آیه بیت الله الحرام چگونه نصب الهی امام را اثبات می‌کند؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیه بیت الله الحرام چگونه نصب الهی امام را اثبات می‌کند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ امامت
مدخل اصلیاثبات نصب الهی امام
تعداد پاسخ۱ پاسخ

آیه بیت الله الحرام چگونه نصب الهی امام را اثبات می‌کند؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث امامت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی امامت مراجعه شود.

پاسخ نخست

محمد تقی فیاض‌بخش

آقایان محمد تقی فیاض‌بخش و دکتر فرید محسنی در کتاب «ولایت و امامت از منظر عقل و نقل» در این‌باره گفته‌‌اند:

«﴿رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ[۱].

در این آیه شریفه خداوند خبر از دعای حضرت ابراهیم (ع) بعد از بنای خانه خدا می‌دهد و از خداوند مسئلت می‌دارد که قلوب مردمان را هنگام طواف خانه خدا و زیارت بیت‎الله متوجه ذریه ارجمندش گرداند. هرچند در آن زمان تنها حضرت اسماعیل (ع) مصداق ذریه محسوب می‌شدند، ولی با توجه به آنکه معنای ذریه همه فرزندان و اصلاب شخص را در بر می‌گیرد، می‌توان همه فرزندان ابراهیم (ع) را مشمول دعای آن حضرت محسوب نمود. مشخص است که در اینجا منظور آن حضرت ذریه فاسقشان نبوده؛ زیرا در ادامه هدف از استقرار آنان در کنار بیت‌الله را اقامه نماز بیان می‌دارند و کسی می‌تواند نماز را به معنی واقعی کلمه اقامه نماید که از همه انحاء فحشا و منکر اعتقادی و عملی بری باشد.

با توجه به آنکه حضرات رسول اکرم (ص) و اوصیاء طاهرین ایشان (ع) مصداق بارز ذریه ابراهیم (ع) هستند؛ استجابت دعای حضرت ابراهیم (ع) به این معنا است که در همه زمان‎ها مردم موظف هستند که برای زیارت خانه خدا شتابان به نزد آنان بروند و دین خود را از مقام ولایت اخذ نمایند و سپس زیارت مقبول را انجام دهند؛ همچنین از آنجا که زیارت خانه خدا از فرامین جاودانه الهی و برای همه دوران‎هاست، پس وجوب بهره‌مندی و تمسّک به امام معصوم حیّ نیز همیشگی است.

حد وسط در این برهان، ضرورت توجه قلبی به قبله حقیقی برای به پا داشتن حقیقت نماز است؛ به این ترتیب که: در آیه مورد استدلال، حضرت ابراهیم (ع) بعد از ابتلائات فراوان و بنای خانه خدا، هدف از این امر را اقامه نماز بیان می‌دارد و می‌فرماید: ﴿رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ.

با توجه به آنکه نماز ذکر اکبر است و کامل‌ترین عبادتی است که می‌توان از طریق آن در مراتب اسلام و ایمان سیر قربی به سوی پروردگار داشت، آن حضرت در میان عبادات و مناسک دینی، بر آن تأکید می‌نماید و چون نمازگزار در حال نماز روی به خداوند می‌آورد، قبله ظاهر او کعبه و قبله باطن و قلب او مقام ولایت است؛ لذا حضرت ابراهیم (ع) از خداوند درخواست می‌نماید که امت مسلمان برای اقامه حقیقت نماز روی به ذریه او بیاورند؛ تا بتوانند از حقیقت دین و ایمان و اسرار نماز بهره‎مند شوند. همان طور که قبله از مقارنات واجب نماز است و نماز بدون توجه به قبله باطل است، اقامه حقیقت نماز نیز بدون تولّی به ولایت امام معصوم -که قبله باطنی است-باطل خواهد بود.

نتیجه آنکه: همان طور که امت در اقامه نماز ظاهر، همیشه محتاج قبله ظاهری، یعنی کعبه است، برای اقامه حقیقت نماز و سایر امور دینی نیز همیشه محتاج رجوع به امام معصوم است و باید همواره امام در میان امت وجود داشته باشد تا امت بتواند به او رجوع نماید.

نتیجه برهان را می‌توان با ترتیب دادن دو قیاس اقترانی و استثنایی به صورت زیر به دست آورد:

  • امام؛ قبله دل‌ها در اقامه نماز:

اوّلاً، توجه به قبله باطن، شرط لازم برای پذیرفته شدن حقیقت نماز است؛

ثانیاً، شرط لازم برای پذیرفته شدن حقیقت نماز، تولّی به ولایت است؛

نتیجه آنکه، توجه به قبله باطن، تولّی به ولایت امام است.

مقدم در طی برهان قبل ثابت شد و با اثبات مقدم، تالی ثابت می‌گردد؛ در نتیجه می‌گوییم: ولکن اقامه نماز در همه دوران واجب است؛ پس باید در همه دوران امام معصوم در میان امت حاضر باشد، تا امت با تولی به ولایت او بتواند اقامه نماز بنماید {{متن قرآن|فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ}»[۲]

پانویس

  1. «پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه‌ای کشت‌ناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دل‌هایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوه‌ها روزی فرما باشد که سپاس گزارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.
  2. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۶ ص ۲۱۷ و ۲۳۷.