احیای اندیشه امامت
مقدمه
پس از رحلت رسول خدا جریان طبیعی اسلام که بر اصل بنیادین «امامت» پایهگذاری شده بود با دسایس بنیان گذاران خلافت به انحراف کشیده شد و «خلافت» جایگزین آن گردید.
«امامت» در اسلام مهمترین اصلی است که سایر اصول اسلام در پرتو آن تکامل مییابند و بدیهی است که با اختلال در کارکرد «امامت» سایر اصول اسلام نیز به اختلال و عدم کارکرد صحیح میانجامند. همان اتفاقی که پس از پیامبر گریبان گیر جامعۀ اسلامی گردید. کارکرد امامت تابع کارکرد امام است. امام نور، کارکردهای صحیح در راستای اسلام ارایه میدهد و امام نار، کارکردهای ضد اسلام را بر جامعۀ اسلامی تحمیل خواهد کرد. بر این اساس امام صادق (ع) امام را بر دو قسم تقسیم میکند: امام نور و امام نار: «ائمه در کتاب خداوند بر دو گونهاند: امامانی که مردم را به امر الهی هدایت میکنند، نه به امر مردم، دستور خدا را بر دستور خویش مقدم میشمرند و حکم او را برتر از حکم مردم قرار میدهند و امامانی که دعوت به آتش میکنند، فرمان خود را بر فرمان حق مقدم میدارند و حکم خود را قبل از حکم خداوند قرار میدهند و بر طبق هوای نفس خویش بر ضد کتاب اللّٰه عمل مینمایند»[۱].
اکنون با مقایسهای میان فرمایشات ائمه هُدی (ع) و سیره و روش آنان با سیره و روش امامان نار اموی - که پس از رسول خدا (ص) به تدریج امامت مسلمین و زمام آنها را در دست گرفتند - سعی خواهیم کرد تا شاخصههای امامت حق و امامت نار را مورد بررسی قرار دهیم.
امام رضا (ع) در تعریف امامت میفرمایند: «امامت، رهبری دینی، نظامبخشی مسلمین، اصلاح گر دنیای مردم و عزت دهنده به مؤمنین است. امامت اساس اسلام و شاخۀ پر بار آن میباشد، با امام است که نماز، زکات، روزه، حج و جهاد به کمال میرسند»[۲].
نکتۀ ظریف و در عین حال مهم در تعریف فوق از امامت آن است که امامت هرگز به امور اخروی یا معنوی صرف منحصر نشده، بلکه علاوه بر موارد اخروی و معنوی، امور مادی و دنیایی مسلمانان را نیز شامل میشود: «نِظَامُ الْمُسْلِمِينَ» و «صَلَاحُ الدُّنْيَا».
شهید مطهری با توجه به این نکته است که در تفاوت میان نبوت و امامت مینویسد: «دقیقترین کلمهای که بر کلمه امامت منطبق میشود همین کلمه رهبری است. فرق نبوت و امامت در این است که نبوت راهنمایی و امامت رهبری است.
نبوت وظیفهاش بیش از این نیست که راه را نشان دهد، ولی بشر علاوه بر راهنمایی به رهبری نیاز دارد. یعنی نیازمند است به افراد یا گروه و دستگاهی که قوا و نیروهای وی را بسیج کنند، حرکت دهند سامان و سازمان بخشند»[۳].[۴]
رابطه امام و مردم
در نظام امامت، ارتباط امام با مردم، ارتباطی یک سویه نیست، ارتباط عمومی از بالا به پایین نیست. در نظام امامت مردمان فدایی امام، توصیف نمیشوند. مردمان مطیعانی کر و کور که بدون تعقل فرمان ببرند، ترسیم نمیگردند. بلکه امام موظف به راهنمایی و راهبری مردم در مسیر سعادت و کمال است. از این روست که میتوان شاخصههای ذیل را به عنوان وظیفه امام در ارتباط با مردم ارزیابی نمود.
حفظ کرامت انسانی
همانگونه که در تعریف امامت از امام هشتم حضرت علی بن موسی الرضا مشخص است امام، عزتدهنده و سرافراز کنندۀ مؤمنین است. امام هرگز پذیرای ذلت و زبونی مردم نمیگردد. مسئلهای که عکس آن کاملاً در حکومتها و نظامهای دیکتاتوری صادق است، چون اصولاً اگر مردم در ذلت و پستی به سر برند و با ذلت و زبونی خو گیرند آن گاه است که بهتر میتوان بر آنها خارج از تمام قید و بندهای انسانی - اسلامی حکومت نمود. بر این اساس و مسئله مهم عزت آدمی است که امام حسین (ع) را بر آن میدارد تا به خاطر وضعیت اسف بار مردم به جزع آمده و از حکومت اموی بر دانشمندان و علمای بیتفاوت بانگ برآورد: «... من بر شما از این نعمت که در سایه خدا به دست آوردید و کفران میکنید بیم دارم. کسی که خدا را میشناسد در نظر شما احترام ندارد، ولی همین خود شما در میان ملت با نام خدا احترام میشوید. این حقیقت تلخ را میبینید که چگونه پیمانهای الهی را میشکنند ولی هیچ نمیپوشید و میفروشید و فریاد انتقاد و اعتراض سر نمیدهید. شما که برای گوشهای از حقوق پدران خود داد و فریاد راه میاندازید. چگونه است که برای حقوق پیامبر اسلام و زحمات طاقتفرسای او که چنین پایمال میشود حرفی نمیزنید؟!» لذا امام حسین (ع) یکی از اهداف قیام خود را ایجاد امنیت برای مردم بیپناه و مظلوم معرفی میکند: «اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنْ مَا كَانَ مِنَّا تَنَافُساً فِي سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاساً مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَكِنْ لِنُرِيَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ وَ يَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ»[۵].
پس اولین شاخصهای که نظام امامت را از نظام استبدادی متمایز مینماید شاخصه کرامت انسانی است. در حالی که نظام امامت تلاش بر حفظ کرامت انسانی و افزایش آن دارد. در نظام استبدادی کرامت انسانی عامل عمده خطر و تهدید نظام دیکتاتوری و استبداد محسوب میگردد. از این رو در این نظام تلاش بر آن است که تا انسانها هرچه بیشتر از آن فاصله گیرند و به ذلت و پستی و اطاعت از حکومت و حاکمان، بدون تعقل و کورکورانه گردن نهند. همان مطلبی که امام حسین (ع) در فقره بالا به خوبی توضیح میدهند و این خطبه در عین حال حکایت از عدم کرامت انسانی در نظام استبدادی اموی دارد[۶].
آزادی عقیده و بیان
دیگر شاخصه مهم نظام امامت، وجود آزادی عقیده و بیان برای تمام افراد و گروههای مختلف است. همان مسئلهای که عدم آن در نظام استبدادی کاملاً مشهود است. بدیهی است که شاخصه اخیر برآمده از شاخصه قبلی است، چون زمانی که کرامت انسانی مطرح نباشد دیگر برای انسانها حقی برای بیان و آزادی عقیده نخواهد بود. رفتار امام علی (ع) با خوارج که امام (ع) از آنها به عنوان فتنه یاد میکند مؤیدی است بر وجود آزادی عقیده و بیان در نظام امامت. تا هنگامی که خوارج در حیطه فرهنگی به فعالیت میپرداختند و دست به اسلحه نبرده بودند، امام علی (ع) نه تنها با آنها به خشونت رفتار نکرد که حتی سهمیه و حقوق آنها را نیز از بیت المال قطع ننمود و به علاوه به آنها اجازه میداد تا به اظهار نظر و برپایی اجتماعات اقدام کنند. در این نظام آزادی عقیده و بیان آن چنان پراهمیت است که خوارج اجازه مییابند تا هنگام سخنرانی و خطبه امام (ع) به بحث و مجادله با امام (ع) بپردازند[۷].
فرهنگ معرفتپروری و آگاهیدهی
سومین شاخصه مهم امامت که آن را از نظام استبدادی متمایز میگرداند، توجه و اهتمام امام مسلمین به فرهنگ معرفت پروری و آگاهی روز افزون مردمان است. مسئلهای که عکس آن دقیقاً در دستور کار نظام استبدادی وجود دارد. ؛ چراکه با وجود فرهنگ حماقت و نادانی است که امکان حکومت نادان و فاسد بر مردمان به وجود میآید. از اینرو یکی از شاخصههای مهم حکومت دیکتاتوری «پرورش جهل» است.
در «مروج الذهب» آمده: یکی از اهالی کوفه با شتری وارد شام شد. مردی شامی جلو او را گرفت و ادعا نمود این ناقه مال من است که در صفین از من گرفتهای. سر و صدای آنها بلند شد و به معاویه رسید. مرد شامی پنجاه نفر شاهد آورد و آنها شهادت دادند که این ناقه متعلق به اوست. معاویه حکم کرد که شتر را به مرد شامی بدهند. در این هنگام مرد کوفی به معاویه گفت: این شتر نر است، نه ماده. در حالی که تمام اینان ادعا نمودند که شتر ماده متعلق به آن شخص است. بعد از متفرق شدن مردم، معاویه شخص کوفی را خواست و قیمت شترش را پرسید. بیش از دو برابر قیمت شتر به او داد و گفت: از قول من به علی بن ابی طالب بگو: با صد هزار مرد جنگی از شام با تو روبهرو میشوم که هیچ کدام بین شتر نر و ماده فرق نمیگذارند!![۸]
اما در نظام امامت عکس این مسئله صادق است. امام وظیفه خود میداند تا روح آگاهی و حقیقت یابی را در کالبد اصحاب و مردمان بدمد. زمانی که حارث ـ از اصحاب امام (ع) ـ در وادی شک و تردید افتاده بود و خود را متحیر میان حق و باطل یافته بود؛ زیرا از سویی طلحه و زبیر و عایشه دو صحابه که از اصحاب بزرگ و همسر پیامبر (ص) را مینگریست و از سوی دیگر داماد و صحابی برتر رسول خدا (ص) را میدید که رو در روی هم قرار گرفته بودند، شک خود را بر امام علی (ع) عرضه داشت و خواهان یافتن شخص محق گردید.
رجوع حارث به امام (ع) خود حکایت از این مطلب دارد که پاسخ امام (ع) به او برای حارث کافی خواهد بود تا از حیرت و تردید به درآید، اما آنچه امام (ع) در پاسخ وی گفت بسیار جالب توجه است. امام (ع) هرگز در پی آن برنیامد تا از این فرصت به نفع خود استفاده کرده و بگوید: «أَنَا الْحَقُّ»، بلکه امام در اختیار حارث و حارثها، ملاک و معیار قرار داد تا بر آن اساس به قضاوت بنشیند و به یافتن حق اهتمام ورزند. امام به وی فرمودند: «يَا حَارِثُ، إِنَّكَ إِنْ نَظَرْتَ تَحْتَكَ وَ لَمْ تَنْظُرْ فَوْقَكَ جُزْتَ عَنِ الْحَقِّ، إِنَّ الْحَقَّ وَ الْبَاطِلَ لَا يُعْرَفَانِ بِالنَّاسِ، وَ لَكِنْ اعْرِفِ الْحَقَّ بِاتِّبَاعِ مَنِ اتَّبَعَهُ، وَ الْبَاطِلَ بِاجْتِنَابِ مَنِ اجْتَنَبَهُ»[۹].[۱۰]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ «إِنَّ الْأَئِمَّةَ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِمَامَانِ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا﴾ لَا بِأَمْرِ النَّاسِ يُقَدِّمُونَ أَمْرَ اللَّهِ قَبْلَ أَمْرِهِمْ وَ حُكْمَ اللَّهِ قَبْلَ حُكْمِهِمْ قَالَ: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ﴾ يُقَدِّمُونَ أَمْرَهُمْ قَبْلَ أَمْرِ اللَّهِ وَ حُكْمَهُمْ قَبْلَ حُكْمِ اللَّهِ وَ يَأْخُذُونَ بِأَهْوَائِهِمْ خِلَافَ مَا فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ ثقة الاسلام کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۱۶.
- ↑ «إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّينِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِينَ وَ صَلَاحُ الدُّنْيَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِي وَ فَرْعُهُ السَّامِي بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصِّيَامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ»»؛ ثقة الاسلام کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۶۵؛ علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۲۵، ص۱۲۰.
- ↑ مرتضی مطهری، امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص۱۰۸.
- ↑ آل سید غفور، سید محسن، مقاله «کارکردهای سیاسی عاشورا» فرهنگ عاشورایی ج۸، ص ۲۸.
- ↑ علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۹۷، ص۷۹.
- ↑ آل سید غفور، سید محسن، مقاله «کارکردهای سیاسی عاشورا» فرهنگ عاشورایی ج۸، ص ۳۲.
- ↑ آل سید غفور، سید محسن، مقاله «کارکردهای سیاسی عاشورا» فرهنگ عاشورایی ج۸، ص ۳۴.
- ↑ موسی خسروی، از سقیفه تا نینوا، ج۷، ص۱۲۲ به نقل از مروج الذهب، ج۲، ص۱۷۲.
- ↑ شیخ طوسی، الأمالی، ص۱۳۴.
- ↑ آل سید غفور، سید محسن، مقاله «کارکردهای سیاسی عاشورا» فرهنگ عاشورایی ج۸، ص ۳۴.