اخنس بن شریق ثقفی در تاریخ اسلامی

مقدمه

نام او اُبیّ و لقب او اخنس بود، او در زمره اصحاب رسول خدا (ص) قرار داشت و در غزوه حنین در رکاب آن حضرت شرکت کرد[۱].

در بسیاری از کتاب‌های تاریخی نوشته‌اند او در اول خلافت عمر بن خطاب از دنیا رفت[۲]. اما دکتر محمد هادی امینی در کتاب اصحاب الامام امیرالمؤمنین (ع) آورده است: أخنس، مرد جنگ و قتال بود و در جنگ صفین حضور داشت و امیرالمؤمنین (ع) را یاری کرد و عمر طولانی نمود و در سال ۶۴ هجری از دنیا رفت[۳][۴]

اخنس بن شریق ثقفی در دانشنامه سیره نبوی

نام اصلی وی اُبیّ فرزند شریق بن عمرو بن وهب از قبیله ثقیف و کنیه‌اش «ابو ثعلبه» است. او در مکه، هم‌پیمان «بنوزهرة بن کلاب» بود[۵].

به وی لقب اخنس (بازدارنده) داده بودند. درباره شهرتش بدان لقب گویند که او پیش از غزوة بدر (سال دوم) هنگامی که خبر رهایی کاروان قریش به سرپرستی ابوسفیان را شنید، نه تنها از همراهی با مشرکان در آن غزوه خودداری کرد، بلکه با نقشه او، تمام بنو زهره که هم پیمانش بودند و تعدادشان از صد تا سیصد تن می‌رسید، از حضور در نبرد بدر، سر باز زدند. از این‌رو، لقب اخنس یافت[۶].

اخنس از سران شرک در مکه و از کسانی است که برای جلوگیری از گسترش دعوت آن حضرت، از ابوطالب خواستند، رسول خدا (ص) را به آنها تحویل دهد و به جای وی عمارة بن ولید را که جوانی زیبا بود به فرزندی بپذیرد[۷]. او از جمله مشرکانی دانسته شده که همراه ابوسفیان و ابوجهل، شب‌ها به طور پنهانی به تلاوت رسول خدا گوش فرامی‌دادند[۸]. نیز به موجب گزارشی هنگام محاصره اقتصادی مسلمانان در شعب ابی طالب، وی به صفوف نمازگزاران هجوم آورد[۹].

مفسران بسیاری ذیل آیات قرآن کریم از او یاد کرده و نزول آنها را درباره خباثت وی و یا او را در شأن نزول‌ها دخیل دانسته‌اند. بنا به اخباری با توجه به موقعیت و نفوذ وی در میان قریش بود که رسول خدا (ص) پس از بازگشت از سفر «طائف»، برای او پیغام فرستاد تا آن حضرت را پناه دهد، ولی وی به بهانه اینکه خود حلیف بنو زهره است و حلیف نمی‌تواند کسی را پناه دهد، خواسته پیامبر را رد کرد[۱۰]. البته برخی منابع چنین درخواستی از سوی رسول خدا (ص) را با توجه به مصادف بودن بازگشت آن حضرت با ماه‌های حرام رد کرده‌اند [۱۱].

یکی از محققان معاصر[۱۲] هم با این استدلال که رسول خدا (ص) چطور در پنجاه سالگی نمی‌توانسته است تشخیص دهد که حلیف توان پناه دادن ندارد، آن روایت را نادرست شمرده است. اخنس با وجود دشمنی با رسول خدا (ص)، در غزوه بدر، سپاه شرک را همراهی نکرد.

واقدی[۱۳] در این باره نوشته است اخنس به بنی زهره گفت: خداوند کاروان شما را نجات داد و اموالتان را خلاص کرد و یار شما مخرمة بن نوفل را رها ساخت. شما برای این بیرون آمده بودید که دشمن را از او و اموالش منع کنید. محمد مردی از خود شما و خواهرزاده شماست. اگر او پیامبر باشد، شما با انتساب به وی نیک‌بخت خواهید بود و اگر دروغگو باشد، بگذارید کسان دیگر عهده‌دار کشتن او گردند تا اینکه خود خواهر‌زاده خویش را بکشید. برگردید و ترس آن را هم به گردن من بگذارید و شما را چه حاجتی که به کاری روید که سودی ندارد، و به آنچه أبوجهل می‌گوید نباید گوش کرد؛ چراکه او هلاک کننده قوم خود است و با شتاب آنها را تباه می‌کند. بنی زهره اطاعت کردند؛ چون او را فرخنده و مبارک می‌دانستند، پس گفتند چه کنیم که برای برگشتن خود راهی بیابیم؟ اخنس گفت: فعلا همراه ایشان می‌رویم. چون شب فرا رسد، من خود را از شترم به زمین می‌افکنم، شما بگویید: اخنس را چیزی گزید و چون گویند برویم، بگویید ما نمی‌توانیم دوست و یار خود را رها کنیم؛ باید ببینیم زنده می‌ماند یا می‌میرد و اگر مُرد او را دفن کنیم. چون قریش رفتند، ما برمی‌گردیم و بنی زهره چنین کردند.

برخی[۱۴] علت بازگشت اخنس را چنین گزارش کرده‌اند که اخنس از ابوسفیان پرسید: آیا رسول خدا دروغگو است یا نه، و با توجه به پاسخ ابوسفیان مبنی بر آنکه پیامبر را به راستگویی می‌شناسند، از همراهی با مشرکان سر باز زد. همچنین اخنس در باز پس گرفتن مال التجاره بنی زهره که از سوی ابوسفیان به بهانه عدم حضور آنها در غزوه بدر توقیف شده بود، نقش داشت[۱۵].

أخنس در نبرد احد (سال سوم) با مشرکان همراه بود و فردی از انصار به نام انیس بن قتاده را به شهادت رساند[۱۶]. ابوالحکم پسر اخنس نیز قاتل عبدالله بن جحش اسدی، صحابی مشهور در همان غزوه است[۱۷] که پس از آن، سرانجام ابوالحکم به دست امام علی (ع) در احد به قتل رسید[۱۸].

گفته شده اخنس در کشتن خبیب بن عدی که در سریه رجیع (سال چهارم) به اسارت درآمده و در مکه به مشرکان فروخته شده بود نیز نقش داشت و نوجوانانی که پدرانشان در بدر کشته شده بودند را برای کشتن وی تحریک می‌کرد[۱۹]. او از جمله افرادی است که در پی گریختن ابوبصیر مسلمان از مکه به مدینه پس از صلح حدیبیه، به خاطر هم‌پیمان بودنش با بنی زهره به رسول خدا (ص) نامه نوشت و خواستار بازگرداندن او به مکه شد[۲۰].

اخنس در سال هشتم هجرت، پس از فتح مکه، اسلام آورد و در غزوۀ حنین حضور یافت و از عطایای رسول خدا بهره‌مند گردید. از این‌رو، او و فرزندش عمیر را از «مؤلفة قلوبهم» دانسته‌اند[۲۱].

ابن حجر[۲۲] پس از آوردن قول کسانی که مسلمان شدن او را به شدت انکار کرده‌اند، نوشته است: صحابه‌نگارانی چون ابن شاهین و طبری به استناد همان مطلب پیشین او را صحابی دانسته‌اند و نیز مانعی ندارد که او مسلمان شده و پس از آن مرتد گشته، ولی دوباره اسلام آورده باشد. سرانجام، اخنس در سال سیزده هجرت در اوایل خلافت عمر درگذشت[۲۳]. فرزند او سعید، شوهر صخره دختر ابوسفیان بود. از این‌رو، با پیامبر باجناق بودند. گویند آن حضرت در حق سعید نفرین کرد[۲۴] فرزند دیگر او مغیره در دفاع از عثمان به قتل رسید[۲۵]. عبدالله بن اخنس نیز در جنگ جمل در کنار ناکثین بود[۲۶][۲۷]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. الاصابه، ج۱، ص۳۸؛ ر. ک: اسد الغابه، ج۱، ص۵۶؛ تنقیح المقال، ج۱، ص۱۰۴ و الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۴.
  2. الاصابه، ج۱، ص۳۸؛ ر. ک: اسد الغابه، ج۱، ص۵۶؛ تنقیح المقال، ج۱، ص۱۰۴ و الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۴.
  3. حب الإمام أميرالمؤمنین، ج۱، ص۵۶.
  4. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۱۶۱-۱۶۲.
  5. ابن هشام، ج۱، ص۲۴۲؛ بلاذری، ج۱، ص۱۱۶؛ ابن شبه، ج۲، ص۵۵۶؛ ابن حبیب، ص۱۰۵.
  6. ابن هشام، ج۲، ص۴۵۱؛ ابن سعد، ج۲، ص۹-۱۰؛ بلاذری، ج۱، ص۳۴۸؛ ابن شبه، ج۲، ص۵۵۶.
  7. بلاذری، ج۲، ص۳۱.
  8. ابن هشام، ج۱، ص۲۰۷.
  9. بلاذری، ج۱، ص۱۱۶.
  10. ابن هشام، ج۱، ص۲۵۵؛ طبری، ج۲، ص۸۲.
  11. بلاذری، ج۱، ص۲۳۷؛ ابن سعد، ج۱، ص۲۱۰.
  12. جعفر مرتضی، ج۳، ص۱۲۸ و ۳۶۸.
  13. واقدی، ج۱، ص۴۴-۴۵.
  14. عسکری، ج۵، ص۱۹.
  15. واقدی، ج۱، ص۲۰۰.
  16. ابن اثیر، ج۱، ص۳۰۵.
  17. ابن سعد، ج۲، ص۱۴؛ بلاذری، ج۱۱، ص۱۹۱؛ طبری، ج۲، ص۴۳۸.
  18. ابن هشام، ج۳، ص۶۴۰؛ ابن سعد، ج۲، ص۴۳ و ج۳، ص۴۴۵؛ مفید، الارشاد، ج۱، ص۹۱.
  19. واقدی، ج۱، ص۳۶۱؛ ابن اثیر، ج۲، ص۱۰۴.
  20. ابن هشام، ج۳، ص۷۸۷؛ بلاذری، ج۱، ص۲۱۱؛ طبری، ج۲، ص۳۸۴.
  21. ابن شبه، ج۲، ص۵۵۶؛ ابن اثیر، ج۱، ص۴۷؛ ابن حجر، ج۴، ص۵۸۹.
  22. ابن حجر، ج۱، ص۱۰۲۵.
  23. ابن شبه، ج۲، ص۵۵۶؛ ابن اثیر، ج۱، ص۴۷.
  24. ابن حبیب، ص۱۰۵.
  25. خلیفة بن خیاط، ص۱۳؛ بلاذری، ج۱۳، ص۴۳۷؛ ابن شبه، ج۴، ص۱۲۷۹.
  26. مفید، ص۲۱۱.
  27. سامانی، سید محمود، مقاله «اخنس بن خباب سلمی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص:۲۰-۲۱.