آیا پیامبر اسلام پیش از بعثت خداپرست بوده است؟ (پرسش)
آیا پیامبر اسلام پیش از بعثت خداپرست بوده است؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ پیامبر خاتم |
مدخل اصلی | پیامبر خاتم |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
آیا پیامبر اسلام پیش از بعثت خداپرست بوده است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث پیامبر خاتم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی پیامبر خاتم مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین دکتر شریفی و آقای دکتر یوسفیان در کتاب «پژوهشی در عصمت معصومان» در اینباره گفتهاند:
«در این باره نظریات گوناگونی از سوی علمای عامه و خاصه ارائه شده است که میتوان آنها را به صورت زیر خلاصه کرد:
- گروهی را عقیده بر آن است که پیامبر اکرم (ص) پیش از بعثت، متدین به هیچ یک از ادیان الهی نبوده است[۱].
اگر منظور آنان، این باشد که پیامبر (ص) در سالهای پیش از بعثت اصلاً مؤمن و موحّد نبوده و هیچگونه پایبندی به دستورهای الهی نداشته است، بطلان آن پرواضح است. امّا اگر مقصود این باشد که پیامبر اکرم (ص) به احکامی که در نظر او، الهی بودن آنها ثابت بوده است، عمل مینمود، هر چند تابع احکام شریعت خاصی از شرایع نبوده است. بازگشت این سخن به نظریه سوم خواهد بود.
- پیامبر اکرم متدین به یکی از ادیان و شرایع سابق بوده است. امّا در اینکه مشخصاً از کدام شریعت، تبعیت مینموده، بین صاحبان این نظریه اختلاف وجود دارد. عدهای عقیده دارند که تابع شریعت حضرت نوح (ع) بوده است. گروهی نیز از شریعت ابراهیم[۲] و موسی نام بردهاند. دستهای دیگر نیز با استناد به اینکه آخرین پیامبر الهی قبل از ایشان، حضرت عیسی (ع) بوده است، تبعیت پیامبر اکرم (ص) را از شریعت آن پیامبر بزرگ، تقویت میکنند[۳].
- نظریه سوم این است که پیامبر اسلام پیش از بعثت. در عین آنکه مؤمن و موحد بوده، از شریعت خاصی پیروی نمیکرده است؛ یعنی به تمام احکام و دستوراتی که الهی بودن آنها برای او ثابت بوده و با عقل سلیم و فطرت پاک خویش آنها را درک میکرده، عمل مینموده است. اعم از اینکه برگرفته از شریعت نوح باشد یا پیامبران دیگر[۴].
- عدهای دیگر از علمای عامّه و خاصه، همچون غزالی و سید مرتضی، درباره آیین پیامبر قبل از بعثت، توقف کرده و نظر خاصی را ابراز نداشتهاند[۵]. البته روشن است که وجه توقف بزرگانی همچون سید مرتضی این نیست که در اصل ایمان پیامبر قبل از بعثت، تردید داشته باشند، بلکه در تعیین مصداق شریعت مورد اتّباع پیامبر، به نتیجهای نرسیده و توقف نمودهاند.
- نظریه دیگر، سخنی است که علامه مجلسی بیان داشته و آن را برگرفته از روایات معتبر و فراوان دانستهاند. بر اساس این رأی پیامبر اکرم (ص) از ابتدای عمر خویش، "نبی" بوده است و مؤیّد به روحالقدس. در بیداری، ملائکه الهی با او سخن میگفتند و او (بدون آنکه آنها را ببیند) صدای آنها را میشنید. در خواب نیز، فرشتگان را میدید و دستورات زندگی را از آنها فرا میگرفت. از آنکه حضرت به چهل سالگی رسید، به مقام "رسالت" برگزیده شد. از آن پس ملائکه را آشکارا میدید و با آنها سخن میگفت، و آن زمان بود که قرآن بر او نازل شد و مأمور به تبلیغ دین الهی گردید.
به هر حال، نبی گرامی اسلام، قبل از بعثت، عبادت خدای را به جا آورده و وظایف دینی مربوط به شریعت خود را به پا میداشتند. اگر برخی از اعمال حضرت، موافق با شرایع سابق بوده است، دلیل بر تبعیت ایشان از آن شرایع نیست. بلکه از این باب است که ادیان مختلف آسمانی در بسیاری از احکام با یکدیگر اشتراک دارند[۶].
نقد و بررسی: بررسی تک تک این نظریات خارج از حوصله این نوشتار است. از این رو به ذکر امور مسلم و قطعی در باب شریعت پیامبر قبل از بعثت، بسنده میکنیم. آنچه مسلم و خدشهناپذیر و مطابق با روایات و سیره آن حضرت نیز میباشد، این است که بیتردید پیامبر اکرم (ص) پیش از بعثت، مؤمن و موحد بوده و نه تنها بتها را عبادت نکرده، بلکه به شدّت از آنها بیزار بوده است.
شواهد مختلفی بر این مطلب میتون اقامه کرد؛ از جمله:
اول: آنگونه که در کتب تاریخی آمده است. پیامبر اکرم (ص) در سنین طفولیت به همراه عموی بزرگوارشان، ابوطالب، سفری به شام داشتند. در این سفر، شخص راهبی به نام بحیرا در برخورد با پیامبر، علامات و نشانههای نبوّت را در او مشاهده نمود و برای اثبات درستی برداشت خویش، تصمیم به آزمودن پیامبر گرفت. از این رو، حضرت را به دو بُت لات و عزی قسم داد. ایشان در پاسخ فرمودند: «لاتسئلنی بهما، فوالله ما ابغضت شیئاً قط بغضهما»[۷]؛ با قسم دادن به این دو بت چیزی از من مخواه؛ به خدا قسم هیچگاه چیزی در نزد من منفورتر از آن دو نبوده است.
دوم: پیامبر اکرم (ص) بر اساس شواهد مسلم تاریخی، پیش از بعثت آدابی همچون: نماز، روزه، حج، عمره و طواف خانه خدا را به جا میآوردند. پیوسته برای عبادت به غار حرا میرفتند و به هنگام بازگشت از حرا، هفت دور پیرامون کعبه طواف مینمودند. البته مشرکین نیز خانه کعبه را محترم داشته، اعمالی را به عنوان اعمال حج، انجام میدادند، امّا حج پیامبر (ص) شباهتی به عادات آنان نداشت، و در مناسکی همچون وقوف در عرفات، به وضوح امتیاز حج پیامبر و تطابق آن با حج ابراهیمی آشکار بود[۸]. همچنین پیامبر اکرم (ص) از گوشت مردار اجتناب ورزیده، برای استفاده از حیوانات حلال گوشت، آنها را تذکیه مینمودند[۹].
سوم: اگر پیامبر در عمر خویش، اندک تمایلی به پرستش بتها از خود نشان داده بود، بهانهای کارا به دست مشرکان میافتاد؛ تا به واسطه آن، علاوه بر سرزنش پیامبر، عمل خود را در پرستش بتها توجیه نمایند. با آنکه کفار، هر گونه نسبت ناروایی به پیامبر میدادند و حتی ایشان را ساحر و مجنون میخواندند؛ در عین حال، هیچگاه شنیده نشد که به او نسبت بتپرستی بدهند. کسانی که بهانهگیری کرده، میگفتند: "آیا ما را از پرستش آنچه پدرانمان میپرستیدند باز میداری؟" اگر میتوانستند این را نیز میافزودند: "آیا ما را از آنچه پیش از این خود نیز پرستش میکردی نهی میکنی؟"[۱۰].
برای حسن ختام این قسمت از بحث، به گفتاری از امیر المؤمنین (ع) درباره پیامبر اکرم (ص) اشاره میکنیم که نه تنها بیانگر ایمان پیامبر قبل از بعثت میباشد، بلکه به خوبی عصمت ایشان از تمامی گناهان و آلودگیها، از آن استفاده میشود. امیر المؤمنین (ع) میفرمایند: «وَ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ (ص) مِنْ لَدُنْ أَنْ كَانَ فَطِيماً أَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلَائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَرِيقَ الْمَكَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَيْلَهُ وَ نَهَارَهُ»[۱۱]؛ هنگامی که از شیر گرفته شد، خدا بزرگترین فرشته از فرشتگانش را شب و روز همنشین او فرمود[۱۲]، تا راههای بزرگواری را پیمود، و خویهای نیکوی جهان را فراهم نمود.
همچنین – چنانکه گذشت- آن حضرت در کلام دیگری در مقام مناظره با شخصی یهودی، میفرمایند: «مُحَمَّدٌ (ص) أُوتِيَ الْحُكْمَ وَ الْفَهْمَ صَبِيّاً بَيْنَ عَبَدَةِ الْأَوْثَانِ وَ حِزْبِ الشَّيْطَانِ وَ لَمْ يَرْغَبْ لَهُمْ فِي صَنَمٍ قَطُّ»[۱۳]؛
تفسیر صحیح آیات: بررسی دو نمونه از آیاتی که مورد تمسک منکران، واقع شده است ضروری مینماید:
آیه اول: ﴿وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى﴾[۱۴]. برخی، ضلالت در آیه یادشده را دلیل شرک و بتپرستی حضرت قبل از رسالت دانستهاند. بر اساس این تفسیر، خداوند بر پیامبرش منّت میگذارد که تو قبلاً گمراه و مشرک بودی و ما تو را به راه توحید هدایت نمودیم.
در تفسیر این آیه، وجوه مختلفی ذکر شده است[۱۵]. برخی از آنها بدین قرار است:
- عدهای گفتهاند که معنای آیه نازل شریفه این است که: ای پیامبر، قبل از نبوت و رسالتت، بر تو وحی الهی نازل نمیشد و از این رو، نسبت به آگاهی به شرایع، از طریق ارتباط مستقیم با منبع وحی، گمراه بودی و سپس از این نعمت برخوردار شدی[۱۶].
- تفسیر دیگر این است که پیامبر اکرم، قبل از نبوت، به گمراهی و فساد قوم خویش واقف بود و میدانست که عقاید آنها باطل و فاسد است. از طرف دیگر، با بررسی احوال یهودیان و مسیحیان به این نتیجه رسیده بود که آنان هم در گمراهی و ضلالت، کمتر از قریش نیستند و از راه حق و شریعت ابراهیمی منحرف شدهاند. پیامبر اکرم از اینکه میدید تمامی انسانهای اطرافش دارای عقاید و آداب و رسوم انحرافی و خرافیاند، رنج میبرد و مشاهده خونریزیها و ناامنیها در میان قومش، سخت آزارش میداد؛ از این رو پیوسته در فکر چگونگی هدایت و ارشاد قوم خویش به راه صواب بود، تا اینکه بالاخره، خداوند او را هدایت کرده، راه هدایت و ارشاد مردم را به او نشان داد[۱۷].
- تفسیر سومی نیز هست و آن اینکه منظور از ضلالت، همان گمراهی است ولی اثبات ضلالت در حق پیامبر اکرم (ص) به این معنا نیست که زمانی بر حضرت گذشته است که برخوردار از هدایت الهی نبوده و سپس واجد آن شدهاند. بلکه مراد این است که هر انسانی - ولو پیامبر خدا باشد- با قطع نظر از هدایت الهی، در ضلالت و گمراهی ذاتی است؛ بدان گونه که اگر هدایت الهی نباشد، خود نمیتواند از ضلالت نجات یابد[۱۸].
به عبارت دیگر، همه انسانها در اصل وجود خود و نیز در هدایت و غنی[۱۹] و... عین نیاز و وابستگی به ذات الهیاند و از خود هیچ ندارند، بنابراین، میتوان پیامبری را که حتی یک لحظه از عمر خود را در ضلالت سپری نکرده است، مورد خطاب قرار داد و در مقام امتنان گفت: اگر هدایت الهی نبود، تو گمراه بودی.
آیه دوم: ﴿وَوَضَعْنَا عَنْكَ وِزْرَكَ﴾[۲۰] چنانکه در ابتدای این فصل نیز متذکر شدیم، پارهای از منکران عصمت انبیا از شرک قبل از نبوت، برای اثبات مدعای خویش به آیه فوق – که متضمن اثبات ورز برای رسول اکرم (ص) است – تمسک نمودهاند.
وجه استدلال این است که گاهی در قرآن کریم وزر به معنای گناه به کار رفته است؛ مثلاً در سوره انعام میفرماید: ﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى﴾[۲۱].
آیه مورد بحث نیز – که در مقام امتنان بر رسول گرامی اسلام (ص) نازل شده است- به گناه بزرگ شرک و بتپرستی حضرت اشاره دارد که طبیعتاً ایشان در دوره چهل ساله پیش از رسالت خویش، مبرّای از آن نبودهاند. سپس خداوند با برگزیدن آن حضرت به رسالت، این بار سنگین را از دوش ایشان برداشته است. استدلال به این آیه نیز ناتمام است؛ زیرا علاوه بر مطالبی که درباره آیین پیامبر (ص) قبل از بعثت ذکر نمودیم، در خود آیات این سوره شواهدی وجود دارد که بیاساس بودن شبهه فوق را روشن میسازد.
برای روشنتر شدن مفهوم آیه، نخست اشارهای به معنای کلمه "وزر" خواهیم داشت. "وزر" در لغت، عبارت است از الحمل الثقیل، یعنی بار سنگین. به "وزیر" از آن جهت وزیر گفته میشود که بارها و مسئولیتهای سنگین امیر را تحمل کرده، وظایف سنگین او را بر دوش خود میکشد. استعمال وزر در مورد گناه هم از همین باب است. چون ارتکاب گناه، استحقاق عقاب و عذاب الهی را در پی دارد و گویا مرتکب گناه، سنگینی و بار بزرگ گناه را بر دوش خود حمل میکند[۲۲].
تأمل در آیات این سوره، روشن میسازد که سخن در مشکلات و مصایب کمرشکنی است که برای نبی گرامی اسلام (ص) رخ داده و سرانجام با کمک و عنایات الهی مرتفع گردیدهاند. در آیه اول، سخن از اعطای "شرح صدر" به پیامبر - که کنایه از توان تحمل مشکلات میباشد – میرود و در دو آیه بعد، اضافه میکند که ما آن باری را که پشتت را شکسته بود، از دوشت برداشتیم. در آیه پنجم با تعبیر ﴿فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا﴾[۲۳] این معنی را افاده مینماید که سنت جاری جاری خداوند در جهان آفرینش این است که در پس هر سختی، آسایشی خواهد رسید و به دنبال شب تیره، روشنایی صبح خواهد دمید.
چنانکه روشن است، این سیاق هیچ گونه تناسبی با وزر به معنای معصیت و گناه ندارد. بلکه چنانکه برخی از بزرگان از مفسران[۲۴] فرمودهاند، باری که بر دوش پیامبر سنگینی میکرد، مسئولیت عظیم نبوت و رسالت بود[۲۵].
مسؤولیت دعوت به دین خداوند از یک طرف؛ تکذیب و انکار دعوتش توسط مردم، و استهزاء و افتراء و آزار و اذیتهای آنها از طرف دیگر؛ همچنین سعی و اصرار در از بین بردن نام و یاد او، مشکلات و مصائبی بودند که تحمّل آنها با عنایات ویژه الهی ممکن نبود. و البته با شرح صدری که از ناحیه خداوند به پیامبر اعطا شده بود، حضرت این بار سنگین را به مقصد رسانده، مسئولیت خویش را به نحو احسن انجام دادند.
نتیجه اینکه این آیات هیچگونه دلالتی بر شرک پیامبر قبل از بعثت ندارند و واژه "ضلالت" و یا "وزر" به هیچ وجه شرک و یا گناه دیگری را برای حضرت اثبات نمیکنند»[۲۶].
پانویس
- ↑ ر.ک: بحارالانوار، ج۱۸، ص۲۷۱.
- ↑ تنزیه انبیا از آدم تا خاتم، ص۱۱۶-۱۱۸.
- ↑ ر.ک: راه سعادت، ص۱۶؛ بحارالانوار، ج۱۸، ص۲۷۲.
- ↑ الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۱، ص۱۵۸.
- ↑ رک: بحارالانوار، ج۱۸، ص۲۷۱-۲۷۲؛ الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج۱، ص۱۵۶.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۸، ص۲۷۸؛ همچنین ر.ک: راه سعادت، ص۱۶.
- ↑ شرح الشفا، ج۲، ص۲۰۸؛ همچنین ر.ک: ابن کثیر، السیرة النبویة، ج۱، ص۲۴۵.
- ↑ شرح الشفا، ج۲، ص۲۰۹.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۸، ص۲۷۲.
- ↑ شرح الشفا، ج۲، ص۲۰۱.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، خطبه ۱۹۲، ص۲۲۲.
- ↑ در تأیید اینکه پیامبر (ص) پیوسته توسط ملائکه الهی مراقبت میشده، در کتب تاریخی جریاناتی مربوط به دوران خردسالی حضرت ذکر شده است که برای اطلاع از آنها ر.ک: ابن کثیر، السیرة النبویة، ج۱، ص۲۵۰-۲۵۳؛ اعلام النبوة، ص۳۰۵-۳۰۶؛ سیری در سیره نبوی، ص۲۷۱ - ۲۷۲.
- ↑ «به محمد - که درود خدا بر او و خاندانش باد - در سن کودکی و در بین بتپرستان و حزب شیطان، حکم الهی و فهم و آگاهی داده شده و هرگز گرایشی به بتها در او پدید نیامد». بحارالانوار، ج۱۰، ص۴۴.
- ↑ «و تو را گمگشته یافت و راه نمود» سوره ضحی، آیه ۷.
- ↑ در شرح الشفا (ج ۲، ص۲۰۴-۲۰۶) یازده وجه، در تفسیر فخر رازی (ج۸، ص۶۰۲-۶۰۴) بیست وجه ذکر گردیده است.
- ↑ الکشاف، ج۴، ص۷۶۸؛ مجمع البیان، ج۹-۱۰؛ ص۶۴۵-۶۴۶؛ فخر رازی، عصمة الانبیاء، ص۶۳.
- ↑ این معنا را میتوان با تصرفات و تغییراتی از تفسیر المراغی (ج ۳۰، ص۱۸۵-۱۸۶) استفاده نمود.
- ↑ المیزان، ج۲۰، ص۳۱۰-۳۱۱.
- ↑ چنانکه قرآن کریم در جای دیگری، همه انسانها را فقیر و محتاج میخواند و تنها خداوند را غنی و بینیاز میداند: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ﴾ «ای مردم! شما نیازمندان درگاه خداوند هستید و خداوند است که بینیاز ستوده است» سوره فاطر، آیه ۱۵.
- ↑ «و بار گرانت را از (دوش) تو برنداشتیم؟» سوره انشراح، آیه ۲.
- ↑ «و هیچ باربرداری بار (گناه) دیگری را بر نمیدارد» سوره انعام، آیه ۱۶۴.
- ↑ مجمع البیان، ج۹-۱۰، ص۶۴۸-۶۴۹.
- ↑ «به راستی با دشواری، آسانی همراه است،» سوره انشراح، آیه ۵.
- ↑ مجمع البیان، ج۹-۱۰، ص۶۴۸-۶۴۹؛ المیزان، ج۲۰، ص۳۱۴-۳۱۵.
- ↑ البته بیش از ده تفسیر برای آیه مورد بحث ذکر شده است (ر.ک: المیزان، ج۲۰، ص۳۱۵) که به نظر میرسد مناسبترین آنها، وجه یادشده در متن باشد.
- ↑ شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان ص ۱۶۸-۱۷۵.