بغی در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)
بغی در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی |
مدخل اصلی | بغی در لغت |
بغی در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث فقه سیاسی است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین سید جواد ورعی در کتاب «درسنامه فقه سیاسی» در اینباره گفته است:
«در فقه عناوینی وجود دارد که نیازمند بازشناسی از یکدیگرند. چه نسبتی میان سه عنوان یاد شده وجود دارد؟ بغی را در لغت “طلب الشئ”، “تعدّی”، “ظلم” و “مجاوزة الحد” معنا کردهاند[۱] و در اصطلاح فقهی “خروج بر امام عادل و شکستن بیعت او و مخالفت با احکام و دستورهای او” دانستهاند[۲]. تناسب معنای اصطلاحی با معنای لغوی نیز کاملاً روشن است. چنین کسی را از آنرو باغی گویند که از حدّ خود تجاوز کرده و به حقوق امام و جامعه تعدی نموده یا به خاطر آنکه ستمکار است یا به این خاطر که خواهان استعلا و برتری بر امام جامعه است[۳]. از شرایطی که برای تحقق بغی ذکر کردهاند، بر میآید که بغی “براندازی حکومت” است[۴]، ولی محاربه را “اخاذی دیگری با سلاح سرد یا گرم و ایجاد ناامنی” تعریف کردهاند[۵]»[۶]
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. حجت الاسلام و المسلمین سیدباقری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید کاظم سیدباقری در کتاب «عدالت سیاسی در قرآن کریم» در اینباره گفته است:
«بغی نیز در گستره معنایی مخالف عدالت قرار دارد. اصل در لغت، طلب شدید و اراده استوار است و هنگامی که به حرف “علی” متعدی میشود، بر تعدی و تجاوز دلالت دارد؛ حال یا در اراده و عمل است یا با تجاوز یکی بر دیگری معنادار میشود[۷]. با حضور بغی در روابط اجتماعی - سیاسی، حقوق دیگران، پایمال میشود، آنگونه که رفتار فرعون با قومش چنین بود. در قرآن کریم آمده است: ﴿وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْيًا وَعَدْوًا﴾[۸]. با توجه به آنچه بیان شد، میتوان باور داشت که بغی در قرآن، به معنی عمل و رفتار ستمگرانه با دیگران است که از هواپرستی متأثر است»[۹]
|
۲. آقایان مهدوی و کاظمی؛ |
---|
آقایان دکتر اصغرآقا مهدوی و حجت الاسلام سید محمد صادق کاظمی در کتاب «کلیات فقه سیاسی» در اینباره گفتهاند:
«“بغی” در لغت به دو معنای “طلب چیزی” و “نوعی از فساد” بیان شده است[۱۰]. “باغی” فاعل بغی و “بغاة” جمع آن است. گاهی از بغاة به “اهل بغی” نیز تعبیر میشود. این کلمه در ادبیات فقهی به معنای “خروج (شورش) عدهای از مسلمانان علیه امام”[۱۱] است. این مقدار از تعریف درباره “بغی” مورد اتفاق است؛ اما در برخی کتب فقهی با تأکید بر خروج علیه امام معصوم(ع) و در برخی دیگر با لفظ امام عادل و در دستهای دیگر با لفظ امام به صورت مطلق آمده است. شیخ جعفر کاشفالغطا خروج بر نایب امام معصوم را هم بغی میداند[۱۲]. مجازات اهل بغی جنگیدن است تا اینکه سر به اطاعت مجدد نهند. با این حال هرگونه خروج علیه امام ذیل حکم بغی قرار نمیگیرد. شروطی برای تعلق حکم بغی به خروج کنندگان در کتب فقهی بیان شده است که عبارتاند از:
هنگامی که بغاة به اطاعت از امام راضی شوند، جنگ خاتمه مییابد. در این جنگ، غنیمتی از بغاة گرفته نمیشود؛ زیرا آنان نیز مسلماناند و مال و عرض مسلمانی بر مسلمان دیگر حلال نیست. کشته شدن آنان نیز تنها به جهت رفع اضطرار پیش آمده است. توجه به برخی احکام میتواند هدف و غرض از جهاد با گروه شورشی (فئه باغیه) را واضحتر سازد: دنبال کردن فرارکنندگان اهل بغی از جنگ، کشتن مجروحان جنگ و اسیران آنان تنها در صورتی جایز است که بغات “ذوالفئه” باشند[۱۸]. ذوالفئه به معنای صاحب گروه است؛ به این معنا که اگر اهل بغی افرادی پراکنده باشند که دارای گروه و سازماندهی نباشند، در صورت فرار از معرکه رها میشوند؛ اما اگر گروه و سازماندهی داشته باشند، رها نمیشوند؛ زیرا ممکن است دوباره خود را ساماندهی کنند و برگردند؛ در حالی که فرارکنندگان از جنگ در صورتی که گروه و سازمانی نداشته باشند، غالباً به صحنه جنگ بر نخواهند گشت. مجموعه شروط و احکام فوق نشان میدهد که در مواجهه با بغاة غرض و هدف پراکندن آنان است؛ به گونهای که امکان ایجاد ناامنی و خروج مجدد علیه دولت اسلامی را نداشته باشند؛ از این روست که هرجا تن به اطاعت دهند، جنگ خاتمه مییابد و از این روست که اگر امکان تفرق جمعشان به طرقی غیر از جنگ ممکن باشد، نمیتوان به جنگ روی آورد»[۱۹] |
۳. آقای فراتی؛ |
---|
آقای عبدالوهاب فراتی، در مقاله «نظریه سیاست خارجی در دولت نبوی» در اینباره گفته است:
«بغی در لغت به معنای فساد و ظلم است و در اصطلاح به گروهی اطلاق میشود که علیه حاکم اسلامی میشورند. اگر علت شورش این گروه بناحق و بر باطل باشد آنان را باید به ضرب شمشیر ساکت کرد[۲۰]فراتی، عبدالوهاب، مقاله «نظریه سیاست خارجی در دولت نبوی»، سیره سیاسی پیامبر اعظم، ص ۱۶۷.</ref>
|
منبعشناسی جامع فقه سیاسی
پانویس
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ماده بغی.
- ↑ شیخ طوسی، النهایة فی مجرد الفقه والفتوا، ص۲۹۶.
- ↑ شیخ طوسی، النهایة فی مجرد الفقه والفتوا، ص۲۹۶.
- ↑ شیخ طوسی، المبسوط، ج۷، ص۲۶۴.
- ↑ و هو کل مجردّ سلاحا فی بَر او بحر، لیلاً او نهارا لاخافة السابله والمتروّدین من المسلمین مطلقا (طباطبایی، ریاض المسائل، ج۱۳، ص۶۱۴).
- ↑ ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص ۱۶۵.
- ↑ ر.ک: حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۳۱.
- ↑ «و بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم و فرعون و سپاهش از ستم و دشمنی، سر در پی آنان نهادند» سوره یونس، آیه ۹۰.
- ↑ سیدباقری، سید کاظم، عدالت سیاسی در قرآن کریم، ص ۲۱.
- ↑ ابنفارس، معجم مقائیس اللغة، ج۱، ص۲۷۱.
- ↑ حلی (علامه)، تذکرة الفقهاء، ج۹، ص۴۱؛ حائری طباطبایی، ریاض المسائل فی تحقیق الأحکام بالدلائل، ج۴، ص۲۳؛ طوسی، النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی، ص۲۹۶.
- ↑ کاشف الغطاء، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، ج۴، ص۳۶۷.
- ↑ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج۷، ص۲۶۴.
- ↑ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج۷، ص۲۶۵.
- ↑ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج۷، ص۲۶۵.
- ↑ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج۴، ص۳۶۸.
- ↑ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج۷، ص۲۶۵.
- ↑ عاملی (شهید ثانی)، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۲، ص۴۰۷.
- ↑ مهدوی، اصغرآقا و کاظمی، سید محمد صادق، کلیات فقه سیاسی، ص ۱۱۷.
- ↑ صحیح مسلم، ج۲، ص۱۳۷.