آیا غیب مطلق برای کسی قابل ادراک است؟ چرا؟ (پرسش)
آیا غیب مطلق برای کسی قابل ادراک است؟ چرا؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
آیا غیب مطلق برای کسی قابل ادراک است؟ چرا؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب |
مدخل اصلی | علم غیب |
پاسخ به این پرسش
آیتالله محمدی گیلانی، در مقاله «قرآن کتاب مبین» در اینباره گفته است:
«هستی مادون ذات واجب الوجود را به دو بخش تقسیم نموده، بخشی از آن دارای مرتبه علیائی است که نامتناهی و بیپایان است، و چون نامتناهی و بیپایان است، دست ادراک احدی به آن نمیرسد، و چون از دسترس ادراک ذوی العقول بیرون است پس نسبت به آنها غیب مطلق است و علم به آن مختص به خداوند متعال است. (...) انسان شعاع ادراکاتش محدود است، زیرا مجموعه وجودش که قوای دراکهاش جزئی از آن است، محدود میباشد، و با حجاب محدودیت چگونه به نامحدود احاطه مییابد؟ باری اشیاء و موجودات در خزائن غیب که مرتبه پیش از تنزیل و تقدیر است بنحو بساطت ورتق موجودند، از شعاع ادراک هر ذی ادراکی که اسیر اقدار و حدود است بیرون بوده و این عنقاء مغرب آشیان شکار کس نشود و دام بازچین کانجا همیشه باد بهدست است دام را»[۱].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. آیتالله جوادی آملی؛ |
---|
آیتالله جوادی آملی، در کتاب «ادب فنای مقربان» در اینباره گفته است:
«"غیب مطلق" به چیزی گفته میشود که برای همگان و در همه مقاطع وجودی، غیب باشد؛ مثل: "ذات اقدس الهی" که نه قابل ادراک با حواس است: ﴿لاَّ تُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ﴾[۲] ونه قابل احاطه و اکتناه با قلب و فکر: «يَا مَنْ لَا تَحْوِيهِ الْفِكَرُ»[۳]، «يَا مَنْ لَا تُحِيطُ بِهِ الْفِكَرُ»[۴]؛ «لَا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَلَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ»[۵]. آری، مشاهده قلبی او به کمک نیروی ایمان که منافاتی با غیب بودن معلوم ندارد، ممکن است:«وَلَكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الاِْيِمَانِ»[۶]. البته ذات اقدس الهی برای خودش مشهود است. از این جهت، غیب مطلق بدین معنا که برای خود همان شیء نیز غیب باشد، وجود ندارد»[۷].
|
۲. آیتالله مصباح یزدی؛ |
---|
آیتالله محمد تقی مصباح یزدی در کتاب «سجادههای سلوک» در اینباره گفته است:
«وقتی ثابت شد که صفات خداوند عین ذات اوست، ممکن نیست با علم حضوری صفات خداوند را بشناسیم، اما ذات او را نشناسیم؛ پس علم حضوری به ذات و صفات تعلق میگیرد. البته عرفا چون برای خداوند مراتب و مقاماتی تصویر کردهاند و مقام ذات و مقام غیبالغیوب را فوق دیگر مقامات، دانستهاند، که اسم و رسمی ندارد و هیچ اشارتی، حتی اشاره عقلی نیز بدان نمیتوان کرد، معتقدند که تنها خداوند میتواند به مقام ذات خود علم داشته باشد؛ حتی پیامبر اکرم (ص) نمیتواند به مقام ذات که مقام غیب محض و مقدم بر مقام صفات و ظهور اسما و صفات الهی است عالم شود. اگر کسانی گفتهاند که نمیتوان ذات الهی را با علم حصولی و حضوری شناخت، منظورشان مقام ذات در رویکرد عرفانی است و این برداشت از ذات، با ذات الهی از دیدگاه فیلسوفان متفاوت است. بنابراین از دیدگاه فیلسوفانی چون مرحوم صدرالمتألهین و مرحوم علامه طباطبائی، علم حضوری ما به ذات الهی تعلق میگیرد. (...) مقام ذات از دیدگاه عرفا یکی از مراتب و مقاماتی است که آنان برای خداوند تصویر کردهاند و معتقدند که تنها خداوند به این مرتبه از ذات خویش علم دارد. البته افراد بنا بر مراتب معرفتی خود میتوانند دیگر مقامات خداوند و از جمله مقام اسما و صفات الهی را با علم حضوری بشناسند؛ گرچه این علم حضوری، بالوجه خواهد بود؛ زیرا علم حضوری به کنه صفات الهی نیز محال است. البته از دیدگاه فلسفی، هیچگونه مراتب و کثرتی برای خداوند متصور نیست و خداوند از همه جهت بسیط است؛ مراتبی که عرفا برای خداوند تصویر کردهاند، تنها مفاهیمی ذهنیاند. پس وقتی در جایی گفته میشود که شناخت ذات الهی محال است و در جای دیگر سخن از امکان شناخت ذات خداوند مطرح میشود، باید به تعاریف ذات و اصطلاحات متفاوت آن در عرفان و فلسفه توجه کنیم. در واقع باید بدانیم که گزاره اول، منطبق بر اصطلاح عرفانی ذات است که همان مرتبه و مقام غیبالغیوب است، و گزاره دوم منطبق بر اصطلاح فلسفی ذات است. (...) انسانها میتوانند علم حضوری به خداوند داشته باشند و این علم حضوری بهدلیل اختلاف ظرفیتهای وجودی افراد، مراتب و شدت و ضعف دارد. بااینحال هیچکس و حتی اشرف مخلوقات، یعنی رسول خدا (ص) نیز نمیتواند عالم به کنه ذات و صفات الهی شود؛ زیرا لازمه علم به کنه ذات خدا، احاطه وجودی بر خداوند است و احاطه موجود محدود بر موجود نامحدود و نامتناهی محال است. ازاینرو، تنها خداوند به کنه ذات و صفات خود علم حضوری دارد. بهتعبیردیگر، علم به کنه خداوند علم احاطی است و چون هیچ موجودی احاطه بر خداوند ندارد، نمیتواند علم احاطی به او داشته باشد. این علم احاطی نامتناهی، ویژه خداوند است که احاطه وجودی بر خویش دارد. پس تصور نشود که وقتی میگویند انسان میتواند علم حضوری به خداوند بیابد و هرقدر ظرفیت وجودی و مراتب کمالی او تعالی یابد، علم حضوریاش کاملتر و شدیدتر میشود، علم حضوری انسان به خداوند میتواند همطراز علم حضوری خدا به خود باشد. فاصله بین این دو علم، فاصله متناهی با نامتناهی است. معرفت ما به خداوند بههیچوجه قابل مقایسه با معرفت اولیای خدا نیست و اگر ما هزار سال عمر کنیم و پیوسته مدارج تعالی و کمال را بپیماییم، هرگز معرفت ما به پایه معرفت امیر مؤمنان (ع) نمیرسد؛ چه رسد به آنکه علم حضوری ما به خداوند با علم حضوری و احاطی نامتناهی خداوند به ذات خویش مقایسه شود. حاصل آنکه، معرفت بالکنه خداوند برای ما مطلقاً محال است؛ چه معرفت حصولی بالکنه و چه معرفت حضوری بالکنه. معرفت ما به خداوند، بالوجه و در حد ظرفیت وجودی ماست و درهرصورت، علم ما به ذات و صفات خداوند محدود و ناقص است»[۸].
|
۳. آیتالله احدی؛ |
---|
آیتالله احدی در بیاناتی با عنوان «اقسام غیب» در اینباره گفته است:
«غیب مطلق آن است که به هیچ وجه قابل ادراک نیست هرکاری بکنید که بتوانید آن حقیقت را بشناسید نمیتوانید و آن ذات خداست، ذات خدا غیب مطلق است، حتی پیامبر اسلام نیز نمیتواند ذات خدا را بفهمد. در بیان امام علی آمده است، تمام اندیشمندان در ملکوت خدا متحیر هستند، اصلا درباره ذات خدا بحث نکنید، چرا که او ذاتی نیست که در عالم ممکنات قابل لمس باشد، او غیب مطلق است»[۹]. |
۴. حجت الاسلام و المسلمین سید علی اکبر صداقت؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین سید علی اکبر صداقت در کتاب «مقامات معنوی» در اینباره آورده است:
«غیب مطلق، به حق تعالی گویند که اصلاً قابل درک نیست و به اصطلاح کنه و ذات حق لاتعیّن است و آن را هویّت حق گویند. ذاتش بحت (صرف و خالص از هر چیز) بوده و جز خودش کسی آن را نمیشناسد و از چشم و عقلها و درکها فراتر است از اینکه به این غیب مطلق دست یافت، چون مکنون و مستور مطلق است. مطلق وجود که غیب الغیوب میباشد از موضوعاتی است که کنه آن بر همگان پوشیده است امّا غیب اضافی امکانی است که از مغیّب به آن ظهور میرسد و معلوم میگردد»[۱۰].
|
۵. آقای دکتر معارف (هیئت علمی دانشکده الهیات دانشگاه تهران)؛ |
---|
آقای دکتر مجید معارف و دیگر نویسندگان مقاله «نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن» در اینباره گفتهاند:
«غیب مطلق از مرحله شهود انسان خارج بوده و نوعی ثبوت مبهم و غیر مقدر دارد و مادامی که از عالم غیر شهود به عالم محدود نازل نشده، علم ما از درک آن عاجز است».
|
۶. آقای دکتر فنایی اشکوری؛ |
---|
آقای دکتر فنایی اشکوری در مقاله «ناکامى زبان در توصیف کامیابى عارف» در اینباره گفته اند:
«عارف در تلاش است که با حقیقت عالم و در نهایت، با حقیقة الحقائق تماس وجودی شهودی بیواسطه شخصی برقرار کند و قطره وجودش را به بحر لایتناهی او متصل و خود را در او فانی سازد. او ممکن است به شهود ظهورات حق و اسما و صفاتش نایل آید، اما مقام ذات و غیب مطلق، مقام "لا اسم له و لا رسم له" است. الفاظ و مفاهیم به اسما و صفات راجع است، آن هم به طور ناقص و انتزاعی؛ اما ذات یا "هو" یا غیب غیب عناوین مشیر به غیب مطلقاند. و بالجمله در هرم وجود هر چه به سوی قاعده آن می رویم زبان تواناتر و هر چه به سوی راس آن میرویم زبان ناتوانتر و در نهایت در راس هرم زبان فلج میشود. چون عقول از کنه معرفتاش ناتواناند زبان ها نیز در وصف اش الکناند».[۱۱].
|
۷. آقای دکتر صادقی؛ |
---|
آقای دکتر مجید صادقی در مقاله «حیرت در عرفان» در اینباره گفته است:
«بسیاری از مردم از مشاهده و درک محضر ربوبی قاصرند و اگر عارفی هم به مقام مشاهده برسد آن غیب مطلق چندان حیرتانگیز است که قلم از دستها فرومیافتد و چون این رازها بیانپذیر نیست و به محض اینکه انسان در مقام بیان آنها برآید، زبان به تناقضگویی دچار میشود، (...) وقتی سرّ به "کنه قدم" مربوط شود و شناخت ذات قدیم مراد باشد، طلب عارف همیشه مستدام است. چون او سرّی است که هرگز گشودنی نیست پس طلب او همیشگی و دائمی است. مضافا بر این، شناخت سرّ از اینکه در تور و حدود علوم ذهنی و حصولی در آید بدور است. انسان وقتی بدنبال شناخت امری است تا هنگامی که آشکار نشود، طلب او در پی شناخت آن ادامه دارد. امری که غیب مطلق است و سرّ تمامی اسرار هستی است، هیچگاه به ادراک تام و گشودگی کامل انسان در نمیآید و همین امر معرفت به آن را با حیرانی قرین میسازد».[۱۲].
|
۸. آقای اسدی؛ |
---|
آقای دکتر اسدی در مقاله «خداشناسی عرفانی مولانا جلالالدین بلخی» در اینباره گفته است:
«با وجود رابطه محبت و عشقی که نزد صوفی میان انسان و خداست، وجه غالب در خداشناسی عرفانی اساساً مبتنی بر تنزیه است؛ در عرفان و تصوف اسلامی با آنکه مرتبهای از ساحت اُلوهی از رگ گردن به انسان نزدیکتر و قابل شهود در درون عارف است، مرتبهای دیگر از ذات اقدس الوهیت وجود دارد که ممتنع الوصول و ناپیداست. این مرتبه ناشناخته از ساحت قدس که همان مرتبه ذات حق است، در غیب مطلق است و در ادبیات عرفانی از آن به مرتبه "عماء"[۱۳] یا "عنقاء"[۱۴] تعبیر شده است؛ محیی الدین بن عربی، بزرگترین نظریهپرداز عرفان نظری در مبحث "حضرات خمس" این ساحت و مرتبه از الوهیت حق تعالی را "حضرت ذات"؛ "حضرت غیب مطلق"؛ "غیب الغیب" و "غیب مغیب" مینامد.(...) در معرفتشناسی عرفانی، هیچ کس به کنه حقیقت خدا نمیرسد و ذات خدا به هیچ وجه به وسیله عقول و ادراکات بشری قابل شناخت نیست؛کنه ذات خدا در تاریکی مطلق "غیب مطلق" است و ادراکات بشری با توسل به قیاس و توهم و تفکر به جایی نمیرسد».[۱۵]. |
۹. آقای طاهری موسوی؛ |
---|
آقای دکتر طاهری موسوی و اخگر در مقاله «محدودیت در شناخت مراتب بالا و پایین وجود از دیدگاه ملاصدرا» در اینباره گفتهاند:
«ملاصدرا، در رساله ایقاظ النائمین و در جلد دوم اسفار، موجودات را به سه دسته تقسیم کرده است:
|
۱۰. پژوهشگران مرکز ملی پاسخگویی به سولات دینی؛ |
---|
پژوهشگران مرکز ملی پاسخگویی به سولات دینی، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«ماهیت پیشگویی در واقع همان علم و آگاهی از غیب است که در مورد آن از دیرباز بحثهای گوناگونی در بین اندیشمندان اسلامی رواج داشته؛ مثلا در این خصوص بعضی گفتهاند که علم به غیب مخصوص خدا است و از دیگران حتی پیامبران ساخته نیست. دلیل آنان بر این ادعا آیه میباشد: ﴿وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ﴾[۱۷] در مقابل عدهای پاسخ دادهاند که این مطلب صحیح است، زیرا غیب مطلق و بالذات از مختصّات خدا است. او است که وجودش غیر محدود است و چیزی از او غایب نیست. بالذات بر جهان غیب احاطه دارد و در علومش احتیاجی به غیر ندارد. پیامبران گرچه از دیگران کاملترند، لکن به هر حال وجودشان محدود به زمان و مکان است. بنابراین پیامبران به غیب مطلق دسترسی ندارند، لکن چنان نیست که ارتباط با جهان غیب به طور کلّی برای بشر محال باشد، بلکه خدایی که مالک غیب و شهود است، میتواند بعض افراد لایق را با آن جهان ارتباط دهد و دری از غیب را بر ایشان بگشاید و حقایقی را بر آینه صاف وجودشان افاضه و اشراق کند»[۱۸].
|
۱۱. پژوهشگران وبگاه پرسمان؛ |
---|
پژوهشگران وبگاه پرسمان، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«در این که آیا امامان معصوم، علم غیب مطلق و تمام به امور داشتهاند؛ یعنی به تمام وقایع و حوادث گذشته و آینده از جمله زمان و مکان شهادت خود علم داشتند، محل بحث و اختلاف است. عدهای منکر علم ائمه به صورت وسیع و گسترده؛ مانند علم به زمان و مکان شهادتشان هستند. اما اکثر علمای شیعه، با استفاده از برخی آیات قرآن که میفرماید: چنین نبود که خداوند شما را از اسرار غیب، آگاه کند (تا مؤمنان و منافقان را از این راه بشناسید این بر خلاف سنت الهی است) ولی خداوند از میان رسولان خود، هر کس را بخواهد برمیگزیند و قسمتی از اسرار نهان را که برای مقام رهبری او لازم است، در اختیار او میگذارد و دانای غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمیسازد، مگر رسولانی که آنان را برگزیده و مراقبینی از پیشرو و پشت سر برای آنها قرار میدهد، معتقدند که اولیای الهی، نیز در مواردی که لازم باشد از غیب آگاه میشوند. این معنا همچنین از روایات ائمه استفاده میشود. امام صادق (ع) در این باره میفرماید: هنگامی که امام اراده میکند، چیزی را بداند، خدا به او تعلیم میدهد. بنابراین، با توجه به این دسته از آیات و روایات و با توجه به این که پیامبران الهی مأمور هدایت انسانها در تمام جنبههای مادی و معنوی بودند، باید سهم بسیار بزرگی از علم و دانش داشته باشند، تا بتوانند به خوبی این مأموریت را انجام دهند و امامانی که جانشینان پیامبرند نیز همین حکم را دارند. پس آنان نیز به صورت وسیع و گسترده علم به غیب دارند»[۱۹].
|
۱۲. پژوهشگران وبگاه وحدت وجود؛ |
---|
پژوهشگران وبگاه وحدت وجود، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«مولی عبدالرزاق کاشانی در کتاب "رشح الزلال" اشاره میفرمایند که هویت غیبیه وجود حقیقتی است که در عین اینکه شامل همه حقایق میباشد ولی خودش غیب مطلق است و نسبت به بندگان و مخلوقات همیشه پنهان بوده و خواهد بود. غیب مطلق برای هیچ مخلوقی ظهور نمیکند چرا که در آن صورت دیگر غیب نمیباشد و ظاهر شده است. البته هویت غیبیه وجود برای خودش ظاهر و معلوم است چرا که هر جا که وجود باشد علم هم خواهد بود و این دو واژه، دو اسم برای یک حقیقت میباشند ولی وجود و علم آن مرتبه از دسترس شهود و تعلق دانش مخلوقات خارج است همان طور که در کلام مولا علی (ع) از نهج البلاغه نقل شد»[۲۰].
|
۱۳. پژوهشگران باشگاه اندیشه. |
---|
پژوهشگران باشگاه اندیشه، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«با نگاه به آرای ابن عربی به این نتیجه میرسیم که در بینش وی، هستی مطلق که به واسطه کشف فهمیده میشود در سطوح بی شماری رخ مینماید که این درجات یا مراحل به طور کلی به پنج مرحله اصلی تقسیم میشوند و به نام حضرات خمس معرفی میشوند. هر کدام از این حضرات جنبه وجودی خاصی است از تجلی مطلق. اولین این حضرات که حقیقت در اولین و ازلیترین اطلاق خود یا خود حق مطلق است حضرت حق است قبل از تجلی، یعنی حق در حالتی که هیچ گونه جلوهای از او وجود ندارد. لذا این مرتبه ادراک شدنی نیست. به این مرتبه، حضرت احدیت و غیب الغیوب یا غیب مطلق میگویند که هیچ تعینی در آن راه ندارد و صرفاً مصدر تجلی است که هنوز آغاز نشده است. پیروان مکتب ابن عربی این مقام و حضرت را هویت مطلقه و ابطن کل باطن نیز نامیدهاند»[۲۱].
|
پرسشهای وابسته
- اقسام و انواع غیب کداماند؟ (پرسش)
- آیا غیب مطلق برای خدا هم غیب است یا برای او قابل ادارک است؟ (پرسش)
- غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداقهای آن کداماند؟ (پرسش)
- به چه دلیل برای خداوند غیبی وجود ندارد؟ (پرسش)
- اگر برای خدا غیبی وجود ندارد معنای عالم الغیب والشهادة چیست؟ (پرسش)
- آیا غیب و شهادت مراتب و درجات دارند؟ (پرسش)
- اقسام و انواع علم غیب کداماند؟ (پرسش)
- علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)
- علم غیب غیر ذاتی چیست؟ (پرسش)
- علم غیب فعلی یا دائمی به چه معناست؟ (پرسش)
- علم غیب شأنی یا استعدادی یا ارادی و اختیاری به چه معناست؟ (پرسش)
- فرق بین علم غیب فعلی و شأنی چیست؟ (پرسش)
- آیا علم غیب مراتب و درجات دارد؟ (پرسش)
- فرق علم غیب خدا و علم غیب برگزیدگان خدا چیست؟ (پرسش)
- فرق علم غیب پیامبر با امام چیست؟ (پرسش)
- آیا علم غیب پیامبران و امامان از لحاظ مرتبه یکسان یا متفاوت است؟ (پرسش)
پانویس
- ↑ قرآن کتاب مبین، مجله پاسدار اسلام، شماره۶۵. ص۲۶.
- ↑ چشمها او را در نمییابند؛ سوره انعام: ۱۰۳.
- ↑ «ای کسی که فکرها و خیالها نمیتوانند تو را در درون خود قرار دهند»؛مهج الدعوات، ص ۱۵۴.
- ↑ ای کسی که فکرها و خیالها نمیتوانند تو را احاطه نمایند»؛ بحار الأنوار، ج۸۳، ص ۳۳۵.
- ↑ «نفوس دارای همت های بلند توانایی درک او را ندارند، و تلاش و غور فطرت ها توانایی دستیابی به او را ندارند»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱.
- ↑ «ولی قلوب و دلها با حقیقت ایمان او را درک مینمایند»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۹.
- ↑ ادب فنای مقربان ج۳، ص۴۱۴.
- ↑ کتاب سجادههای سلوک جلد دوم صفحه ۲۳۳ - ۲۳۶.
- ↑ بیاناتی در مورد علم غیب
- ↑ وبگاه گلستان کشمیری
- ↑ ناکامى زبان در توصیف کامیابى عارف، مجله معرفت، شماره ۱۹.
- ↑ حیرت در عرفان
- ↑ فصوص الحکم، ص۱۱۱، التعلیقات علی فصوص الحکم، ص۴۳
- ↑ عنقاء شکار کس نشود دام بازچین کانجا همیشه باد بهدست است دام را (دیوان حافظ، ص۱۵).
- ↑ خداشناسی عرفانی مولانا جلالالدین بلخی، مجله عرفان اسلامی، شماره ۲۶، ص۱۲۹ و ۱۳۰.
- ↑ محدودیت در شناخت مراتب بالا و پایین وجود از دیدگاه ملاصدرا، شماره۲، ص۷ و۲۴.
- ↑ نزد او کلیدهای غیب است که غیر از او کسی از آن آگاهی ندارد؛ سوره انعام: ۵۹.
- ↑ مرکز ملی پاسخگویی به سولات دینی
- ↑ وبگاه پرسمان
- ↑ وبگاه وحدت وجود
- ↑ باشگاه اندیشه