آموزش قرآن در تربیت اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

آموزش قرآن کریم در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) از جایگاه والایی برخوردار است؛ زیرا همه آنچه برای هدایت و راهنمایی انسان ضروری است در آن آمده است: إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ[۱]. سیره معصومان(ع) در آموزش قرآن چنین است:

نخست: آموزش قرآن به عموم مردم

قرآن مهم‌ترین منبع معارف دین اسلام است و بهترین و مطمئن‌ترین راه برای آشنایی با توصیه‌ها، موعظه‌ها، دستورها و حلال و حرام الهی مطالعه قرآن و تأمل و تدبر در آن است. به همین سبب، معصومان(ع) به آموزش قرآن به مسلمانان بسیار اهمیت می‌دادند. در سیره پیامبر(ص) آمده است: مردی نزد پیامبر(ص) آمد تا پیامبر(ص) به او قرآن بیاموزد. هنگامی که به آیه فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ[۲] رسید، گفت: بس است و رفت. پیامبر(ص) فرمود: رفت در حالی که فقیه شده بود[۳].

امام باقر(ع) نیز می‌فرماید: امیرمؤمنان علی(ع) بعد از اقامه نماز صبح تا طلوع آفتاب، تعقیبات نماز را انجام می‌داد. زمانی که آفتاب طلوع می‌کرد فقرا و دیگر مردمان نزد او جمع می‌شدند و امام(ع) به آنان فقه و قرآن می‌آموخت[۴].

همچنین پیامبر(ص) پیش از هجرت به مدینه، برای آموزش قرآن به مسلمانان مدینه مصعب بن عمیر را به این شهر اعزام کرد[۵] و پس از هجرت به مدینه و گسترش اسلام نیز یکی از وظایف اصلی نمایندگان خود در شهرها را آموزش قرآن به مردم قرار می‌داد. گاه همراه نماینده و حاکم شهر، شخصی دیگر را عهده‌دار آموزش قرآن و سایر معارف دینی به مردم آن شهر می‌کرد. برای نمونه، پس از فتح مکه معاذ بن جبل و عتاب بن اُسَید را عهده‌دار آموزش قرآن به مردم مکه کرد[۶].[۷]

دوم: قرآن، اولین ماده درسی

دوره کودکی و نوجوانی دوره‌ای است که انسان آسان‌تر می‌آموزد و آموخته‌هایش نیز پایدارتر و استوارتر است. پیامبر(ص) می‌فرماید: آنکه در جوانی بیاموزد، آموزشش به منزله نقش در سنگ است و آنکه در بزرگسالی بیاموزد، آموزشش به منزله نوشتن بر آب است[۸]. افزون بر این، دوره کودکی و نوجوانی دوره شکل‌گیری شخصیت است و به همین سبب، در این دوره انعطاف‌پذیری و تأثیر‌پذیری و به تبع آن، آمادگی تغییر‌پذیری بسیار زیاد است. در حالی که به موازات افزایش سن، میزان انعطاف‌پذیری و تغییر‌پذیری کاهش می‌یابد و در دوره کهنسالی به کمترین حد می‌رسد.

امیرمؤمنان علی(ع) در نامه‌اش به فرزندش امام حسن(ع) به همین نکته اشاره می‌کند و می‌فرماید: قلب و جان جوان چون زمین ناکاشته است؛ هر بذری را که در آن افکنده شود می‌پذیرد؛ از این‌رو به ادب آموختنت پرداختم، پیش از آنکه قلب و جانت سخت شود و ذهنت مشغول گردد[۹].

از نظر امام(ع) روح و روان کودک و نوجوان همانند زمین کشاورزی کشت نشده است که هر بذری در آن بکارند، می‌روید و رشد می‌کند. در حالی که روح و روان کهنسالان و میانسالان همانند زمین کشاورزی کاشته شده است که توانایی رویاندن بذر جدید را ندارد. به دیگر سخن، گویی امام(ع) بر این است که تغییر‌پذیری و انعطاف‌پذیری انسان مانند توانایی باتری غیر قابل شارژ، محدود است. از آنجا که بزرگسالان این توانایی را در دوره کودکی و نوجوانی مصرف کرده‌اند، توانایی پذیرش معرفت‌ها و باورها و رفتارهای جدید را ندارند. اما کودکان و نوجوانان این توانایی را مصرف نکرده‌اند و به همین سبب قابلیت پذیرش ساختارهای نو در آنها باقی است.

امام صادق(ع) نیز به احول که در کار گسترش تشیع در بصره موفقیت چندانی به دست نیاورده بود، توصیه می‌کند به جوانان رو بیاورد؛ زیرا جوانان بیشتر از بزرگسالان آماده پذیرش دعوت وی هستند: اسماعیل بن عبدالخالق می‌گوید: امام صادق(ع) به احول فرمود: بصره رفتی؟ احول گفت: آری. امام فرمود: استقبال مردم از این موضوع امامت و پذیرش آنها را چگونه دیدی؟ احول گفت: به خدا استقبال آنان کم بود؛ استقبال می‌کردند، اما بسیار کم. امام فرمود: به جوان‌ها رو بیاور که زودتر از دیگران به سوی خوبی‌ها می‌شتابند[۱۰].

از سوی دیگر، هدف قرآن‌آموزی تنها قرائت قرآن نیست؛ بلکه قرائت قرآن مقدمه آشنایی با آموزه‌ها و معارف وحیانی و عمل به آنهاست. به عبارتی دقیق‌تر، غرض اصلی آموزش قرآن این است که شخصیت متربی شخصیتی قرآنی گردد، به گونه‌ای که تمام اعمال و رفتار و گفتار وی با معیارهای قرآنی منطبق باشد. بنابراین اگر بخواهیم نسل جدید قرآن را به آسانی بیاموزند و از دریای معارف آن بهره‌مند شوند و کاخ شخصیت آنها بر پایۀ آموزه‌های وحیانی بنا شود، بهترین راه این است که در اولین فرصت و به عنوان اولین ماده درسی وی را با قرآن آشنا کنیم و قرائت قرآن را به وی بیاموزیم؛ چنان که معصومان(ع) چنین می‌کردند. در سیره امام حسین(ع) آمده است: عبدالرحمان بن سلمی به فرزند امام حسین(ع) سوره حمد آموخت. هنگامی که فرزند امام، سوره حمد را نزد امام خواند، امام به عبدالرحمان هزار دینار و هزار حله داد و دهانش را پر از در کرد[۱۱].

در نامه امیرمؤمنان علی(ع) به امام حسن(ع) نیز به صراحت بیان شده که ایشان در کودکی قرآن به امام حسن(ع) آموخته است. افزون بر این در این نامه بیان شده که ایشان قرآن را پیش از هر مطلب دیگری و به عنوان اولین ماده درسی به امام حسن(ع) آموخته است. در این نامه می‌خوانیم: آموزش تو را با کتاب خدا و تفسیر آن و [با آموزش] شرایع اسلام و احکام و حلال و حرام آن آغاز کردم[۱۲].

به علاوه، معصومان(ع) مسلمانان را نیز به آموزش قرآن به فرزندان خود توصیه کرده‌اند. در روایتی از پیامبر(ص) آمده است: کسی که به فرزندش قرآن بیاموزد، گویی ده هزار حج انجام داده است...[۱۳].[۱۴]

مأنوس کردن با قرآن

تسلط بر قرائت قرآن گوهری گران‌بهاست که طالبش باید بهای آن را بپردازد و بهای آن، تلاوت مداوم قرآن و انس با آن است. افزون بر این، قرآن با کتاب‌های بشری تفاوت دارد؛ شاید بتوان تمام مطالب کتاب‌های عادی را با یک بار خواندن درک کرد و فهمید، اما قرآن کتابی است که «ظاهری دارد و باطنی؛ ظاهرش حکم و دستور و باطنش علم و معرفت است؛ ظاهرش نیکو و زیبا و باطنش پر عمق و ژرفاست... عجایبش ناشمردنی و غرایبش کهنه‌ناشدنی است؛ چراغ‌های هدایت و علایم و نشانه‌های حکمت در آن است»[۱۵]. بدیهی است به چنگ آوردن درهای گران‌بهای معرفت و گوهرهای بی‌بدیل حکمت موجود در این دریای ژرف جز با غواصی مکرر در آن به دست نمی‌آید. گذشته از این، نهال شخصیت کودک و نوجوان به یکباره قرآنی نمی‌شود و به بار نمی‌نشیند، بلکه روزها و ماه‌ها و سال‌ها باید این نهال با زلال معرفت و حیانی آبیاری و با حکمت‌های قرآنی تغذیه شود و در معرض نور آفتاب کتاب الهی قرار گیرد تا به تدریج رشد کند و شکوفه بر آن بروید و میوه دهد. بنابراین تسلط بر قرآن و دست یافتن به زلال معارف جاری در آن و پرورش یافتن شخصیت مطابق با آموزه‌های قرآنی مستلزم انس با قرآن و تلاوت مکرر آن است و از این‌رو در روایتی از امام صادق(ع) می‌خوانیم: «کسی که در جوانی قرآن تلاوت کند قرآن با گوشت و خونش آمیخته می‌گردد»[۱۶].

به همین سبب، در سیره معصومان(ع) قرائت قرآن و انس با آن بسیار مورد توجه واقع شده و مسلمانان به آن فراوان توصیه شده‌اند. پیامبر(ص) می‌فرماید: خانه‌هایتان را با تلاوت قرآن روشن کنید... هرگاه در خانه‌ای قرآن بسیار تلاوت شود، خیر آن بسیار گردد و اهل آن خانه برخوردار گردند و این خانه برای آسمانیان می‌درخشد، چنان که ستارگان برای زمینیان می‌درخشند[۱۷].

از امام صادق(ع) نیز روایت شده است: قرآن را تلاوت کنید که درجات بهشت به تعداد آیات قرآن است. آنگاه که قیامت برپا شود، به قاری قرآن گفته می‌شود: بخوان و بالا رو و او با خواندن هر آیه، یک درجه بالا می‌رود[۱۸]. همچنین معصومان(ع) تنها به آموزش قرآن به نونهالان اکتفا نمی‌کردند؛ بلکه علاوه بر آن، آنها را به تلاوت روزانه قرآن وادار می‌کردند تا با قرآن انس بگیرند و به تلاوت آن عادت کنند. امام صادق(ع) می‌فرماید: پدرم ما را جمع می‌کرد و دستور می‌داد تا طلوع آفتاب ذکر بگوییم و دستور می‌داد هر کس می‌تواند قرآن بخواند و آنکه نمی‌تواند ذکر بگوید[۱۹].

در اینجا تذکر سه نکته ضروری است. نخست آنکه معصومان(ع) گرچه به عادت دادن کودکان به قرائت قرآن اهتمام داشتند، اما در این کار سختگیری نمی‌کردند و به کودکان اجازه می‌دادند برخی آداب قرائت قرآن را رعایت نکنند. برای مثال، به کودکانی که می‌خواستند قرآن تلاوت کنند اجازه می‌دادند بدون وضو هم قرآن تلاوت کنند؛ با اینکه یکی از آداب تلاوت قرآن وضو داشتن است به این سیره توجه فرمایید: اسماعیل پسر امام صادق(ع) نزد او بود. امام به او گفت: پسرم! قرآن بخوان. اسماعیل گفت: وضو ندارم امام فرمود [قرآن بخوان اما] به نوشته قرآن دست نزن و به ورق آن دست بزن[۲۰].

دوم آنکه در متون دینی بر ترتیل در تلاوت قرآن تأکید شده است. در قرآن آمده است: وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا[۲۱]. عبدالله بن سلیمان معنای این آیه را از امام صادق(ع) پرسید و امام به نقل از امیرمؤمنان علی(ع) ترتیل را چنین معنا کرد: [قرآن را] شمرده و روشن تلاوت کن و آن را نه مانند شعر، بسیار تند و نه بسیار کند [به گونه‌ای که ارتباط کلمات از هم جدا و پراکنده گردند]تلاوت کن»[۲۲].

بنابراین، ترتیل بدین معناست که آیات قرآن به گونه‌ای تلاوت شود که هر کلمه‌ای به خوبی تلفظ شود و شنونده به آسانی آنها را بفهمد، که در این صورت، درک معانی قرآن نیز برای قاری و شنونده آسان‌تر و قدرت نفوذ و تأثیرگذاری آیات قاری و شنونده بیشتر خواهد بود.

نکته سوم اینکه در متون اسلامی بر تلاوت قرآن با صوت و لحن زیبا تأکید شده است. پیامبر(ص) فرمود: «لِكُلِّ شَيْءٍ حِلْيَةٌ وَ حِلْيَةُ الْقُرْآنِ الصَّوْتُ الْحَسَنُ»[۲۳]؛ هر چیزی زینتی دارد و زینت قرآن صوت زیباست. به همین سبب، امامان(ع) قرآن را با صوتی بسیار زیبا تلاوت می‌کردند. «امام زین العابدین(ع) قرآن را چنان زیبا تلاوت می‌کردند که گاه راهگذران با شنیدن آن بیهوش می‌شدند»[۲۴] و در روایتی دیگر آمده است: «سقاها با شنیدن صدای تلاوت قرآن امام سجاد(ع) از رفتن بازمی‌ماندند و به تلاوت ایشان گوش فرا می‌دادند»[۲۵].[۲۶]

تشویق به تفکر و تأمل در قرآن

معصومان(ع) در آموزش قرآن تنها به درست تلاوت کردن، با آهنگ تلاوت کردن، و مستمر تلاوت کردن قرآن بسنده نمی‌کردند و افزون بر آن متربیان را به تأمل و تدبر در آیات قرآن فرامی‌خواندند؛ چراکه قرآن چنان که پیامبر اکرم(ص) فرمود، «ظاهری دارد و باطنی و باطن آن نیز باطن‌هایی دارد، عجایبش شمردنی و کهنه‌شدنی نیست»[۲۷]. بدیهی است پی بردن به باطن قرآن و دستیابی به عجایب و غرایب معرفت و حکمت نهفته در ژرفای اقیانوس قرآن با ابزار قرائت ممکن نیست، بلکه ابزار قوی‌تر و نافذتر مثل اندیشه و تعقل لازم است تا بتوان از سطح آن گذر کرد و به درون آن راه یافت و نظاره‌گر گوهرهای ناب معرفت و حکمت الهی شد. از این‌رو، امیرمؤمنان علی(ع) در فرازی از سخنی طولانی می‌فرماید: آگاه باشید، خیری نیست در قرائتی که همراه با تدبر نباشد...[۲۸] و اصولاً قرآن نازل شده است تا مردم در آن بیندیشند: كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ[۲۹].[۳۰]

منابع

پانویس

  1. «بی‌گمان این قرآن به آیین استوارتر رهنمون می‌گردد» سوره اسراء، آیه ۹.
  2. «پس هر کس همسنگ ذره‌ای نیکی ورزد، آن را خواهد دید * و هر کس همسنگ ذره‌ای بدی کند، آن را خواهد دید» سوره زلزال، آیه ۷-۸.
  3. «رُويَ أنَّ رجُلاً جاءَ إلَى النبيِّ صلى الله عليه و آله لِيُعَلِّمَهُ القرآنَ، فانتَهى إلى قولِهِ تعالى: فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ. فقالَ: يَكفِيني هذ، و انصَرَفَ، فقالَ رسولُ اللّه(ص): انصَرَفَ الرجُلُ و هُو فَقيهٌ».
  4. «عَنْ أبى جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بِنْ عَلىٍّ(ع) قالَ: كانَ عَلىٌّ(ع) إذا صَلَّى الْفَجْرَلَمْ يَزَلْ مُعَقِّباً إلى أنْ تَطْلُعَ الشَّمْسُ،فَإذا طَلَعَتْ إجْتَمَعَ إلَيْهِ الْفُقَراءُ وَالْمَساكينُ وَغَيْرِهِ مِنَ النّاسِ فَيُعَلِّمُهُمْ الْفِقهَ وَالْقُرْآنَ». (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۰۹)
  5. ابن هشام، محمد بن اسحاق، سیرة النبی، ج۲، ص۲۹۶.
  6. ابن هشام، محمد بن اسحاق، سیرة النبی، ج۴، ص۹۳۶.
  7. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۶۲.
  8. «موسی بن جعفر، عن آبائه(ع) قال: قال رسول الله(ص): مَن تَعَلَّمَ في شَبابِهِ كانَ بِمَنزِلَةِ الرَّسمِ في الحَجَرِ، و مَن تَعَلَّمَ و هُو كبيرٌ كانَ بمَنزِلَةِ الكِتابِ على وَجهِ الماءِ». (مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱، ص۲۲۲)
  9. «إنّما قَلْبُ الحَدَثِ كالأرضِ الخالِيةِ ما اُلقِيَ فيها مِنْ شيءٍ قَبِلَتْهُ، فبادَرْتُكَ بالأدبِ قبلَ أن يَقْسُوَ قلبُكَ و يَشتغِلَ لُبّكَ». (نهج البلاغه، ص۲۹۵)
  10. «عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَبْدِ اَلْخَالِقِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ(ع) يَقُولُ لِأَبِي جَعْفَرٍ اَلْأَحْوَلِ وَ أَنَا أَسْمَعُ أَتَيْتَ اَلْبَصْرَةَ فَقَالَ نَعَمْ قَالَ كَيْفَ رَأَيْتَ مُسَارَعَةَ النَّاسِ إِلَى هَذَا الْأَمْرِ وَ دُخُولَهُمْ فِيهِ قَالَ وَ اللَّهِ إِنَّهُمْ لَقَلِيلٌ وَ لَقَدْ فَعَلُوا وَ إِنَّ ذَلِكَ لَقَلِيلٌ فَقَالَ عَلَيْكَ بِالْأَحْدَاثِ فَإِنَّهُمْ أَسْرَعُ إِلَى كُلِّ خَيْرٍ». (مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۲۳، ص۲۳۶)
  11. إن عبد الرحمن السلمی علم ولد الحسین(ع) الحمد. قلما قرأها علی أبیه أعطاه ألف دینار، و ألف حلة، و حشا فاه درا. (مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۹۱)
  12. «أن أبتَدِئَكَ بِتَعليمِ كِتابِ اللّه عَزَّ و جلَّ و تَأويلِهِ، و شَرائعِ الإسلامِ و أحكامِه و حَلالِهِ و حَرامِهِ». (مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱، ص۲۱۹).
  13. «قال رسول الله(ص): من علم ولده القرآن فكأنما حج البيت عشرة ألف حجة، و اعتمر عشرة ألف عمرة، و أعتق عشرة ألف رقبة من ولد إسماعيل(ع) و غزا عشرة ألف غزوة، و أطعم عشرة ألف مسكين مسلم جائع، و كأنما كسا عشرة ألف عار مسلم، و يكتب له بكل حرف عشرة حسنات، و يمحي عنه عشر سيئات، و يكون معه في قبره حتي يبعث، و يثقل ميزانه، و يتجاوز به علي الطراط كالبرق الخاطف، و لم يفارقه القرآن حتي ينزل به من الكرامة أفضل ما يتمني». (مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۸۹، ص۱۸۸)
  14. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۶۲.
  15. «عن الصادق عن آبائه عن رسول الله(ص):... و له ظهر و بطن؛ فظاهره حكم الله و باطنه علم الله تعالي فظاهره وثيق و باطنه له تخوم، و علي تخومه تخوم؛ لا تحصي عجائبه و لا تبلي غرائبه؛ فيه مصابيح الهدي و منار الحكمة». (کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۲، ص۵۹۶)
  16. «عن أبی عبدالله(ع) قال: من قرأ القرآن و هو شاب مؤمن اختلط القرآن بلحمه و دمه...». (کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۲، ص۶۰۳)
  17. قال النبی(ص): نوروا بیوتکم بتلاوة القرآن... فأن البیت إذا کثر فیه تلاوة القرآن کثر خیره، و امتع أهله، و أضاء لأهل السماء، کما تضی نجوم السماء لأهل الدنیا}}. (کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۲، ص۲۰۰).
  18. «عن الصادق(ع) أنه قال: عَلَيْكُمْ بِمَكَارِمِ اَلْأَخْلاَقِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّهَا وَ إِيَّاكُمْ وَ مَذَامَّ الْأَفْعَالِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُبْغِضُهَا وَ عَلَيْكُمْ بِتِلاَوَةِ الْقُرْآنِ فَإِنَّ دَرَجَاتِ الْجَنَّةِ عَلَى عَدَدِ آيَاتِ الْقُرْآنِ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ يُقَالُ لِقَارِئِ الْقُرْآنِ اِقْرَأْ وَ اِرْقَ فَكُلَّمَا قَرَأَ آيَةً رَقَا دَرَجَةً». (مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۸۹، ص۱۹۷)
  19. «وَ كَانَ يَجْمَعُنَا فَيَأْمُرُنَا بِالذِّكْرِ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ وَ يَأْمُرُ بِالْقِرَاءَةِ مَنْ كَانَ يَقْرَأُ مِنَّا وَ مَنْ كَانَ لاَ يَقْرَأُ مِنَّا أَمَرَهُ بِالذِّكْرِ». (کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۲، ص۴۹۸)
  20. «عن أبی عبدالله(ع) قَالَ: كَانَ إِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عِنْدَهُ فَقَالَ يَا بُنَيَّ اِقْرَأِ اَلْمُصْحَفَ فَقَالَ إِنِّي لَسْتُ عَلَى وُضُوءٍ فَقَالَ لاَ تَمَسَّ اَلْكِتَابَةَ وَ مَسَّ اَلْوَرَقَ». (شیخ طوسی، محمد بن الحسن، الاستبصار، ج۱، ص۱۱۳)
  21. «یا (اندکی) بر آن بیفزای و قرآن را آرام و روشن بخوان» سوره مزمل، آیه ۴.
  22. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۲، ص۶۱۵.
  23. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۲، ص۶۱۵.
  24. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۲، ص۶۱۵.
  25. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۲، ص۶۱۶.
  26. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۶۵.
  27. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۲، ص۶۰۳.
  28. «أَلاَ لا خَيْرَ فِي عِلْمٍ لَيْسَ فِيهِ تَفَهُّمٌ أَلا لا خَيْرَ فِي قِرَاءَةٍ لَيْسَ فِيهَا تَدَبُّرٌ». (کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۳۶).
  29. «(این) کتابی خجسته است که ما به سوی تو فرو فرستاده‌ایم تا در آیات آن نیک بیندیشند» سوره ص، آیه ۲۹.
  30. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۶۷.