عبدالله ذوالبجادین
مقدمه
او پسر عبدنهم بن عمرو[۱] و عموی عبد الله بن مغفل است [۲]. پدرش از قبیله مزن بود[۳] که کمی قبل از فتح مکه در سال هشتم هجرت در راه مکه وفات کرد[۴].
او در سن کودکی پدر خود را از دست داد و با حمایت عمویش بزرگ شد؛ عمویش نیز به او علاقه فراونی داشت. پس از مرگ پدر، ثروت زیادی به وی ارث رسید[۵] و عمویش نیز اموالی به او بخشید. اما وقتی که شنید او مسلمان شده، به او گفت: "شنیدهام مسلمان شدهای! اگر چنین است، از این دین برگرد تا نیمی از ثروتم را به تو دهم و اگر از این دین برنگردی، هر چه داری از تو میگیرم و تو را برهنه میکنم؛ سپس هرجا که میخواهی برو". عبدالله گفت: "آری، مسلمان شدهام؛ هر چه میخواهی بکن". پس عمویش تمام اموالش را از وی گرفت و حتی لباسش را از تنش در آورد و او را از خانه بیرون کرد. او برهنه نزد مادرش رفت و مادرش گلیمی به او داد تا خود را بپوشاند و با این وضع به سوی مدینه حرکت کرد[۶]. او نیمه شب وارد مدینه شد و در نماز صبح رسول خدا(ص) شرکت کرد. پیامبر(ص) که طبق عادت هر روز به عقب برمیگشت و به مردم نگاه میکرد، چشمش به مردی افتاد که گلیمی را دو نیمه کرده، نیمی را به جای شلوار به کمر بسته و نیم دیگر را به جای پیراهن به شانه افکنده بود. به او فرمود: "کیستی؟" او گفت: "من عبد العزی هستم". پیامبر(ص) چون او را به این حال دید، به او فرمود: "بلکه عبدالله ذوالبجادین هستی"[۷]. حضرت با همان نگاه اول او را شناخت و از حال او آگاه شد، لذا او را به دربانی خانه خود برگزید به او فرمود: "در خانه من باش"[۸].
عبدالله مردی عابد و پرهیزگار بود. او زیاد قرآن میخواند و با خدا راز و نیاز میکرد و در خانه پیامبر(ص) با صدای بلند قرآن میخواند و تکبیر میگفت و گریه و زاری میکرد، به حدی که عمر از پیامبر(ص) پرسید: یا رسول الله، آیا عمل عبدالله تظاهر و ریا نیست؟ پیامبر(ص) فرمود: "درباره او حرف نزن که دور او کی یکی اور از زاری کنندگان است"[۹]. همچنین او را یکی از صحابه پیامبر(ص) برشمردهاند[۱۰]. عبدالله و قومش از مهاجران مکه بودند. آنها کسانی بودند که به دو قبله نماز خواندند و در جنگ بدر حضور داشتند و کسانی بودند که قبل از هجرت، اسلام آوردند[۱۱].[۱۲]
فضائل قوم عبدالله
جنگ تبوک و مرگ عبدالله
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۱۲۴.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۰۰۴-۱۰۰۳؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۱۲۴.
- ↑ استیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۰۰۴.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۴۷۹؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۴۰۴.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۱۷۱؛ برخی منابع آمده است که هیچ ثروتی از پدر به او به به ارث رسید. (المنتظم، ابن جوزی، ج۳، ص۳۷۷؛ المغازی، واقدی (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۱، ص۷۷۲).
- ↑ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۰۰۳؛ المنتظم، ابن جوزی، ج۳، ص۳۷۷؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۱۲۵؛ الاصابه، ابن حجر، ج۴، ص۱۴۰.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۰۰۴؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۱۲۴-۱۲۵؛ الاصابه، ابن حجر، ص۱۴۰؛ المنتظم، ابن جوزی، ج۳، ص۳۷۷؛ الاعلام، زرکلی، ج۴، ص۱۰۲.
- ↑ المنتظم، ابن جوزی، ج۳، ص۳۷۷؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۱۲۵.
- ↑ السیرة النبویه، این هشام، ج۴، ص۱۷۱؛ المنتظم، ابن جوزی، ج۳، ص۳۷۷؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۱۲۴-۱۲۵.
- ↑ الاعلام، زرکلی، ج۴، ص۱۰۲؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۱۲۵؛ الاصابه، ابن حجر، ج۴، ص۱۴۰.
- ↑ شأن نزول آیه ﴿السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ﴾؛ درباره ذوالبجادین و قومش دانسته شده است. (تفسیر البیضاوی، بیضاوی، ج۳، ص۱۶۸).
- ↑ قدمی، مریم، مقاله «عبدالله ذوالبجادین»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص:۶۶۳-۶۶۴.