آیا نظریه ولایت فقیه نوعی دیکتاتوری به شمار میآید؟ (پرسش)
آیا نظریه ولایت فقیه نوعی دیکتاتوری به شمار میآید؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی |
مدخل اصلی | ؟ |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
حسبه چگونه ولایت فقیه را اثبات میکند؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث فقه سیاسی است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
- جایگاه مقبولیت در حکومت اسلامی عصر غیبت چیست؟
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید سجاد ایزدهی در کتاب «فقه سیاسی امام خمینی» در اینباره گفته است:
«طرح نظریه ولایت مطلقه فقیه، برخی را به این شبهه افکند که مطلق بودن اختیارات ولی فقیه همانا به دیکتاتوری انجامیده و میبایست این ولایت به اموری مقید باشد تا به انحراف نیانجامیده و به فساد نگراید: البته ضرورت داشت که این بدعت بزرگ و خطرناک با توجه به آثار زیانبار سیاسی و دینی آن از جهات عدیده مورد بررسی هرچه کاملتر قرار گیرد. این ولایت به معنای حاکمیت بیقید و شرط و اختیار ولی فقیه، فوق قانون اساسی و قوای سه گانه است و مردم و دولت و نهادها باید اطاعت بیچون و چرا کنند[۱].
و لکن باید گفت آنچه به این معنا از ولایت مطلقه انجامیده است، عدم درک صحیح از معنای اطلاق در «ولایت مطلقه” بوده است. چه آنکه کلمه مطلقه در اندیشه سیاسی امام از دو مفهوم متفاوت برخوردار است. در حالی که مطلقه در یک معنا به مفهوم «بیقید و بند” و «آزاد و رها” است در معنای دیگر مطلقه به معنای «شمول و عموم” اراده شده است. مفهوم مطلقه به معنای اول معمولاً در حکومت استبدادی شکل میگیرد و مطابق آن، حاکم خود را آزاد و رها از هر قید و بندی دانسته و پایبند به اصول قانونی نیست و هر زمان که بخواهد به حقوق اتباع خود تجاوز میکند[۲]. امام خمینی، این مفهوم از مطلقه را نفی کرده و حکومت اسلامی را در نقطه مقابل این معنا دانسته و این گونه اظهار میدارد: حکومت اسلامی هیچ یک از انواع طرز حکومتهای موجود نیست؛ مثلاً استبدادی نیست که رئیس دولت مستبد و خود رأی باشد، مال و جان مردم را به بازی بگیرد و در آن به دلخواه دخل و تصرف کند، هر کس را ارادهاش تعلق گرفت، بکشد، و هر کس را خواست، انعام کند و به هر که خواست تیول بدهد و املاک و اموال ملت را به این و آن ببخشد. رسول اکرم a و حضرت امیرالمؤمنین S و سایر خلفا همچنین اختیاراتی نداشتند. حکومت اسلامی نه استبدادی است و نه مطلقه، بلکه «مشروطه” است. البته نه مشروطه به معنای متعارف فعلی آنکه تصویب قوانین تابع آرای اشخاص و اکثریت باشد؛ مشروطه از این جهت که حکومت کنندگان در اجرا و اداره مقید به یک مجموعه شرط هستند که در قرآن کریم و سنت رسول اکرم a معین گشته است. «مجموعه شرط”، همان احکام و قوانین اسلام است که باید رعایت و اجرا شود. از این جهت حکومت اسلامی، «حکومت قانون الهی بر مردم” است[۳].
عبارت مطلقه در ولایت مطلقه امام خمینی، نه به معنای آزاد و رها و بیقید، بلکه به معنای عموم و شمول است که اصطلاحی فقهی بوده و مراد از آن را میبایست در فرهنگ علوم فقهی جستجو کرد.
بنابراین بر خلاف آنان که سعی بر این دارند که کلمه مطلقه را به عنوان «فوق قانون”، «استبداد”، «خود تصمیم” و... نشان دهند، حکومت اسلامی در قالب ولایت فقیه در اصل به اوصافی چون فقاهت و عدالت در مرحله ثبوت و بقاء مقید بوده و در صورت فقدان هریک از این اوصاف، ولایت از وی سلب شده، بلکه با ارتکاب گناه، به خودی خود از مقام ولایت منعزل خواهند بود: اگر فقیهی بر خلاف موازین اسلام کاری انجام داد «نعوذ بالله”، فسقی مرتکب شد خود به خود از حکومت منعزل است[۴].
اسلام برای آن کسی که... ولایت بر مردم دارد یک شرایطی قرار داده که وقتی یک شرطش نباشد خود به خود ساقط است[۵]. و از سوی دیگر حکومت اسلامی مقید به قوانین الهی بوده، بلکه حکومت اسلامی، حکومت قانون خوانده شده است. به گونهای که هیچ حاکمی حتی اگر پیامبر a هم باشد قادر نخواهد بود خلاف قوانین و فرامین الهی رفتار نموده و همگان میبایست براساس آن عمل کرده و تنها مجری این قوانین باشند: اسلام دین قانون است، پیغمبر هم خلاف قانون نمیتوانست بکند، نمیکرد هم، البته نمیتوانست هم بکند. خدا به پیغمبر میگوید که اگر یک حرف خلاف بزنی رگ و تینت را قطع میکنم، حکم قانون است غیر از قانون الهی کسی حکومت ندارد برای هیچ کس حکومت نیست نه فقیه و نه غیر فقیه، همه تحت قانون عمل میکنند مجری قانون هستند. همه، هم فقیه و هم غیر فقیه همه مجری قانوناند[۶].
مطابق این معنا از ولایت فقیه است که امام خمینی ولایت فقیه را در مقابل دیکتاتوری قرار داده و استبداد را از ذات آن جدا میداند. بلکه نه تنها در حوزه اجتماع، بلکه در محدوده امور فردی نیز فقیه حق خلاف و گناه نداشته و در صورت ارتکاب گناه در حوزه فردی نیز از ولایت منعزل شده، بلکه نوع اوصاف و ویژگیهایی که ولی فقیه دارد وی را از هرگونه بزه باز داشته و وی را به سوی عدالت سوق خواهد داد: استبداد را ما میخواهیم جلویش را بگیریم... اما فقیه مستبد نمیشود. فقیهی که این اوصاف را دارد عادل است، عدالتی که غیر از این طوری عدالت اجتماعی، عدالتی که یک کلمه دروغ او را از عدالت میاندازد. یک نگاه به نامحرم او را از عدالت میاندازد، یک همچو آدمی نمیتواند خلاف بکند نمیکند خلاف[۷]»[۸].
پانویس
- ↑ نهضت آزادی، تفصیل و تحلیل ولایت مطلقه فقیه، ص۱۳۲.
- ↑ ترمینولوژی حقوق، ص۲۴۹ - ۲۵۰.
- ↑ ولایت فقیه، ص۴۳ - ۴۴.
- ↑ ولایت فقیه، ص۷۳.
- ↑ صحیفه امام، ج۴، ص۴۹۵.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۰، ص۳۵۳.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۱، ص۴۶۴ – ۴۶۵.
- ↑ ایزدهی، سید سجاد، فقه سیاسی امام خمینی، ص ۲۶۷.