علم معصوم به عجایب یا راههای آسمان و زمین
مقدمه
امام باید در علوم مربوط به دیانت و چیزهایی که دانستن آنها برای زمامداری و هدایت و ارشاد ملت لازم است عالم باشد. اکنون این بحث به میان میآید که آیا در سایر رشتهها و فنون علمی نیز باید متخصص و با اطلاع باشد یا لازم نیست؟ گروهی میگویند: امام(ع) باید همه چیز را بداند، در طبابت و گیاهشناسی و زمینشناسی و هندسه و حساب و ستارهشناسی و فیزیک و شیمی و سایر رشتههای علمی تخصص داشته باشد، باید به تمام زبانها آشنا باشد و بتواند با هر زبانی تکلم نماید، ولی گروه دیگری دانستن این علوم را برای امام(ع) ضروری نمیدانند. در این باره باید گفت: دلیلهایی که درباره علم امام(ع) اقامه شد بیش از این دلالت نداشت که امام(ع) باید در کلیه علوم و مسائل مربوط به دیانت و چیزهایی که دانستن آنها برای زمامداری و هدایت و ارشاد مردم لازم است کاملًا عالم و با اطلاع باشد. امام(ع) گنجینه علوم نبوت است، تمام مسائل حلال و حرام و وظایف مردم را میداند، از عقاید صحیح و اخلاق نیک و بد با اطلاع است، از قوانین و احکام سیاسی و اجتماعی و وظایف فردی اطلاع دارد، و به طور کلی، به گونهای است که میتواند حوایج دینی مردم را تأمین کند. اما بیش از این مقدار را اثبات نمیکرد، دلیل علم امام(ع) دلالت نداشت که در سایر رشتهها و فنون علمی نیز باید متخصص باشد، از آن دلیلها استفاده نمیشد که امام(ع) باید دکتر و مهندس و ریاضیدان و زمینشناس و حیوانشناس و گیاهشناس و ستارهشناس و فیزیکدان و شیمیدان باشد، چنین انتظاری هم از او نمیرود. بله، اگر دانستن یکی از اینها برای اثبات امامت یا ارشاد و هدایت مردم ضرورت پیدا کرد میتواند از نیروی باطنی خویش استفاده کند و با جهان غیب تماس بگیرد و علوم و اطلاعات لازم را به دست آورد. منبع و سرچشمه تمام حقایق در اختیار امام(ع) است، راه رسیدن به واقع را میداند، هر وقت ضرورت اقتضا کرد میتواند بهرهبرداری کند. به همین جهت، در اخبار دیده میشود که ائمه(ع)اطهار گاهی ـ آری فقط گاهی ـ از خواص گیاهان و میوهها و داروها خبر میدادند. از حوادث زمین و آسمان و اوضاع کواکب و خورشید سخن میگفتند، از سخنان حیوانات خبر میدادند و با زبانهای غیر عربی تکلم میفرمودند. اما زمانی هم برای معالجه بیماریها به طبیب مراجعه میکردند، چنان که برای معالجه زخم سر علی بن ابی طالب(ع) مراجعه نمودند. برای تعیین قیمت اجناس به اهل خبره رجوع میکردند. رمز مطلب این است که ائمه(ع) گرچه راه رسیدن به واقعیات و کلید فهم همه حقایق را در اختیار داشتند و به اعتبار نورانیت ذاتی و علوِّ مقام ولایت همه اشیاء را حضوراً مشاهده مینمودند لکن لازمه مطلب این نیست که به اعتبار بدن عنصری و علم حصولی همه چیز را بدانند. اما در عین حال، اگر اراده میکردند به چیزی علم حصولی پیدا کنند برایشان حاصل میشد چنان که همین مطلب در احادیث وارد شده است.
خلاصه سخن: پیغمبر اکرم(ص) و ائمه(ع) مانند مردم زندگی میکردند. با همین حواس کسب علم میکردند. در کارهای مهم با اصحاب مشورت میکردند. مطابق شاهد و بینه داوری میکردند. از روی همین ظواهر در کارها تصمیم میگرفتند. با همین ظواهر در جنگها تصمیم میگرفتند. با همین ظواهر درباره عزل یا نصب حکام تصمیم میگرفتند و بدین جهت امکان داشت نالایق و حتی گاهی خیانت پیشه از آب درآیند. داستان افک عایشه تا رسیدن وحی مخفی بود گاهی در جنگها با شکست مواجه میشدند. زمانی فرمانده لشکر یا حاکمی خیانتکار در میآمد. علی(ع) قیس بن سعد را با این که بی تقصیر بود از فرماندهی مصر عزل کرد و محمد بن ابی بکر را به جایش نصب نمود. به واسطه همین ظواهر گاهی از دشمن و عاقبت خودشان اظهار نگرانی میکردند. در پارهای از امور اظهار بی اطلاعی میکردند، چون قرار بود پیغمبر(ص) و امام(ع) از جنس بشر باشد و مانند سایر مردم زندگی کند و درست مانند یک فرد عادی به ارشاد و هدایت بپردازد. قرار نبود در تمام کارها از پشتوانه غیبی استفاده کند. اصحاب پیغمبر(ص) و ائمه(ع) برنامه معمولی آنان را مشاهده میکردند، بدین جهت بعضی از آنان خیال میکردند که از لحاظ علم با دیگران فرقی ندارند و از این نکته غافل بودند که گرچه زندگی پیغمبر(ص) و ائمه(ع) بر طبق معمول و متعارف است لکن به هر حال با جهان غیب ارتباط دارند و عنداللزوم میتوانند از پشتوانه غیبی استفاده کنند، بعضی از علما نیز به همین اشتباه گرفتار شدهاند[۱].
منابع
پانویس
- ↑ امینی، ابراهیم، بررسی مسائل کلی امامت، ص۳۰۱ - ۳۰۳.