امی در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

امّی به معنای نانویسا و ناخوانا،[۱] منسوب به امّ (مادر) است؛ یعنی کسی که نوشتن را فرا نگرفته و بر وضع تولد خویش باقی است.[۲] برخی آن را منسوب به امت به معنای عامّه دانسته‌اند؛ زیرا بیشتر مردم در زمان بعثت پیامبر و نزول قرآن نمی‌توانستند بنویسند [۳] یا منسوب به امت و به معنای کسی است که بر اصل خلقت امت که خواندن و نوشتن نمی‌دانند، باقی بوده و خواندن و نوشتن را فرا نگرفته باشد.[۴]

موسوم شدن پیامبر اکرم(ص) به امّی نیز ازاین‌روست که خواندن و نوشتن را از کسی نیاموخته بود.[۵] امّی بودن پیامبر اسلام(ص) از نظر تاریخی روشن و قطعی است؛ تاریخ گواه است که آن حضرت چه قبل و چه بعد از مبعوث شدن به رسالت نزد هیچ استادی خواندن و نوشتن نیاموخته بود؛ زیرا از یک سو بیشتر مردم سرزمین حجاز در زمان پیامبر(ص) خواندن و نوشتن را نمی‌دانستند، و از سوی دیگر تعلیم و تعلّم به صورت یک صنعت و حرفه در میان آنان جایگاهی نداشته است، ازاین‌رو تنها شمار اندکی در میان آنها (۱۷ نفر) از این هنر برخوردار بوده‌اند، بنابراین اگر پیامبر اسلام(ص) در آن جامعه خواندن و نوشتن را از کسی آموخته بود یقیناً در میان مردم شهرت می‌یافت.[۶] افزون بر آن، با توجّه به وجود مخالفانی که درصدد بودند تا هرگونه اتهامی را به آن حضرت وارد کنند، اگر چنین مسئله‌ای وجود داشت مخالفان از آن غافل نمی‌ماندند.[۷] حوادث تاریخی بیانگر آن است که پیامبر اکرم(ص) حتی در مدینه پس از مبعوث شدن به رسالت نیز نه نوشته‌ای را می‌خواند و نه با دست خویش چیزی می‌نگاشت و رخداد صلح حدیبیه از معروف‌ترین این حوادث است.[۸]

قرآن کریم به امّی بودن پیامبر(ص) افزون بر واژه «امّی»، در دو مورد ﴿الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۹]، ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ[۱۰] با عباراتی دیگر نیز اشاره کرده است؛ مانند: ﴿وَمَا كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ[۱۱]، ﴿وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۱۲]،[۱۳] و نیز امّی بودن دیگران را به صورت جمع ﴿أُمِّيُّونَ در یک آیه ﴿وَمِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لَا يَعْلَمُونَ الْكِتَابَ إِلَّا أَمَانِيَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ[۱۴] و ﴿الْأُمِّيِّينَ در سه آیه مطرح کرده است. ﴿فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ[۱۵]، ﴿وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ[۱۶]، ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۱۷].[۱۸]

معنای امی

امّی منسوب به امّ باشد [۱۹] یا به امّت، و امّت به معنای اکثریت مردم باشد [۲۰] یا خلقت [۲۱] به کسی گفته می‌شود که خواندن و نوشتن را نیاموخته باشد.

علامه طباطبایی با منسوب دانستن امّی به امّ می‌نویسد: مِهر و عطوفت مادر مانع می‌شود از این که فرزند خود را نزد معلم بفرستد، بنابراین، فرزند به تربیت مادری بسنده می‌کند.[۲۲]

برخی مفسران [۲۳] براساس بیشتر [۲۴] روایات مربوط به تفسیر امّی [۲۵] آن را به معنای اهل امّ القری گرفته‌اند؛ یعنی کسی که در سرزمین مکه تولد یافته و منسوب به امّ القری است.

در روایات یاد شده برای تأیید این نظر به آیه ﴿وَهَذَا كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَلِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَهُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ[۲۶] استدلال شده که از مکه به امّ القری تعبیر کرده است. در نظری دیگر امّی، منسوب به امّ الکتاب یعنی لوح محفوظ دانسته شده است و به این اعتبار به پیامبر(ص) امّی و به امّت ایشان امیّین گویند[۲۷].[۲۸]

امیین

آیاتی که واژه امّی در آنها به صورت جمع و صفت برای دیگران آمده است درباره سه گروه ذیل است:

  1. کسانی که خواندن و نوشتن را نمی‌دانستند و از کتاب آسمانی خود جز بر یک سلسله اوهام و خیالات اطلاعی نداشتند (عوام یهود): ﴿وَمِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لَا يَعْلَمُونَ الْكِتَابَ إِلَّا أَمَانِيَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ[۲۹]
  2. کسانی که پیرو هیچ کتاب آسمانی نبودند (مشرکان عرب):﴿فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ[۳۰].[۳۱] به اعتقاد برخی از مفسران صفت امّی از دو جهت برای مشرکان عرب ذکر شده است:
    1. از باب تشبیه به کسی که خواندن و نوشتن را نمی‌داند؛ زیرا آنان کتاب الهی (قرآن) را نخواندند.
    2. عامّهمشرکان عرب اهل خواندن و نوشتن نبودند، اگرچه در بین آنان افراد اندکی نوشتن می‌دانستند.[۳۲]
  3. کسانی که پیامبر(ص) از میان آنان مبعوث شده است (مردم عرب): ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۳۳]؛ زیرا قبل از قرآن دارای کتاب آسمانی نبودند، برخلاف یهود و نصارا که آنان را «اهل کتاب» می‌گویند.[۳۴] در آیه‌ای نیز اهل کتاب مردم عرب را با همین صفت نام برده‌اند: ﴿وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ[۳۵].[۳۶] براساس برخی نقلها، مقصود آنان از امیین که در آیه آمده، مسلمانان هستند[۳۷].[۳۸]

تفاوت امی بودن پیامبر(ص) با دیگران

امّی بودن، وصف مشترک پیامبر(ص) و دیگران است. مسلما امّی در همه موارد یکسان نیست؛ زیرا در مورد قوم یهود از باب سرزنش و مذمّت آمده است ﴿وَمِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لَا يَعْلَمُونَ الْكِتَابَ إِلَّا أَمَانِيَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ[۳۹] و در مورد مردم عرب نقص و برای پیامبر اسلام(ص) کمال محسوب می‌شود و مدح و ستایش ایشان و دلیل رسالت و اعجاز آن حضرت است؛ مانند صفت تکبّر که برای خدای سبحان صفت مدح و برای غیر او مذمت و قبح است.[۴۰] کمال بودن این وصف برای رسول اکرم(ص) ازاین‌روست که اهمیت و ارزش خواندن ونوشتن به عنوان یک هنر برای بهره‌وری از آرا و اندیشه‌های دیگران است که در آثارشان برجای مانده است و پیامبر(ص) عاقل‌ترین مردم و شریف‌ترین موجودات است و نیازی به معلومات بشری ندارد تا خواندن و نوشتن را فرا گیرد؛ زیرا خداوند علوم اولین و آخرین را یکجا به او آموخته است.

بر این اساس برخی از مفسران گفته‌اند: امّی در صفات پیامبر(ص) از نشانه‌های نبوت و دلیل رسالت آن حضرت است و با وجود این صفت دارای علم اولین و آخرین بود، از غیب آسمان و زمین خبر می‌داد و مردم را به راه حق و صراط مستقیم دعوت می‌کرد.[۴۱] آوردن صفت امّی برای پیامبر(ص)، و امّیّین برای مردم عرب برای توجه دادن مردم به قدرت بی‌کران الهی است که از میان مردمی جاهل و بی‌سواد، مردی درس ناخوانده و مکتب نرفته را برانگیخت تا آیات خدا را بر آنان بخواند، از عقاید باطل پاکشان سازد و کتاب و علم و حکمت به آنها بیاموزد،[۴۲] بنابراین با توجّه به اینکه قرآن مشتمل بر علوم فراوان است آوردن آن توسط کسی که نوشتن و خواندن را فرا نگرفته است از معجزات الهی به حساب می‌آید.[۴۳]

قرآن کریم به چند صورت این صفت را به پیامبر(ص) نسبت داده است؛ گاهی به صفت امّی برای وی تصریح کرده است: ﴿الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۴۴]، ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ[۴۵] و گاهی گفته است: پیامبر(ص) پیش از رسالت نمی‌خوانده و نمی‌نوشته است، مبادا کسانی که در صدد تکذیب و ابطال سخنان وی هستند شک و تردید کنند: ﴿وَمَا كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ[۴۶]، ﴿وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۴۷][۴۸]

به عقیده سید مرتضی ظاهر آیه اخیر بر امّی بودن پیامبر(ص) قبل از نبوتش دلالت دارد؛ زیرا اگر قبل از مبعوث شدن به رسالت خواندن و نوشتن می‌دانست مخالفان راهی برای ایجاد شک و تردید در رسالت پیامبر(ص) می‌یافتند و درباره نبوت آن حضرت شبهه ایجاد می‌کردند، بدین صورت که می‌گفتند: او قرآن را از کتاب‌های پیشین جمع کرده است؛ اما هنگامی که به زندگی پیامبر می‌نگرند می‌بینند که آن حضرت ازکودکی تا هنگام بعثت اهل خواندن و نوشتن نبوده است و آنچه را که آورده مردم از آوردن آن عاجزند، بنابراین، جایی برای شک و تهمت نمی‌ماند. وی این اعتقاد را که پیامبر قبل از نبوت خواندن و نوشتن را نمی‌دانسته، ولی پس از نبوت آن را از جبرئیل آموخته به امامیه نسبت داده است.[۴۹] در پاسخ این پرسش که چگونه فرستادن پیامبری امّی از سوی خداوند منت بر مؤمنان محسوب می‌شود:﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۵۰]، می‌توان مهم‌ترین دلیل آن را جلوگیری از این اتهام مخالفان دانست [۵۱] که آن حضرت تعلیماتش را از کتاب‌های گذشتگان گرفته است: برخی مفسران مدعی شده‌اند که به دلالت بعضی از آیات قرآن پیامبر(ص) قرآن را از روی نوشته برای مردم می‌خوانده است؛ مانند: ﴿رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُو صُحُفًا مُطَهَّرَةً[۵۲]، ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۵۳]، ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۵۴] آنان برای اثبات ادعای خویش از کلمه ﴿ يَتْلُو که به معنای خواندن است استفاده کردند.

پاسخ ادعای مذکور آن است که تلاوت خواندن است، از حفظ باشد یا از روی نوشته. [۵۵] برخی در این زمینه گفته‌اند: به هیچ مدرکی برنخورده‌ایم که تلاوت به معنای خواندن از رو باشد. آنچه مجموعاً از سخنان واژه پژوهان و از موارد استعمال واژگان «قرائت» و «تلاوت» برمی‌آید این است که هر سخن گفتن قرائت یا تلاوت نیست. قرائت و تلاوت در موردی است که سخنی که خوانده می‌شود مربوط به یک متن باشد؛ خواه آن متن ازرو خوانده شود یا از حفظ.[۵۶] افزون بر آن بیشتر مردم عرب در زمان آن حضرت بی‌سواد بوده و غالباً تفهیم و تفهم در میان آنان شفاهی بوده و به همین جهت فصاحت و بلاغت در میان آنان جایگاه ویژه‌ای داشته است.[۵۷]

منابع

پانویس

  1. مفردات، ص۸۷؛ لسان العرب، ج ۱، ص۲۲۰؛ لغت‌نامه، ج ۲، ص۲۹۰۱، «امّی».
  2. لسان‌العرب، ج ۱، ص۲۲۰؛ فرهنگ اصطلاحات عرفانی، ص۱۳۵؛ التحقیق، ج ۱ ـ ۲، ص۱۳۴.
  3. بصائر ذوی التمییز، ج ۲، ص۱۵۹.
  4. لسان‌العرب، ج۱،ص۲۲۰؛ لغت‌نامه، ج۱، ص۲۹۰۲.
  5. فرهنگ اصطلاحات عرفانی، ص۱۳۵؛ لغت‌نامه، ج ۲، ص۲۹۰۲.
  6. فتوح البلدان، ص۴۵۹.
  7. مجموعه آثار، ج ۳، ص۲۰۵ ـ ۲۰۶، «پیامبر امّی»
  8. مجموعه آثار، ج ۳، ص۲۱۹.
  9. «همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند؛ آنان را به نیکی فرمان می‌دهد و از بدی باز می‌دارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند و بار (تکلیف) های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رسانده‌اند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کرده‌اند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
  10. «بگو: ای مردم! به راستی من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم، همان که فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین از آن اوست، هیچ خدایی جز او نیست که زنده می‌دارد و می‌میراند، پس به خداوند و فرستاده او پیامبر درس ناخوانده‌ای که به خداوند و قرآن او ایمان دارد ایمان بیاورید و از او پیروی کنید باشد که راهیاب گردید» سوره اعراف، آیه ۱۵۸.
  11. «و تو پیش از آن (قرآن) نه کتابی می‌خواندی و نه به دست خویش آن را می‌نوشتی که آنگاه، تباه‌اندیشان، بدگمان می‌شدند» سوره عنکبوت، آیه ۴۸.
  12. «و بدین‌گونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم؛ تو نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیست ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بدان از بندگان خویش هر که را بخواهیم راهنمایی می‌کنیم و بی‌گمان تو، به راهی راست راهنمایی می‌کنی» سوره شوری، آیه ۵۲.
  13. مجموعه آثار، ص۲۲۵ ـ ۲۲۸.
  14. «و برخی از آنان بی‌سوادانی هستند که از کتاب آسمانی (تورات) جز خیال‌های خام چیزی نمی‌دانند و جز به پندار نمی‌گرایند» سوره بقره، آیه ۷۸.
  15. «پس اگر با تو، به چون و چرا برخاستند بگو: من روی تسلیم به خداوند آورده‌ام و (نیز) هر کس از من پیروی کرده است (چنین است) و به اهل کتاب و درس ناخواندگان (مشرک) بگو: آیا اسلام می‌آورید؟ آنگاه اگر اسلام آوردند که رهیاب شده‌اند و اگر رو گرداندند، بی‌گمان بر تو جز پیام‌رسانی نیست و خداوند به (حال) بندگان بیناست» سوره آل عمران، آیه ۲۰.
  16. «و از اهل کتاب کسی هست که اگر دارایی فراوانی بدو بسپاری به تو باز پس می‌دهد و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان می‌گویند: درباره بی‌سوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ می‌بندند با آنکه خود می‌دانند» سوره آل عمران، آیه ۷۵.
  17. «اوست که در میان نانویسندگان (عرب) ، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
  18. ربیع‌نیا، ابوطالب، مقاله «امی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص397-398.
  19. بیان‌السعاده، ج۱، ص۱۰۶؛ الصافی، ج۱، ص۱۴۶؛ المیزان، ج ۱، ص۲۱۵.
  20. الکشاف، ج ۴، ص۵۲۹؛ روح المعانی، مج۴، ج۶، ص۱۱۶؛ التحریر و التنویر، ج ۱، ص۵۷۳.
  21. لغت نامه، ج ۲، ص۲۹۰۱.
  22. المیزان، ج ۱، ص۲۱۵.
  23. البرهان، ج۵، ص۳۷۴؛ نورالثقلین، ج ۵، ص۳۲۲.
  24. حق الیقین، ج ۱، ص۱۳۶.
  25. بحار الانوار، ج ۱۶، ص۱۳۳.
  26. «و این کتاب خجسته‌ای است که آن را فرو فرستاده‌ایم، آنچه را پیش از آن بوده است راست می‌شمارد و تا (مردم) «مادر شهر» (مکّه) و مردم پیرامون آن را بیم‌دهی و مؤمنان به جهان واپسین، بدان ایمان می‌آورند و بر نماز خویش، نگهداشت دارند» سوره انعام، آیه ۹۲.
  27. تفسیر صدرالمألهین، ج ۷، ص۱۵۱.
  28. ربیع‌نیا، ابوطالب، مقاله «امی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص398-399.
  29. «و برخی از آنان بی‌سوادانی هستند که از کتاب آسمانی (تورات) جز خیال‌های خام چیزی نمی‌دانند و جز به پندار نمی‌گرایند» سوره بقره، آیه ۷۸.
  30. «پس اگر با تو، به چون و چرا برخاستند بگو: من روی تسلیم به خداوند آورده‌ام و (نیز) هر کس از من پیروی کرده است (چنین است) و به اهل کتاب و درس ناخواندگان (مشرک) بگو: آیا اسلام می‌آورید؟ آنگاه اگر اسلام آوردند که رهیاب شده‌اند و اگر رو گرداندند، بی‌گمان بر تو جز پیام‌رسانی نیست و خداوند به (حال) بندگان بیناست» سوره آل عمران، آیه 20.
  31. الکشاف، ج۱، ص۳۷۵؛ مجمع‌البیان، ج۱، ص۲۹۰؛ التفسیرالکبیر، ج ۳، ص۱۳۹؛ ج ۷، ص۲۱۳.
  32. التفسیر الکبیر، ج ۷، ص۲۱۳.
  33. «بی‌گمان از کسانی که (به اسلام) ایمان آورده‌اند و یهودیان و مسیحیان و صابئان، کسانی که به خداوند و روز بازپسین باور دارند و کاری شایسته می‌کنند، پاداششان نزد پروردگارشان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۶۲.
  34. کشف الاسرار، ج ۱۰، ص۹۵.
  35. «و از اهل کتاب کسی هست که اگر دارایی فراوانی بدو بسپاری به تو باز پس می‌دهد و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان می‌گویند: درباره بی‌سوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ می‌بندند با آنکه خود می‌دانند» سوره آل عمران، آیه ۷۵.
  36. جامع البیان، مج ۳، ج ۳، ص۴۳۲ ـ ۴۳۳.
  37. جامع البیان، مج ۳، ج ۳، ص۴۳۲ ـ ۴۳۳.
  38. ربیع‌نیا، ابوطالب، مقاله «امی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص 399.
  39. «و برخی از آنان بی‌سوادانی هستند که از کتاب آسمانی (تورات) جز خیال‌های خام چیزی نمی‌دانند و جز به پندار نمی‌گرایند» سوره بقره، آیه ۷۸.
  40. التفسیر الکبیر، ج ۱۵، ص۳۸۰.
  41. کشف الاسرار، ج ۳، ص۷۶۴ ـ ۷۶۵.
  42. تفسیر نوین، ص۷.
  43. التفسیر الکبیر، ج ۱۵، ص۳۸۰.
  44. «همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند؛ آنان را به نیکی فرمان می‌دهد و از بدی باز می‌دارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند و بار (تکلیف) های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رسانده‌اند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کرده‌اند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
  45. «بگو: ای مردم! به راستی من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم، همان که فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین از آن اوست، هیچ خدایی جز او نیست که زنده می‌دارد و می‌میراند، پس به خداوند و فرستاده او پیامبر درس ناخوانده‌ای که به خداوند و قرآن او ایمان دارد ایمان بیاورید و از او پیروی کنید باشد که راهیاب گردید» سوره اعراف، آیه ۱۵۸.
  46. «و تو پیش از آن (قرآن) نه کتابی می‌خواندی و نه به دست خویش آن را می‌نوشتی که آنگاه، تباه‌اندیشان، بدگمان می‌شدند» سوره عنکبوت، آیه ۴۸.
  47. «و بدین‌گونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم؛ تو نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیست ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بدان از بندگان خویش هر که را بخواهیم راهنمایی می‌کنیم و بی‌گمان تو، به راهی راست راهنمایی می‌کنی» سوره شوری، آیه ۵۲.
  48. مجموعه آثار، ج ۳، ص۲۲۸، «پیامبر امّی».
  49. رسائل الشریف‌المرتضی، ص۱۰۷ـ ۱۰۸؛ مجمع‌البیان، ج۷، ص۴۵۰.
  50. «بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
  51. تفسیر ماوردی، ج ۶، ص۶.
  52. «(یعنی) پیامبری از سوی خداوند که برگ‌هایی پاک را بخواند،» سوره بینه، آیه ۲.
  53. «اوست که در میان نانویسندگان (عرب) ، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
  54. «بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
  55. نمونه، ج۶، ص۴۰۲؛ پیامبر امی، ص۴۹ ـ ۵۹.
  56. نمونه، ج۶، ص۴۰۲؛ پیامبر امی، ص۴۹ ـ ۵۹.
  57. ربیع‌نیا، ابوطالب، مقاله «امی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص399-401.