکدام احکامی خاص دارد. با توجه به آنچه دربارۀ ویژگی‌های نظام امامت و شرایط حاکم خواهیم گفت، می‌توان به این نتیجه دست یافت که مفهوم حاکم جائر در نظام امامت با نظام خلافت تفاوت اساسی و ماهوی دارد. به باور شیعه، هر حاکمی که در عصر حضور یا غیبت اذن الهی نداشته باشد، حاکم جائر شمرده می‌شود. در این زمینه میان کافر و مسلمان (اهل سنت یا شیعه) فرقی وجود ندارد. مرحوم محقق حلی گفته است: “هر حاکمی که شرایط و صفات لازم را برای حکومت نداشته باشد، خودش حاکم جائر و حکومتش نامشروع است و به تبع آن، همکاری با او و یاری رسانی‌اش حرام است”[۱][۲].

منابع

  1. میرعلی، محمد علی، اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت

پانویس

  1. شریعتی، روح الله، «حکومت در اندیشه سیاسی محقق حلی»، فصلنامه علوم سیاسی، ش۱۴، تابستان ۱۳۸۰، ص۷۱.
  2. میرعلی، محمد علی، اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت، ص ۳۹.