آیا آیه ۱۱۶ سوره مائده با عصمت حضرت عیسی منافات دارد؟ (پرسش)
آیا آیه ۱۱۶ سوره مائده با عصمت حضرت عیسی منافات دارد؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ عصمت |
مدخل بالاتر | عصمت پیامبران |
مدخل اصلی | عصمت حضرت عیسی |
مدخل وابسته | عصمت - پیامبران - حضرت عیسی |
تعداد پاسخ | ۲ پاسخ |
آیا آیه ۱۱۶ سوره مائده با عصمت حضرت عیسی منافات دارد؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث عصمت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.
تبیین شبهه
برخی بر اساس مبانی نقلی، شبههای را در مورد عصمت حضرت عیسی(ع) ذکر نمودهاند که: خداوند در قیامت به حضرت عیسی(ع) میگوید: ﴿وَإِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ﴾[۱]. این گروه معتقدند لحن و خطاب آیه نسبت به عیسی (ع)، نوعی عتاب و توبیخ است و این توبیخ نشان میدهد که حضرت عیسی دچار این اشتباه و خطا شده است چرا که از ظاهر آیه میتوان چنین برداشت کرد که حضرت عیسی (ع) مدعی الوهیت بوده یا اگر این ادعا را نیز بر زبان جاری نساخته است، ولی ظاهر حالش نشان از این ادعا دارد و اگر این چنین نبود[۲]، استفهام خداوند از وی امری بیهوده بود و بسیار روشن است که ادعای الوهیت، از بزرگترین لغزشهای اعتقادی و رفتاری است[۳].
پاسخ جامع اجمالی
پاسخ نخست: نکوهش خدا بر پرستشگران حضرت عیسی و مریم (ع): گفتوگوی خداوند با حضرت عیسی (ع) که لحنی عتابآمیز دارد، هیچگونه لغزشی را در مورد آن حضرت اثبات نمیکند، بلکه در حقیقت خداوند، رفتار و ایده آن دسته از مسیحیان که پرستش آن حضرت و حضرت مریم را مرام خود ساختهاند، نکوهش فرموده است. نتیجه این گفتوگو آن است که حضرت عیسی (ع) به طور شفاف خود را تبرئه، و پیوند با آنان را از خود سلب میکند و راه هرگونه اتهامی را میبندد[۴]. از منظر ادبی نیز، اگر همزه استفهام انکاری بر جمله اثباتی وارد شود، افاده نفی میکند. انت قلت چنین معنا میشود: مگر نه آن است که تو نگفتهای؟ اما اگر بر جمله منفی وارد شود، افاده اثبات میکند؛ زیرا نفی نفی، همان اثبات است، مانند: ﴿...أَوَلَمْ تُؤْمِنْ...﴾[۵] و همچنین ﴿أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ...﴾[۶]. از این رو ﴿وَوَضَعْنَا عَنْكَ وِزْرَكَ﴾[۷] را بر ﴿أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ﴾[۸] عطف میکنند و...[۹]. پس استفهام در این آیه استفهام انکاری و بیان محکومیت امت آنان است؛ یعنی تو که به آنان چنین نگفتی، پس چگونه و به چه دلیل تو و مادرت را اله خود گرفتند[۱۰].
پاسخ دوم: آگاهسازی حضرت عیسی (ع) به داشتن پرستشگر: خداوند با این بیان، به حضرت عیسی (ع) فهماند که گروهی از انسانها به الوهیت آن حضرت اعتقاد دارند و شاید حضرت آن هنگام از این موضوع آگاهی نداشته است[۱۱].
نارسایی این پاسخ در آن است که این گفتوگو در قیامت انجام خواهد شد و در آن روز که روز آشکار شدن نهان است ﴿يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ﴾[۱۲] آن حضرت از این موضوع آگاه خواهد بود. آیههای ۱۱۷ و ۱۱۸ همین سوره، بر اینکه ظرف این گفتوگو در قیامت است، دلالت دارند[۱۳]: ﴿مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ * إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُكَ وَإِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾[۱۴]
پاسخ سوم: مردودسازی ادعای معتقدان به الوهیت حضرت: خداوند میخواهد با این استفهام، ادعای مسیحیان را که بر الوهیت حضرت عیسی (ع) پافشاری دارند، مردود سازد[۱۵].
ایراد این پاسخ در این است که اگر تنها منظور مردودسازی ادعای آنان بود، این موضوع در دیگر آیات مطرح شده بود؛ مانند آیات ۱۷۱ و ۱۷۲ سوره نساء، و ۱۷ و ۷۲ تا ۷۵ سوره مائده. پس باید گفت در این آیه افزون بر آن موضوع، به موضوع دیگری مانند تبرئه حضرت از این اتهام نیز پرداخته شده است[۱۶].
پاسخ چهارم: آیه مربوط به گفتگو با عیسی در قیامت است: این آیه نیز درباره گفت وگوی خداوند با حضرت مسیح(ع) در روز رستاخیز بحث میکند، به دلیل اینکه در چند آیه بعد میخوانیم: ﴿هَذَا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ﴾[۱۷] و مسلماً منظور از آن روز قیامت است. به علاوه جمله ﴿فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ﴾[۱۸]، دلیل دیگری بر این است که این گفت وگو پس از دوران نبوت مسیح(ع) واقع شده است و شروع آیه با جمله «قال» که برای زمان ماضی است مشکلی ایجاد نمیکند؛ زیرا در قرآن بسیار دیده میشود که مسائل مربوط به قیامت به صورت زمان ماضی ذکر شده و این اشاره به قطعی بودن قیامت است؛ یعنی وقوع آن در آینده چنان مسلم است که گویی در گذشته واقع شده، و با صیغه فعل ماضی از آن یاد میشود. منظور از استفهام، اقرار گرفتن از او در برابر امتش، و بیان محکومیت آنهاست.
بنابراین طبق این تفسیر، مسیح(ع) پس از تسبیح خدای تعالی چیزی را که خداوند از انتسابش به وی پرسش نموده و آن این بوده که به مردم گفته باشد غیر از خدا، مرا و مادرم را هم دو معبود بگیرید، انکار کرد. و از این رو مرتکب اشتباهی نشده است که با عصمت ایشان منافات داشته باشد[۱۹].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. جعفر انواری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین انواری در کتاب «نور عصمت بر سیمای نبوت» در اینباره گفته است:
«﴿وَإِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ * مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ﴾[۲۰] از ظاهر آیه میتوان چنین برداشت کرد که حضرت عیسی (ع) مدعی الوهیت بوده یا اگر این ادعا را نیز بر زبان جاری نساخته است، ولی ظاهر حالش نشان از این ادعا دارد و اگر این چنین نبود[۲۱]، استفهام خداوند از وی امری بیهوده بود و بسیار روشن است که ادعای الوهیت، از بزرگترین لغزشهای اعتقادی و رفتاری است. پاسخ نخست: نکوهش خدا بر پرستشگران حضرت عیسی و مریم (ع): گفتوگوی خداوند با حضرت عیسی (ع) که لحنی عتابآمیز دارد، هیچگونه لغزشی را در مورد آن حضرت اثبات نمیکند، بلکه در حقیقت خداوند، رفتار و ایده آن دسته از مسیحیان که پرستش آن حضرت و حضرت مریم را مرام خود ساختهاند، نکوهش فرموده است. نتیجه این گفتوگو آن است که حضرت عیسی (ع) به طور شفاف خود را تبرئه، و پیوند با آنان را از خود سلب میکند و راه هرگونه اتهامی را میبندد[۲۲]. گویا مقصود از این گفتوگو این بوده که حضرت عیسی (ع) آنچه را در دوران زندگی خود بدان اعتقاد داشته است، بازگو، و پیوند این ادعا را با خود نفی کند و اعلام دارد که او فقط مأموریت الهی را انجام داده است. خداوند هم بر راستی گفتار او گواهی میدهد[۲۳]. این فراز از آیه که میفرماید: ﴿إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ﴾، شاهد بر آن است که خداوند نیز میدانست آن حضرت این سخن را بر زبان جاری نساخته است[۲۴]. از منظر ادبی، اگر همزه استفهام انکاری بر جمله اثباتی وارد شود، افاده نفی میکند. انت قلت چنین معنا میشود: مگر نه آن است که تو نگفتهای؟ اما اگر بر جمله منفی وارد شود، افاده اثبات میکند؛ زیرا نفی نفی، همان اثبات است، مانند: ﴿...أَوَلَمْ تُؤْمِنْ...﴾[۲۵] و همچنین ﴿أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ...﴾[۲۶]. از این رو ﴿وَوَضَعْنَا عَنْكَ وِزْرَكَ﴾[۲۷] را بر ﴿أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ﴾[۲۸] عطف میکنند و...[۲۹]. پس استفهام در این آیه استفهام انکاری و بیان محکومیت امت آنان است؛ یعنی تو که به آنان چنین نگفتی، پس چگونه و به چه دلیل تو و مادرت را اله خود گرفتند[۳۰]. فخر رازی در تفسیر و توجیه این آیه چنین مینویسد: با اینکه خداوند به جریان حضرت عیسی (ع) عالم است، چگونه پرسش ﴿أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ...﴾[۳۱] را مطرح میفرماید؟ برخی پاسخ دادهاند که برای نکوهش مسیحیان بوده است، ولی این پاسخ ناصواب است؛ زیرا هیچ یک از آنان الوهیت خداوند را انکار نمیکردند و به الوهیت حضرات عیسی و مریم (ع) معتقد نبودند. پاسخ صحیح آن است که بگوییم «اله» همان خالق است و مسیحیان بر این باورند که معجزات حضرات عیسی و مریم (ع) به دست عیسی (ع) به وجود آمدهاند، نه اینکه خداوند آنها را آفریده باشد. پس در پارهای از موارد که حضرات عیسی و مریم (ع) اله هستند، قهراً خداوند در آن موارد اله آنان نیست. با این بیان، این خطاب و گفتوگو توجیه مییابد[۳۲]. نکته: در آیه شریفه، تعبیر ﴿اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ﴾ به کار رفته است. در این تعبیر بر جنبه مادری تکیه شده است؛ زیرا اصل ایده آنان در الوهیت این بود که این فرزند بدون پدر از این مادر متولد شده است[۳۳]. میتوان گفت کلمه «ام» به کار رفته است تا گویای آن باشد که تو مولودی و مادرت نیز جنبه مادر بودن را دارد؛ پس نمیتوانید «اله» باشید؛ چراکه «اله» با وصف ﴿لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ﴾[۳۴] شناخته میشود[۳۵]. از باب اینکه تعلیق حکم بر وصف مشعر به علیت است، واژه «ابن» و «ام» در آیه بر نفی الوهیت حضرت عیسی (ع) و مادرش اشعار دارند[۳۶]. نکته دیگر: اتخاذ اله یا اتخاذ رب، با قول به اله یا رب بودن تفاوت دارد. اتخاذ اله، همان کرنش در مقابل شخص یا چیزی است، به گونهای که آن را سرچشمه اثر مستقل بداند و در برابرش به شکل بندگی کرنش کند. در این صورت او را رب یا اله خود گرفته است؛ مانند کسی که در برابر هوای نفس خود خضوع میکند: ﴿أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ...﴾[۳۷]. اما اعتقاد به اله یا رب بودن، این است که آن را دارای تأثیر تکوینی در جهان خارج بداند. در قرآن جز عبارت «اتخاذ اله» برای حضرت مریم چیز دیگری نیامده است؛ اما درباره حضرت عیسی (ع) عنوان «الوهیت» نیز آمده است: ﴿لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ...﴾[۳۸][۳۹]. پاسخ دوم: آگاهسازی حضرت عیسی (ع) به داشتن پرستشگر: خداوند با این بیان، به حضرت عیسی (ع) فهماند که گروهی از انسانها به الوهیت آن حضرت اعتقاد دارند و شاید حضرت آن هنگام از این موضوع آگاهی نداشته است[۴۰]. نارسایی این پاسخ در آن است که این گفتوگو در قیامت انجام خواهد شد و در آن روز که روز آشکار شدن نهان است ﴿يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ﴾[۴۱] آن حضرت از این موضوع آگاه خواهد بود. آیههای ۱۱۷ و ۱۱۸ همین سوره، بر اینکه ظرف این گفتوگو در قیامت است، دلالت دارند[۴۲]: ﴿مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ * إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُكَ وَإِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾[۴۳] پاسخ سوم: مردودسازی ادعای معتقدان به الوهیت حضرت: خداوند میخواهد با این استفهام، ادعای مسیحیان را که بر الوهیت حضرت عیسی (ع) پافشاری دارند، مردود سازد[۴۴]. ایراد این پاسخ در این است که اگر تنها منظور مردودسازی ادعای آنان بود، این موضوع در دیگر آیات مطرح شده بود؛ مانند آیات ۱۷۱ و ۱۷۲ سوره نساء، و ۱۷ و ۷۲ تا ۷۵ سوره مائده. پس باید گفت در این آیه افزون بر آن موضوع، به موضوع دیگری مانند تبرئه حضرت از این اتهام نیز پرداخته شده است. در پایان، به بررسی این ایراد میپردازیم که مسیحیان به الوهیت حضرت مریم اعتقاد نداشتند؛ پس چگونه قرآن از وی با عنوان اله یاد میکند. پاسخ این است که قرنها در کنیسه شرق و غرب، پرستش حضرت مریم (ع) مرسوم بود و چند قرن پس از ظهور اسلام، پروتستانها آن را انکار کردند[۴۵]. آلوسی پاسخ میدهد که ابوجعفر امامی از برخی مسیحیان چنین نقل کرده است که در گذشته قومی با نام «مریمیه» به الوهیت آن حضرت اعتقاد داشتند[۴۶]. علامه طباطبایی در تبیین فرازهای این آیه کریمه مینویسد: کاربرد تعبیر ﴿مِنْ دُونِ اللَّهِ﴾ در موارد پرشماری از قرآن به معنای شریک قرار دادن است، نه به معنای استقلال در الوهیت؛ یعنی منظور از اتخاذ «اله» و «الهین» و «الهه من دون الله»، غیر خدا را در الوهیت، شریک خداوند دانستن است، نه اینکه آن غیر را اله بدانند و به الوهیت خدا با دید انکار بنگرند. نصرانیان گرچه حضرت مسیح و مادرش را دو اله من دون الله اتخاذ کرده بودند، هرگز الوهیت خداوند را منکر نبودهاند. در پاسخ به این ایراد که آنان اعتقادی به الوهیت حضرت مریم (س) ندارند، پس قرآن چگونه از وجود آن اعتقاد خبر میدهد، وجوهی گفته شده است. آنچه توجه بدان لازم است، این است که آیه از اقدام آنان به اتخاذ مریم (س) به عنوان اله سخن میگوید، اما اتخاذ اله با قول به الوهیت تفاوت دارد؛ گرچه بین آن دو رابطه التزام برقرار است. اتخاذ اله با این معنا تحقق مییابد که کسی را عبادت کنند و در برابرش کرنش و خضوع عبودی داشته باشند؛ همانگونه که قرآن هوای نفس را اله دستهای از مردم معرفی میفرماید: ﴿أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ...﴾[۴۷] در مسیحیان پیشین این اعتقاد رواج داشته است»[۴۸].[۴۹] |
۲. حجت الاسلام مهدی سازندگی؛ |
---|
حجت الاسلام سازندگی در کتاب «عصمت پیامبران اولوالعزم» در اینباره گفته است:
«برخی بر اساس مبانی نقلی، شبههای را در مورد عصمت حضرت عیسی(ع) ذکر نمودهاند که: خداوند در قیامت به حضرت عیسی(ع) میگوید: ﴿وَإِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ﴾[۵۰]. این توبیخ نشان میدهد که حضرت عیسی دچار این اشتباه و خطا شده است و به مردم گفته که من و مادرم را به جای خدا به عنوان دو معبود بپرستید. بنابراین با عصمت آن حضرت سازگار نیست. روشن است که این نحوه بیان، توبیخ نسبت به مردم است، نه حضرت عیسی(ع)؛ مانند اینکه خدای سبحان در قیامت در خطابی که ظاهر آن ناظر به ملائکه است، ولی در واقع سرزنش بت پرستان است، به فرشتگان میفرماید: ﴿وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ يَقُولُ لِلْمَلَائِكَةِ أَهَؤُلَاءِ إِيَّاكُمْ كَانُوا يَعْبُدُونَ * قَالُوا سُبْحَانَكَ أَنْتَ وَلِيُّنَا مِنْ دُونِهِمْ بَلْ كَانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَكْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ﴾[۵۱]. این آیه نیز درباره گفت وگوی خداوند با حضرت مسیح(ع) در روز رستاخیز بحث میکند، به دلیل اینکه در چند آیه بعد میخوانیم: ﴿هَذَا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ﴾[۵۲] و مسلماً منظور از آن روز قیامت است. به علاوه جمله ﴿فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ﴾[۵۳]، دلیل دیگری بر این است که این گفت وگو پس از دوران نبوت مسیح(ع) واقع شده است و شروع آیه با جمله «قال» که برای زمان ماضی است مشکلی ایجاد نمیکند؛ زیرا در قرآن بسیار دیده میشود که مسائل مربوط به قیامت به صورت زمان ماضی ذکر شده و این اشاره به قطعی بودن قیامت است؛ یعنی وقوع آن در آینده چنان مسلم است که گویی در گذشته واقع شده، و با صیغه فعل ماضی از آن یاد میشود. منظور از استفهام، اقرار گرفتن از او در برابر امتش، و بیان محکومیت آنهاست. بنابراین طبق این تفسیر، مسیح(ع) پس از تسبیح خدای تعالی چیزی را که خداوند از انتسابش به وی پرسش نموده و آن این بوده که به مردم گفته باشد غیر از خدا، مرا و مادرم را هم دو معبود بگیرید، انکار کرد. و از این رو مرتکب اشتباهی نشده است که با عصمت ایشان منافات داشته باشد»[۵۴]. |
منبعشناسی جامع عصمت
پانویس
- ↑ «و یاد کن که خداوند به عیسی پسر مریم فرمود: آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را دو خدا به جای خداوند بگزینید؟ گفت: پاکا که تویی، مرا نسزد که آنچه را حقّ من نیست بر زبان آورم، اگر آن را گفته باشم تو دانستهای، تو آنچه در درون من است میدانی و من آنچه در ذات توست نمیدانم، بیگمان این تویی که بسیار داننده نهانهایی» سوره مائده، آیه ۱۱۶.
- ↑ ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۱۴۵.
- ↑ سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم ص ۳۳۱؛ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت ص ۳۸۰-۳۸۶.
- ↑ ر.ک: ملافتح الله کاشانی، منهج الصادقین، تصحیح ابوالحسن مرتضوی و علی اکبر غفاری، ج۳، ص۳۴۰؛ محمد بن شیخعلی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۱، ص۷۲۷؛ محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، کنز الدقائق، تحقیق حسین درگاهی، ج۳، ص۲۰۹؛ محمد حسینی همدانی، انوار درخشان، ج۵، ص۲۰۳؛ علی اکبر قرشی، احسن الحدیث، ج۳، ص۱۶۷؛ عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۴، ص۵۰۳؛ محمد سبزواری نجفی، الجدید، ج۲، ص۵۴۲؛ وهبة بن مصطفی زحیلی، التفسیر المنیر، ج۳، ص۱۱۴ و ج۷، ص۱۲۰؛ سید بن قطب بن ابراهیم شاذلی، فی ظلال القرآن، ج۲، ص۹۹۷؛ اسماعیل حقی بروسوی، روح البیان، ج۲، ص۴۶۵؛ حسین بن احمد شاه عبدالعظیمی، تفسیر اثنی عشری، ج۴، ص۵۰۳؛ محمدجمال قاسمی، محاسن التأویل، ج۶، ص۴۲۵؛ محمد حسینی شیرازی، تقریب القرآن، ج۷، ص۴۷؛ محمدحسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۸، ص۴۰۴؛ محمدجواد مغنیه، التفسیر المبین، ج۱، ص۱۶۱؛ محمد بن مرتضی کاشانی، تفسیر المعین، تحقیق حسین درگاهی، ج۱، ص۳۲۲.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من بنمای چگونه مردگان را زنده میسازی؟ فرمود: آیا ایمان نداری؟ گفت: چرا امّا تا دلم آرام یابد؛ فرمود: چهار پرنده برگزین و نزد خود پاره پاره گردان سپس هر پارهای از آنها را بر کوهی نه! آنگاه آنان را فرا خوان تا شتابان نزد تو آیند و بدان که خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره بقره، آیه ۲۶۰.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زادههای آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی میدهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.
- ↑ «و بار گرانت را از (دوش) تو برنداشتیم؟» سوره انشراح، آیه ۲.
- ↑ «آیا به دلت گشایش ندادیم؟» سوره انشراح، آیه ۱.
- ↑ ر.ک: عبدالله بن هشام، مغنی اللبیب، ص۱۷.
- ↑ ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۲۴، ص۲۷۵.
- ↑ ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۱۴۴؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۴۱۴.
- ↑ «روزی که رازهای نهان، آشکار گردد،» سوره طارق، آیه ۹.
- ↑ ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۲۴۱.
- ↑ «به آنان چیزی نگفتم جز آنچه مرا بدان فرمان دادی که: «خداوند- پروردگار من و پروردگار خود- را بپرستید» و تا در میان ایشان بهسر میبردم بر آنها گواه بودم و چون مرا (نزد خود) فرا بردی تو خود مراقب آنان بودی و تو بر هر چیزی گواهی * اگر عذابشان فرمایی آنان بندگان تو هستند و اگر آنها را ببخشایی، این تویی که پیروزمند فرزانهای» سوره مائده، آیه ۱۱۷-۱۱۸.
- ↑ ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۴۱۴.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۳۸۰-۳۸۶.
- ↑ «خداوند فرمود: این روزی است که راستگویی راستگویان به آنان سود خواهد داد، آنان بوستانهایی خواهند داشت که از بن آنها جویبارها روان است، هماره در آنها جاودانند، خداوند از آنان خشنود است و آنان از خداوند خشنودند؛ این است رستگاری سترگ» سوره مائده، آیه ۱۱۹.
- ↑ «به آنان چیزی نگفتم جز آنچه مرا بدان فرمان دادی که: «خداوند- پروردگار من و پروردگار خود- را بپرستید» و تا در میان ایشان بهسر میبردم بر آنها گواه بودم و چون مرا (نزد خود) فرا بردی تو خود مراقب آنان بودی و تو بر هر چیزی گواهی» سوره مائده، آیه ۱۱۷.
- ↑ سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم، ص ۳۳۱.
- ↑ «و یاد کن که خداوند به عیسی پسر مریم فرمود: آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را دو خدا به جای خداوند بگزینید؟ گفت: پاکا که تویی، مرا نسزد که آنچه را حقّ من نیست بر زبان آورم، اگر آن را گفته باشم تو دانستهای، تو آنچه در درون من است میدانی و من آنچه در ذات توست نمیدانم، بیگمان این تویی که بسیار داننده نهانهایی * به آنان چیزی نگفتم جز آنچه مرا بدان فرمان دادی که: «خداوند- پروردگار من و پروردگار خود- را بپرستید» و تا در میان ایشان بهسر میبردم بر آنها گواه بودم و چون مرا (نزد خود) فرا بردی تو خود مراقب آنان بودی و تو بر هر چیزی گواهی» سوره مائده، آیه ۱۱۶-۱۱۷.
- ↑ ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۱۴۵.
- ↑ ر.ک: ملافتح الله کاشانی، منهج الصادقین، تصحیح ابوالحسن مرتضوی و علی اکبر غفاری، ج۳، ص۳۴۰؛ محمد بن شیخعلی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۱، ص۷۲۷؛ محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، کنز الدقائق، تحقیق حسین درگاهی، ج۳، ص۲۰۹؛ محمد حسینی همدانی، انوار درخشان، ج۵، ص۲۰۳؛ علی اکبر قرشی، احسن الحدیث، ج۳، ص۱۶۷؛ عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۴، ص۵۰۳؛ محمد سبزواری نجفی، الجدید، ج۲، ص۵۴۲؛ وهبة بن مصطفی زحیلی، التفسیر المنیر، ج۳، ص۱۱۴ و ج۷، ص۱۲۰؛ سید بن قطب بن ابراهیم شاذلی، فی ظلال القرآن، ج۲، ص۹۹۷؛ اسماعیل حقی بروسوی، روح البیان، ج۲، ص۴۶۵؛ حسین بن احمد شاه عبدالعظیمی، تفسیر اثنی عشری، ج۴، ص۵۰۳؛ محمدجمال قاسمی، محاسن التأویل، ج۶، ص۴۲۵؛ محمد حسینی شیرازی، تقریب القرآن، ج۷، ص۴۷؛ محمدحسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۸، ص۴۰۴؛ محمدجواد مغنیه، التفسیر المبین، ج۱، ص۱۶۱؛ محمد بن مرتضی کاشانی، تفسیر المعین، تحقیق حسین درگاهی، ج۱، ص۳۲۲.
- ↑ ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۲۴۰.
- ↑ ر.ک: محمدهادی معرفت، تنزیه انبیا، ص۳۴۴.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من بنمای چگونه مردگان را زنده میسازی؟ فرمود: آیا ایمان نداری؟ گفت: چرا امّا تا دلم آرام یابد؛ فرمود: چهار پرنده برگزین و نزد خود پاره پاره گردان سپس هر پارهای از آنها را بر کوهی نه! آنگاه آنان را فرا خوان تا شتابان نزد تو آیند و بدان که خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره بقره، آیه ۲۶۰.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زادههای آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی میدهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.
- ↑ «و بار گرانت را از (دوش) تو برنداشتیم؟» سوره انشراح، آیه ۲.
- ↑ «آیا به دلت گشایش ندادیم؟» سوره انشراح، آیه ۱.
- ↑ ر.ک: عبدالله بن هشام، مغنی اللبیب، ص۱۷.
- ↑ ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۲۴، ص۲۷۵.
- ↑ «و یاد کن که خداوند به عیسی پسر مریم فرمود: آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را دو خدا به جای خداوند بگزینید؟ گفت: پاکا که تویی، مرا نسزد که آنچه را حقّ من نیست بر زبان آورم، اگر آن را گفته باشم تو دانستهای، تو آنچه در درون من است میدانی و من آنچه در ذات توست نمیدانم، بیگمان این تویی که بسیار داننده نهانهایی» سوره مائده، آیه ۱۱۶.
- ↑ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۷، جزء ۱۲، ص۴۶۶.
- ↑ ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱، ص۲۴۱.
- ↑ «نه زاده است و نه او را زادهاند» سوره اخلاص، آیه ۳.
- ↑ ر.ک: ابوالفضل شهاب الدین محمود آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۶۲.
- ↑ ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۲۴، ص۲۷۱.
- ↑ «آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است و خداوند او را از روی آگاهی به حال وی در گمراهی واگذاشته و بر گوش و دل او مهر نهاده و بر چشم او پردهای کشیده است؟ پس چه کسی پس از خداوند او را رهنمون خواهد شد؟ آیا پند نمیگیرید؟» سوره جاثیه، آیه ۲۳.
- ↑ «به راستی آنان که گفتند خداوند همان مسیح پسر مریم است کافر شدند؛ بگو: اگر خداوند بخواهد مسیح پسر مریم و مادرش و همه آنان را که روی زمینند هلاک گرداند کسی در برابر او چه اختیاری دارد؟ و فرمانفرمایی آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست از آن خداوند است؛ هر چه را بخواهد میآفریند و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره مائده، آیه ۱۷.
- ↑ ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۲۴، ص۲۷۶.
- ↑ ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۱۴۴؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۴۱۴.
- ↑ «روزی که رازهای نهان، آشکار گردد،» سوره طارق، آیه ۹.
- ↑ ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۲۴۱.
- ↑ «به آنان چیزی نگفتم جز آنچه مرا بدان فرمان دادی که: «خداوند- پروردگار من و پروردگار خود- را بپرستید» و تا در میان ایشان بهسر میبردم بر آنها گواه بودم و چون مرا (نزد خود) فرا بردی تو خود مراقب آنان بودی و تو بر هر چیزی گواهی * اگر عذابشان فرمایی آنان بندگان تو هستند و اگر آنها را ببخشایی، این تویی که پیروزمند فرزانهای» سوره مائده، آیه ۱۱۷-۱۱۸.
- ↑ ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۴۱۴.
- ↑ ر.ک: محمد رشید رضا، المنار، ج۷، ص۲۶۲.
- ↑ ابوالفضل شهاب الدین محمود آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۶۲.
- ↑ «آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است و خداوند او را از روی آگاهی به حال وی در گمراهی واگذاشته و بر گوش و دل او مهر نهاده و بر چشم او پردهای کشیده است؟ پس چه کسی پس از خداوند او را رهنمون خواهد شد؟ آیا پند نمیگیرید؟» سوره جاثیه، آیه ۲۳.
- ↑ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱، ص۲۴۱-۲۴۳.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۳۸۰-۳۸۶.
- ↑ «و یاد کن که خداوند به عیسی پسر مریم فرمود: آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را دو خدا به جای خداوند بگزینید؟ گفت: پاکا که تویی، مرا نسزد که آنچه را حقّ من نیست بر زبان آورم، اگر آن را گفته باشم تو دانستهای، تو آنچه در درون من است میدانی و من آنچه در ذات توست نمیدانم، بیگمان این تویی که بسیار داننده نهانهایی» سوره مائده، آیه ۱۱۶.
- ↑ «و روزی که همه آنان را گرد میآورد سپس به فرشتگان میگوید: آیا اینان شما را میپرستیدند؟ * میگویند: پاکا که تویی، تو سرور مایی نه آنان بلکه (آنان) پریان را میپرستیدند، بیشترشان به آنان گرویده بودند» سوره سبأ، آیه ۴۰-۴۱.
- ↑ «خداوند فرمود: این روزی است که راستگویی راستگویان به آنان سود خواهد داد، آنان بوستانهایی خواهند داشت که از بن آنها جویبارها روان است، هماره در آنها جاودانند، خداوند از آنان خشنود است و آنان از خداوند خشنودند؛ این است رستگاری سترگ» سوره مائده، آیه ۱۱۹.
- ↑ «به آنان چیزی نگفتم جز آنچه مرا بدان فرمان دادی که: «خداوند- پروردگار من و پروردگار خود- را بپرستید» و تا در میان ایشان بهسر میبردم بر آنها گواه بودم و چون مرا (نزد خود) فرا بردی تو خود مراقب آنان بودی و تو بر هر چیزی گواهی» سوره مائده، آیه ۱۱۷.
- ↑ سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم، ص ۳۳۱.