ابراهیم بن ابی‌الکرام جعفری در تراجم و رجال

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

ابراهیم جعفری[۱] در سند ۱ روایت تفسیر کنز الدقائق دیده می‌شود: «و فی شرح الآیات الباهرة: عَلِيُّ بْنُ أَسْبَاطٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ[۲] قَالَ أَيْ إِمَامُ هُدًى مَعَ إِمَامِ ضَلَالٍ فِي قَرْنٍ وَاحِدٍ»[۳][۴]

شرح حال راوی

عنوان ابراهیم جعفری، نه در کتب رجالی ذکر شده؛ نه در اسناد روایات، مگر در همین یک مورد[۵]، از این رو قرینه و شاهدی بر تعیین آن پیدا نشد؛ ولی نام‌های «عبدالله بن ابراهیم جعفری»[۶]، «محمد بن ابراهیم جعفری»[۷]، «جعفر بن ابراهیم جعفری»[۸] و «علی بن ابراهیم جعفری»[۹] در اسناد روایات دیده می‌شوند که همه آنها از فرزندان ابراهیم بن محمد بن علی بن عبدالله بن جعفر الطیار هستند.

نجاشی در ترجمه فرزند او عبدالله: عبدالله بن إبراهیم بن محمد بن علی بن عبدالله بن جعفر بن أبی طالب أبو محمد ثقة، صدوق، روی أبوه عن أبی‌جعفر و أبی عبدالله (ع)[۱۰].

بر این اساس، استظهار می‌گردد که مراد از ابراهیم جعفری در سند روایت تفسیر کنز الدقائق، «ابراهیم بن محمد بن علی بن عبدالله بن جعفر بن ابی طالب» (ع) است و مؤیدش همسانی در طبقه.[۱۱]

طبقه راوی

تاریخ ولادت و وفات ابراهیم جعفری مشخص نیست؛ لکن - چنان که گذشت - نجاشی وی را از راویان امامان امام باقر و امام صادق (ع) شمرده[۱۲] و از شاهدان وصیت امام موسی کاظم (ع) نیز بوده[۱۳] و بعضی از رجالیان او را با ابراهیم بن ابی کرام جعفری[۱۴] که نجاشی وی را از اصحاب امام رضا (ع) خوانده[۱۵]، یکی دانسته‌اند.

گرچه از عبارت نجاشی، تعدد استظهار می‌شود - چون ابراهیم بن محمد بن علی بن عبدالله بن جعفر بن ابی طالب را از راویان امامان امام باقر و امام صادق (ع) دانسته - ابراهیم بن ابی کرام را در عنوان مستقل ذکر کرده و او را از اصحاب امام رضا (ع) به شمار آورده؛ ولی از بررسی اسناد روایات فهمیده می‌شود که ابراهیم جعفری امامان امام صادق، امام کاظم و امام رضا (ع) را درک کرده، از این رو می‌تواند با ابراهیم بن ابی کرام جعفری، یکی باشد:

  1. «مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ خَلَفٍ الْعَطَّارِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ: كُنَّا نَمُرُّ وَ نَحْنُ صِبْيَانٌ[۱۶] فَنَشْرَبُ مِنْ مَاءٍ فِي الْمَسْجِدِ مِنْ مَاءِ الصَّدَقَةِ فَدَعَانَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ (ع) فَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَشْرَبُوا مِنْ هَذَا الْمَاءِ وَ اشْرَبُوا مِنْ مَائِي»[۱۷]؛
  2. «مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ خَلَفٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ: رَأَيْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ (ع) يَنْفُضُ بِكُمِّهِ الْمِسْكَ عَنِ الْكَفَنِ وَ يَقُولُ لَيْسَ هَذَا مِنَ الْحَنُوطِ فِي شَيْءٍ»[۱۸]؛

از روایت یکم فهمیده می‌شود که «ابراهیم بن محمد جعفری» در آغاز امامت امام صادق (ع) کودک بوده است (نحن صبیان) و منافات دارد با سخن نجاشی که وی را از راویان امام باقر (ع) معرفی کرده است.

از روایت دوم که مورد استناد بعضی فقهاء هم قرار گرفته و به کراهت "تطییب الکفن بکل طیب مسحوق إلا الکافور" فتوا داده‌اند[۱۹]، فهمیده می‌شود که وی این روایت را در اواخر امامت امام صادق (ع) شنیده و نقل کرده است.

از سوی دیگر، ابراهیم بن محمد جعفری از شاهدان وصیت امام موسی کاظم (ع) بوده [۲۰] و از آن برداشت می‌شود که وی زمان امام رضا (ع) را نیز درک کرده و این روایت آن را تأیید می‌کند، چون دلالت دارد که وی در زمان مأمون از سالمندان بوده است: «حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى قَالَ: حَدَّثَنِي ابْنُ أَبِي الْكَرَّامِ الْجَعْفَرِيُّ- الشَّيْخُ فِي أَيَّامِ الْمَأْمُونِ- قَالَ:: خَرَجْتُ وَ خَرَجَ بَعْضُ مَوَالِينَا إِلَى بَعْضِ مُتَنَزَّهَاتِ الْمَدِينَةِ، مِثْلِ الْعَقِيقِ وَ مَا أَشْبَهَهَا، فَدَفَعْنَا إِلَى سِقَايَةٍ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ فِيهَا تَمْرٌ لِلصَّدَقَةِ، فَتَنَاوَلْتُ تَمْرَةً فَوَضَعْتُهَا فِي فَمِي، فَقَامَ إِلَيَّ الْمَوْلَى الَّذِي كَانَ مَعِي فَأَدْخَلَ إِصْبَعَهُ فِي فَمِي فَعَالَجَ إِخْرَاجَ التَّمْرَةِ مِنْ فَمِي. وَ وَافَى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ هُوَ يُعَالِجُ إِخْرَاجَ التَّمْرَةِ، فَقَالَ لَهُ: مَا لَكَ، أَيْشٍ تَصْنَعُ؟. فَقَالَ لَهُ الْمَوْلَى: جُعِلْتُ فِدَاكَ، هَذَا تَمْرُ الصَّدَقَةِ وَ الصَّدَقَةُ لَا تَحِلُّ لِبَنِي هَاشِمٍ. قَالَ: فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: إِنَّمَا ذَاكَ مُحَرَّمٌ عَلَيْنَا مِنْ غَيْرِنَا، فَأَمَّا بَعْضُنَا فِي بَعْضِ فَلَا بَأْسَ بِذَلِكَ»[۲۱]؛

بر این اساس، ابراهیم بن محمد جعفری از اصحاب سه امام معصوم - یعنی امامان امام صادق، امام کاظم و امام رضا (ع) - بوده است و اینکه نجاشی وی را از راویان امام باقر (ع) به شمار آورده، جای بسی تأمل دارد.

آیت الله بروجردی، علی بن اسباط را در طبقه ششم قرار داده[۲۲]، بنابراین ابراهیم بن محمد جعفری که استاد وی است، در طبقه پنجم قرار می‌گیرد.[۲۳]

استادان و شاگردان راوی

از مشایخ حدیثی وی می‌‌توان به ابوجارود[۲۴] و پدرش "عن أبیه"[۲۵] را یاد کرد، چنان که علی بن اسباط[۲۶]، محمد بن عیسی و محمد بن علی بن خلف عطار[۲۷] را می‌‌توان از شاگردانش نام برد.[۲۸]

جایگاه حدیثی راوی

شیخ طوسی راوی را در اصحاب امامان امام صادق و امام رضا (ع) نام برده[۲۹]، بی‌آنکه جرح و تعدیل کند و نجاشی نیز با تعبیر "روی أبوه عن أبی‌جعفر و أبی عبدالله (ع)"[۳۰] بسنده کرده و مطلب دیگری درباره‌اش ندارد؛ ولی با توجه به استظهار اتحاد «ابراهیم جعفری» با «ابراهیم بن ابی‌کرام»، که نجاشی درباره‌اش می‌نویسد: "كَانَ خَيْراً"[۳۱] و اینکه امام هفتم (ع) وی را از شاهدان بر وصیت خویش نهاده، بزرگانی مانند ابن داوود[۳۲]، علامه حلی[۳۳] و علامه مامقانی[۳۴] به وثاقت یا حُسن حال وی تصریح کردند، گرچه بعضی از معاصران با نام راوی مُهمل از او یاد کردند[۳۵].

علامه شوشتری هم دو اشکال برای حدیث شاهدان بر وصیت برمی‌شمرد:

  1. در اتحاد «ابراهیم بن محمد جعفری» که یکی از شاهدان وصیت بوده، با مترجم له ابراهیم بن محمد بن علی بن عبدالله بن جعفر بن أبی طالب (ع) تردید دارد.
  2. شهود در وصیت را برای اثبات وثاقت کافی نمی‌داند، چون یحیی بن حسین بن زید واقفی هم از شاهدان وصیت امام کاظم (ع) بوده است[۳۶][۳۷]

تحقیق

دیدگاه علامه شوشتری از چند جهت نقدپذیر است:

  1. تردیدی در اتحاد این دو نیست؛ گواهش این است که یکی از راویان حدیث وصیت، «عبدالله بن ابراهیم جعفری» است که از فرزندان «ابراهیم بن محمد بن علی بن عبدالله جعفری» است.
  2. اگرچه «یحیی بن حسین»، واقعی است، یقیناً در زمان وصیت واقفی نبوده؛ زیرا در آن زمان، فرقه‌ای به نام واقفیه وجود نداشته، بلکه زمان پیدایی این فرقه به سال‌های پایانی عمر امام کاظم (ع) و بعد از شهادت آن حضرت برمی‌گردد، بنابراین در زمان وصیت، یحیی بن حسین واقفی نبوده و وصیت امام کاظم (ع) در زمان استقامت وی انجام گرفته است.
  3. بسیار روشن است که انسان معمولی می‌کوشد برای وصیت خود، فرد مطمئن و صادقی را پیدا کند؛ چه برسد به امام معصوم (ع) که وصیت کردن در موضوع مهمی را قصد دارد؛ یعنی وصیت به جانشینی و امامت امام رضا (ع) که از مهم‌ترین موضوعات الهی و انسانی است؛ پیداست که شاهد گرفتن شخص غیر ثقه، در این امر مهم، با مقام عصمت سازگاری ندارد و خلاف حکمت است.

افزون بر اینها، ایستادگی ابراهیم جعفری در برابر عباس بن موسی (برادر امام رضا (ع)) است که خواهان باز کردن وصیت امام کاظم (ع) بوده است.

به گزارش شیخ صدوق، عبدالله بن محمد جعفری می‌گوید که عباس بن موسی (برادر حضرت رضا (ع)) به «ابن عمران قاضی» گفت: درون این نامه برای ما گنج و جواهر است و او (حضرت رضا (ع)) می‌خواهد همه را برای خود بردارد و به ما چیزی ندهد و هر چه را پدرمان باقی گذارده، برای خود برداشته و ما را با فقر و تنگدستی رها کرده است. در این هنگام ابراهیم بن محمد جعفری (یکی از شاهدان وصیت امام کاظم (ع) و راوی مورد بحث) به او پرخاش کرده و ناسزا گفت و عمویش اسحاق بن جعفر نیز (که او هم از شهود بود) همین گونه با وی رفتار کرد!

عباس به قاضی گفت: خداوند توفیقت دهد! مهر را باز کن و محتوای آن را بخوان و قاضی گفت: مهر را باز نمی‌کنم؛ کاری نخواهم کرد که لعنت پدرت گریبانم را بگیرد. عباس گفت: خودم این کار را میکنم و قاضی گفت: خود دانی. عباس مهر نامه را گشود و ملاحظه کرد که امام کاظم (ع) آنها را برکنار فرموده و تنها علی (ع) را باقی گذارده و همه آنان را - چه بخواهند و چه نخواهند - تحت سرپرستی علی (ع) قرار داده، و به این ترتیب، همچون ایتام در کنف حمایت و سرپرستی او قرار گرفته‌اند و حضرت آنها را از مورد وصیت خارج کرده‌اند.

سپس امام رضا (ع) به عباس رو کرد و فرمود: برادر! می‌‌دانم، زیان و ضرر و بدهکاری‌هایی که دارید، سبب این حرف‌ها شده و سپس به سعد فرمود: برو و ببین چه مقدار بدهی دارند و آن را از طرف آنها پرداخت کن و اسناد بدهی‌شان را پس بگیر و در مقابل، مدرک تصفیه حساب دریافت کن...[۳۸].

بر این اساس، زیر سؤال بردن وثاقت یا حُسن حال راوی و نهادنش در زمره راویان مهمل مورد تأیید نیست، بلکه به استناد شواهد یادشده، از راویان ثقه یا دست‌کم از ممدوحین شمرده می‌شود.[۳۹]

منابع

پانویس

  1. ر. ک: رجال الطوسی، ص۱۵۶ (ش ۱۷۲۶) و ۳۵۲ (ش۵۲۱۷)؛ رجال النجاشی، ص۲۱، ش۲۹؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۶، ش۱۸؛ الرجال (ابن داوود)، ص۱۳، ش۱۱؛ نقد الرجال، ج۱، ص۵۲، ش۳۹؛ جامع الرواة، ج۱، ص۱۷؛ إکلیل المنهج، ص۷۳، ش۲۴؛ منتهی المقال، ج۱، ص۱۵۱، ش۲۶؛ طرائف المقال، ج۱، ص۲۷۲، ش۱۸۰۹؛ تنقیح المقال، ج۳، ص۲۴۱ (ش۹۴) و ۳۳۷ (۱۸۲)؛ أعیان الشیعه، ج۲، ص۱۰۹، ۲۰۶ (ش ۳۵۶)، ۲۱۶ (ش ۳۸۴) و ۲۳۰ (ش ۹)؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۱۰۸، ش۶۹؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۱۷۹، ش۸۸؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۱۴۵ (ش۴۷) و۲۸۲ (ش۱۹۰).
  2. یا آن کسی که زمین را آسایشگاهی کرد و در میان آن رودهایی پدید آورد و برای آن کوهپایه‌هایی آفرید و میان دو دریا پرده‌واره‌ای پدیدار ساخت؛ آیا با خداوند، خدایی (دیگر) هست؟ (نه) بلکه بیشتر اینان نادانند سوره نمل، آیه ۶۱.
  3. تفسیر کنز الدقائق، ج۹، ص۵۸۰ به گزارش از تأویل الآیات الظاهره، ص۴۰۱، ح۲.
  4. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۲۵۰.
  5. روایتی در وسائل الشیعه (ج ۱۱، ص۴۷۱، ح۱۵۲۸۸) از کتاب کافی از ابراهیم الجعفری نقل شده است: «... عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ (ع) يَقُولُ مَنْ رَبَطَ فَرَساً عَتِيقاً مُحِيَتْ عَنْهُ ثَلَاثُ سَيِّئَاتٍ...»؛ که در منبع اصلی عن یعقوب بن جعفر بن ابراهیم الجعفری ثبت شده و همین ضبط صحیح است: «... عن جده الحسن بن راشد عن یعقوب بن جعفر بن ابراهیم الجعفری قال: سمعت أبا الحسن (ع) یقول:...»؛ (الکافی، ج۵، ص۴۸، ح۴).
  6. ر. ک: الکافی، ج۱، ص۳۱۶ (ح۱۵)، ۳۶۶ (ح۱۹) و ۳۸۷ (ح۵).
  7. ر. ک: الکافی، ج۱، ص۴۴۱ - ۴۴۲، (ح) و ۴۴۶ (ح۲۱).
  8. ر. ک: الکافی، ج۲، ص۱۴۷، ح۱۷.
  9. ر. ک: الکافی، ج۴، ص۱۸۱ (ح۴) و۵۸۵ (ح۳)؛ ج۶، ص۵۳، ح۶.
  10. رجال النجاشی، ص۲۱۶، ش۵۶۲.
  11. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۲۵۰-۲۵۱.
  12. عبدالله بن ابراهیم... ، روی أبوه عن أبی جعفر و أبی عبدالله (ع)؛ (رجال النجاشی، ص۲۱۶، ش۵۶۲).
  13. «أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي الْحَكَمِ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْجَعْفَرِيُّ وَ... قَالَ: لَمَّا أَوْصَى أَبُو إِبْرَاهِيمَ (ع) أَشْهَدَ إِبْرَاهِيمَ بْنَ مُحَمَّدٍ الْجَعْفَرِيَّ وَ إِسْحَاقَ بْنَ مُحَمَّدٍ الْجَعْفَرِيَّ...»؛ (الکافی، ج۱، ص۳۱۶، ح۱۵).
  14. در میان رجالیان اختلاف است که مراد از أبوالکرام کیست: بعضی معتقدند که أبوالکرام کنیه عبدالله بن جعفر، همسر حضرت زینب (س) است و عناوین ابراهیم بن أبی الکرام، عبدالله بن أبی الکرام و محمد بن أبی الکرام از باب نسبت به جد هستند. (ر. ک: پانوشت تنقیح المقال، ج۳، ص۲۴۲ - ۲۴۳؛ اما محقق اردبیلی، علامه مامقانی و محدث قمی عقیده دارند که أبوالکرام، کنیه محمد بن علی الجعفری است. (ر. ک: جامع الرواة، ج۱، ص۱۷؛ تنقیح المقال، ج۳، ص۲۴۱، ش۹۴؛ سفینة البحار، ج۱، ص۲۸۹)؛ همچنین صاحب عمدة الطالب و صاحب قاموس الرجال، أبوالکرام را کنیة عبدالله بن محمد بن علی الجعفری دانسته‌اند. (ر. ک: عمدة الطالب، ص۵۱ - ۵۲؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۱۴۵، ش۴۷).
  15. «كَانَ خَيْراً رُوِيَ عَنِ الرِّضَا (ع)»؛ (رجال النجاشی، ص۲۱، ش۲۹).
  16. تنبیه: لفظ صبیان در احادیث به چند گروه اطلاق می‌شود: أ. افراد نابالغ: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) بَايَعَ لِلْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ (ع) وَ هُمَا صَبِيَّانِ غَيْرُ بَالِغَيْنِ»؛ (الإختصاص، ص۱۰۱) ب. کودکان پنج ساله، هفت ساله و نه ساله: «... عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ (ع) قَالَ: إِنَّا نَأْمُرُ صِبْيَانَنَا بِالصَّلَاةِ إِذَا كَانُوا بَنِي خَمْسِ سِنِينَ فَمُرُوا صِبْيَانَكُمْ بِالصَّلَاةِ إِذَا كَانُوا بَنِي سَبْعِ سِنِينَ... فَمُرُوا صِبْيَانَكُمْ إِذَا كَانُوا بَنِي تِسْعِ سِنِينَ بِالصَّوْمِ...»؛ (الکافی، ج۳، ص۴۰۹، ح۱) ج. کودکان شش ساله: «وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ (ع) أَنَّهُ قَالَ: يُؤْمَرُ الصِّبْيَانُ بِالصَّلَاةِ إِذَا عَقَلُوهَا وَ بِالصَّوْمِ إِذَا أَطَاقُوهُ فَقِيلَ لَهُ وَ مَتَى يَكُونُ ذَلِكَ فَقَالَ إِذَا كَانُوا أَبْنَاءَ سِتِّ سِنِينَ»؛ (دعائم الاسلام، ج۱، ص۱۹۴) د. کودکان هشت ساله: «عَلِّمُوا صِبْيَانَكُمْ الصَّلَاةَ وَ خُذُوهُمْ بِهَا إِذَا بَلَغُوا ثَمَانَ سِنِينَ»؛ (الخصال، ج۲، ص۶۲۶، ح۱۰) ه. کودکان ده ساله: «عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ (ع) قَالَ: يُفَرَّقُ بَيْنَ الصِّبْيَانِ وَ النِّسَاءِ فِي الْمَضَاجِعِ إِذَا بَلَغُوا عَشْرَ سِنِينَ»؛ (الخصال، ج۲، ص۴۳۹، ح۳۰).
  17. قرب الإسناد، ص۱۶۲، ح۵۸۹.
  18. قرب الإسناد، ص۱۶۲، ح۵۹۰.
  19. ر. ک: مصباح الهدی فی شرح العروة الوثقی، ج۶، ص۲۰۶.
  20. «أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي الْحَكَمِ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْجَعْفَرِيُّ وَ... قَالَ: لَمَّا أَوْصَى أَبُو إِبْرَاهِيمَ (ع) أَشْهَدَ إِبْرَاهِيمَ بْنَ مُحَمَّدٍ الْجَعْفَرِيَّ وَ إِسْحَاقَ بْنَ مُحَمَّدٍ الْجَعْفَرِيَّ...»؛ (الکافی، ج۱، ص۳۱۶، ح۱۵).
  21. قرب الإسناد، ص۲۲ - ۲۳، ح۷۶.
  22. الموسوعة الرجالیه (طبقات رجال الکافی)، ص۲۴۱.
  23. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۲۵۱-۲۵۵.
  24. تفسیر کنز الدقائق، ج۹، ص۵۸۰.
  25. «وَ حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْكَرَّامِ الْجَعْفَرِيُّ عَنْ أَبِيهِ قَالَ:...»؛ (الارشاد، ج۲، ص۱۹۰)
  26. تفسیر کنز الدقائق، ج۹، ص۵۸۰.
  27. قرب الإسناد، ص۲۲ (۷۶) و۱۶۲ (ح۵۹۰).
  28. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۲۵۵.
  29. ر. ک: رجال الطوسی، ص۱۵۶ (ش ۱۷۲۶) و۳۵۲ (۵۲۱۷).
  30. رجال النجاشی، ص۲۱۶، ش۵۶۲.
  31. رجال النجاشی، ص۲۱، ش۲۹.
  32. الرجال (ابن داوود)، ص۱۳، ش۱۱.
  33. خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۶، ش۱۸.
  34. یمکن استفاده وثاقته من کونه أحد الشهود المذکورین فی وصیة الکاظم (ع)... ؛ ضرورة بعد إشهاد الإمام (ع) علی وصیته غیر الثقة؛ (تنقیح المقال، ج۴، ص۳۲۳ - ۳۲۴، ش۵۱۸).
  35. المعنون مهمل و روایاته سدیدة؛ (تنقیح المقال، ج۳، ص۳۳۸، ش۱۸۲)
  36. أقول: فیه أولا أنه‌ای استبعاد فی استشهاد غیر الثقة لخصوصیة فیه؟ فأحد شهود تلک الوصیة یحیی بن الحسین بن زید الواقفی... ؛ و ثانیاً من أین أن المذکور فی الوصیة بلفظ ابراهیم بن محمد الجعفری هذا؟. (قاموس الرجال، ج۱، ص۲۸۲، ش۱۹۰).
  37. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۲۵۵-۲۵۶.
  38. «... أَنَّ إِبْرَاهِيمَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْجَعْفَرِيَّ حَدَّثَهُ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ أَنَّ أَبَا إِبْرَاهِيمَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ (ع) أَشْهَدَ عَلَى وَصِيَّتِهِ إِسْحَاقَ بْنَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ إِبْرَاهِيمَ بْنَ مُحَمَّدٍ الْجَعْفَرِيَّ»؛ (عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۳۳ - ۳۷، ح۱).
  39. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۲۵۶-۲۵۸.