آزادی عقیده اقلیت‌های دینی در فقه سیاسی چگونه ترسیم شده است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آزادی عقیده اقلیت‌های دینی در فقه سیاسی چگونه ترسیم شده است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی
مدخل اصلیآزادی عقیده اقلیت‌های دینی
تعداد پاسخ۱ پاسخ

آزادی عقیده اقلیت‌های دینی در فقه سیاسی چگونه ترسیم شده است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث فقه سیاسی است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.

پاسخ نخست

محمد حسن قدردان قراملکی

حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن قدردان قراملکی در کتاب «آزادی در فقه و حدود آن» در این‌باره گفته‌ است:

«همان طوری که از اصطلاح اقلیت‌های دینی پیداست آنان مسلمان نبوده و دارای عقاید دیگری هستند. در فصل سوم مفصلاً مبانی آزادی عقیده و عدم اجبار به پذیرفتن اسلام گذشت که جایی برای تکرار نیست. این جا این نکته را اضافه می‌کنیم که در فقه، آزادی عقیده اقلیت‌های دینی (پیروان زرتشت، یهودیت، مسیحیت و صابئان بنابر قولی) با توافق و امضای قراردادی به رسمیت شناخته شده است و جای مناقشه نیست، چون مبنای آن صریح آیات قرآن است.

معروف‌ترین آیه در این خصوص، آیه‌ای است که اهل کتاب را به مشترکات یعنی توحید و خداپرستی فرا می‌خواند: ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا[۱]. آیات متعدد دیگری اهل کتاب را به گفت‌وگو درباره آموزه‌های دینی، مانند نبوت حضرت ابراهیم و حقانیت اسلام دعوت می‌کند. قرآن کریم درباره اهل کتابی که به جنگ و ستیز با مسلمانان برخاسته بودند، به پیامبر (ص) تأکید می‌کند که اگر آنان نیز در مقام صلح برآمدند و خواهان زندگی مسالمت‌آمیز با حفظ دین خود در پرتو حکومت اسلامی شدند، آزادی و حق شهروندی را به آنان اعطا کن: ﴿قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ[۲].

دومین مبنای فقهی آزادی عقیده اهل کتاب، سیره پیامبر اسلام (ص) و امام علی (ع) است که با الهام از قرآن، آزادی عقیده آنان را به رسمیت شناخته‌اند؛ برای مثال پیامبر (ص) بعد از تأسیس حکومت اسلامی در مدینه، با یهودیان آن پیمان صلحی منعقد کرد. همچنین پیمان‌های متعدد امام علی در این خصوص در کتب تاریخی ثبت شده است[۳]. فقها نیز در این باره هیچ اختلاف نظری ندارند[۴]. امام خمینی، فقیه نامی و معمار حکومت اسلامی ایران، اصل فوق را در کتب فقهی خویش و همچنین در پیام‌ها، مصاحبه‌ها و سخنرانی‌هایشان مورد تأکید قرار داده است. تمام اقلیت‌های مذهبی در ایران برای اجرای آداب دینی و اجتماعی خود آزادند و حکومت اسلامی، خود را موظف می‌داند تا از حقوق و امنیت آنان دفاع کند و آنان هم مثل سایر مردم مسلمان ایران، ایرانی و محترم هستند[۵].

ایشان در جای دیگر از آزادی‌های اهل کتاب به «حقوق طبیعی” تعبیر می‌کند: اسلام بیش از هر دینی و بیش از هر مسلکی به اقلیت‌های مذهبی آزادی داده است. آنان نیز باید از حقوق طبیعی خودشان که خداوند برای همه انسان‌ها قرار داده است، بهره‌مند شوند. ما به بهترین وجه از آنان نگه‌داری می‌کنیم[۶]. اما اقلیت‌های غیردینی که کفار و مشرکان از مصادیق بارز آن هستند، از آنجا که تقریباً هیچ وجه اشتراک اساسی عقیدتی با اسلام ندارند، خطابات قرآن و روایات درباره آنان نیز متفاوت است.

فقها در ضمن بررسی حکم جهاد، با تفاوت گذاشتن بین اهل کتاب و غیر آنان، کفار و مشرکان را مشمول آزادی عقیده ندانسته و تابعیت و شهروندی آنان را در حکومت اسلامی نمی‌پذیرند و آنان را ملزم به پذیرش اسلام با قتال می‌دانند. اما به نظر می‌رسد با توجه به مبانی پیش گفته در بحث آزادی عقیده، نمی‌توان برای پذیرفتن دین به خشونت و زور متوسل شد. در توجیه دیدگاه فقها در باب الزام کفار به قتال یا پذیرفتن اسلام، باید گفت که اولاً، آن اختصاص به کفار و مشرکانی دارد که در صدد تضعیف یا براندازی حکومت اسلامی هستند که توضیح تفصیلی آن در بحث مبانی آزادی عقیده گذشت؛ ثانیاً، حکم قتال با مشرکان مطلق نیست، بلکه آیات متعدد راه سومی به نام «صلح” را مطرح کرده‌اند که طی قرارداد «مهادنه” انجام می‌شود[۷]؛ ثالتاً، محل بحث بیشتر درباره کافرانی است که نه تنها درصدد تضعیف یا براندازی حکومت اسلامی نیستند، بلکه متمایل به زندگی مسالمت‌آمیز با مسلمانان در سایه حکومت اسلامی هستند. آیاتی از قرآن مجید این دو نکته یعنی صلح با کافران و همزیستی با آنان را به رسمیت می‌شناسد؛ در زیر به آنها اشاره می‌کنیم: ﴿لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ[۸].

این آیه نه تنها به قتال با کفاری که در صدد جنگ و آزار مسلمانان نیستند امر نمی‌کند، بلکه در یک دستور انسانی و اخلاقی، مسلمانان را به احسان به آنها و نیکوکاری و رفتار عادلانه با آنان امر و سفارش می‌کند و ذیل آیه ﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ سفارش به نیکی و عدالت را تأکید و تکرار می‌کند، روشن است چنین دستوری با حکم قتال و الزام به اسلام سازگاری ندارد. ﴿وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۹]. ﴿فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا[۱۰].

دو آیه فوق به پیامبر امر می‌کند که در صورت پیشنهاد واقعی صلح از سوی کفار به آنان پاسخ مثبت دهد. سیره پیامبر اسلام (ص) نیز مبتنی بر آیات قرآن مجید بود که در کتب تاریخی آمده است. در حکومت علوی نیز اقلیت‌های مشرک وجود داشت که زندگی مسالمت‌آمیزی با مسلمانان داشتند و در صورت رفتار نامناسب حاکمان، به امام شکایت می‌کردند[۱۱]. که این سیره گویای به رسمیت شناختن شهروندی مشرک در حکومت اسلامی است»[۱۲]

پانویس

  1. «بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمه‌ای که میان ما و شما برابر است هم‌داستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۴.
  2. «با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمی‌آورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کرده‌اند حرام نمی‌دانند و به دین حق نمی‌گروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹.
  3. ر. ک: ابن‌هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۱۴۷؛ ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۲۹۳.
  4. برای اطلاع از آرای فقها از جمله: راوندی، ابن زهره، ابن حمزه، ابن ادریس، محقق حلی، ر.ک: علی‌اصغر مروارید، الینابیع الفقهیه، ج۹، ص۱۲۱، ۱۵۲، ۱۵۹، ۱۷۷ و ۲۱۲.
  5. صحیفه نور، ج۲، ص۱۰۳.
  6. صحیفه نور، ج۳، ص۴۸، ۱۶/۸/۵۷.
  7. در برخی کتب فقهی برای قرارداد فوق وقت معین مانند چهار، شش و حداکثر یک سال ذکر شده و برخی دیگر آن را موکول به حاکم دینی و تشخیص مصلحت کرده‌اند. (ر.ک: حسن بن یوسف حلی، مختلف الشیعه، ج۴، ص۴۱۴؛ همو، قواعد الاحکام، ج۱، ص۱۱۵؛ همو، التذکره، ج۱، ص۴۴۷؛ شیخ طوسی، المبسوط، ج۲، ص۵۰؛ محقق حلی، المعتبر، ج۱، ص۳۱؛ زین‌الدین جبعی عاملی، مسالک الافهام، ج۲، ص۸۱؛ محمدحسن نجفی، جواهرالکلام، ج۲۱، ص۲۹۲).
  8. «خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکرده‌اند و شما را از خانه‌هایتان بیرون نرانده‌اند باز نمی‌دارد؛ بی‌گمان خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره ممتحنه، آیه ۸.
  9. «و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست» سوره انفال، آیه ۶۱.
  10. «باری، اگر اینان از شما کناره‌جویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش درآمدند، خداوند برای شما (در تجاوز) بر آنان راهی ننهاده است» سوره نساء، آیه ۹۰.
  11. نهج البلاغه، نامه ۱۹.
  12. قدردان قراملکی، محمد حسن، آزادی در فقه و حدود آن، ص ۲۷۷.