بحث:سادهزیستی در معارف و سیره نبوی
سادهزیستی و بیآلایشی
دیلمی درباره سادهزیستی رسول الله (ص) مینویسد: «پیامبر اکرم (ص) در زندگی کمخرج و کمهزینه بود»[۱]. ایشان روی زمین مینشست و زیراندازش، قطعه حصیری بود و بالشی از چرم که درونش را از لیف خرما انباشته بودند، زیر سر مینهاد. قوت غالبش، نان جوین و خرما بود و هرگز سه روز پیاپی از نان گندم سیر نخورد. روزهاش را با چند دانه خرما و اگر در دسترس نداشت، با نوشیدن آبی افطار میکرد[۲]. حضرت علی (ع) که با پیامبر بیشترین انس و هم نشینی را داشت، درباره ایشان میگوید: این سیره مسلّم رسول خداست - درود خدا بر او و خاندانش - که نشسته بر خاک غذا میخورد. نشست و برخاستی بردهوار داشت. خود به دست خویش، پینه بر کفش میزد و جامهاش را وصله میکرد. بر الاغ برهنه مینشست و دیگری را نیز بر پشت مینشاند. روزی پردهای رنگین و پرنقش و نگار بر در خانه آویخته دید. به همسری از همسرانش فرمود: آن را از برابر دیدگانم دور بدار. هرگاه نگاهم بدان میافتد، به یاد دنیا و زرق و برقش میافتم. بدینسان روی دل از دنیا برتافت و یاد آن را از صفحه جانش زدود. همواره دوست میداشت که جاذبههای دنیا از نگاهش پنهان بماند تا مبادا از آن پیرایهای برگیرد یا جاودانهاش انگارد و به جایگاه و مقام خاصی از آن دل ببندد و بدینسان دنیا را از صفحه جان و از خانه قلب بیرون راند و بر هر چه دنیایی بود، چشم فرو پوشید. آری! چنین است که هر کس به راستی چیزی را منفور شمارد، نگاه و یاد آن را نیز ناخوش دارد[۳].
امام محمدباقر (ع) درباره این ویژگی پیامبر به محمد بن مسلم فرمود: ای محمد! شاید پیش خود فکر میکنی که پیامبر در سراسر زمان پیامبری خود سه روز پشت سر هم از نان گندم سیر نشد. نه به خدا که چنین نیست. از زمان بعثت تا زمان رحلت سه روز پیاپی از نان گندم سیر نخورد. البته من نمیگویم که به آن دسترسی نداشت حتی حضرت زمانی یکصد شتر به عنوان جایزه به یک نفر بخشید. اگر میخواست بخورد، میخورد[۴].
پیامبر اکرم (ص) در حجره کوچکی زندگی میکرد که مساحتش اندکی افزون از دو متر و مواد ساختمانی آن مقداری گِل و چند شاخه خشکیده نخل بود که با طنابهای مویین به هم پیوسته بود. سقفش چندان کوتاه بود که یکی از یارانش میگوید: «من در زمان نوجوانی آن حجره را دیده بودم و در حال ایستادن، دست بر سقف آن میسودم. فرش آن گاهی گلیمی مویین و خشن و زمانی بوریایی بود که درشتی آن در پهلوها نقش میبست»[۵].
امام خمینی در بیان این اصل از زندگی پیامبر اکرم (ص) میفرماید: شاید بسیاری گمان کنند که رفاه مادی و اموال زیاد داشتن برای انسان سعادت میآورد. انسان گمان میکند سعادتش به این است که چند باغ یا ده یا سرمایهای در بانکها داشته باشد، ولکن وقتی ما ملاحظه میکنیم و سعادتها را سنجش مینماییم، میبینیم سعادتمند کسانی بودند که در کوخها زندگی کردند. یک کوخ پنج نفری در صدر اسلام داشتیم و آن کوخ فاطمه زهرا (س) است و برکات آن جهان را پر کرده است. خود رسول اکرم (ص) از همین حجره کوچک، نورش به ملک و ملکوت افتاده است و سعه تربیت وی در تمام جهان توسعه پیدا کرده است[۶].
حضرت علی (ع) در کلام دیگری، پیامبر اعظم (ص) را حتی در میان پیامبران نیز زاهدترین دانسته و فرموده است: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ أَزْهَدَ النَّاسِ أَوْ أَزْهَدَ الْأَنْبِياءِ»[۷]. به راستی که رسول الله (ص) نسبت به دنیا و زرق و برق آن بیرغبت بود، هر چند همه امکانات دنیا در اختیار قرار داشت. برادر و آینه تمامنمای او علی (ع) در جایی دیگر میفرماید: «قَضَمَ الدُّنْيَا قَضْماً وَ لَمْ يُعِرْهَا طَرْفاً أَهْضَمُ أَهْلِ الدُّنْيَا كَشْحاً وَ أَخْمَصُهُمْ مِنَ الدُّنْيَا بَطْناً عُرِضَتْ عَلَيْهِ الدُّنْيَا فَأَبَى أَنْ يَقْبَلَهَا»[۸].[۹]
قناعت و سادهزیستی
ساده زیستی برای پیامبر اکرم (ص) در خوراک، پوشاک، مسکن و برخورد با افراد یک اصل بود. علی (ع) در نهج البلاغه جملهای دارد که سیره پیامبران (ع) را تفسیر میکند. میفرماید: «مَعَ قَنَاعَةٍ تَمْلَأُ الْقُلُوبَ وَ الْعُيُونَ غِنًى»[۱۰]. خدا به آنها در درونشان نیروی عزم و تصمیم و اراده داد،] با قناعتی که دلها و چشمها را از نظر بینیازی پر میکند[۱۱].
به فرموده امام علی (ع)، پیامبران در کمال قناعت و سادگی بودند و این سیاستشان بود. سیاستی که علاوه بر چشمها، دلها را هم پر میکرد[۱۲].
ایشان در بیانی دیگر میفرماید: در زندگی رسول خدا (ص) اموری است که تو را به عیبهای دنیا آگاه میسازد، با اینکه مقام بزرگی در پیشگاه خداوند داشت، زینتهای دنیا را از او دریغ داشت. بنابراین، هرکس با عقل خویش باید بنگرد که آیا خداوند با این کار، پیامبرش را گرامی داشته یا به او اهانت کرده است؟ اگر کسی بگوید او را تحقیر کرده است که - به خدا سوگند - این دروغ محض است و اگر گوید او را گرامی داشته است، باید بداند خداوند، دیگران را (که زینتهای دنیا را به آنها داده) گرامی نداشته است؛ چه اینکه دنیا را برای آنها گسترده و از نزدیکترین افراد به او دریغ داشته است. بنابراین، (کسی که بخواهد خوشبختی واقعی پیدا کند) باید به این فرستاده خداوند اقتدا کند، گام در جای گامهایش بگذارد و از هر دری که او داخل شده است، وارد شود و اگر چنین نکند، از هلاکت ایمن نشود[۱۳].
امام علی (ع) درباره پیامبر اسلام فرمود: «لَمْ يَضَعْ حَجَراً عَلَى حَجَرٍ»[۱۴]. عمر بن خطاب میگوید: با اجازه قبلی به حضور رسول خدا (ص) رسیدم و آن حضرت را در حجرهام ابراهیم ملاقات کردم. دیدم بر فرشی بسیار ساده آرمیده که قسمتی از بدنش روی خاک زمین و قسمتی دیگر روی فرش است. زیر سرش هم متکایی از لیف خرما قرار دارد. بر او سلام کردم و در محضرش نشستم. عرض کردم: ای پیامبر خدا! تو برگزیده خداوند در میان همه مخلوقات هستی. در حالی که قیصر و کسرا (شاهان روم و ایران) بر فرشهای طلابافت و دیبا و ابریشم میآرمند، ولی تو که مقامت از آنها بالاتر است، چنینی؟ پیامبر در پاسخ فرمود: آنها در عیش و نوش و بهرهمندی از لذتها و شادیها در همین دنیا شتاب کردند، در حالی که دنیا محل گذر و ناپایدار است و بهرههای آن نابود میشود، ولی زندگی خوش ما برای آخرت، تأخیر افتاده است و من سرای جاوید آخرت را برگزیدهام[۱۵].
درباره پیامبر گرامی اسلام آمده است که ایشان روی زمین مینشست و زیراندازش، قطعه حصیری بود و بالشی از چرم که درونش را از لیف خرما انباشته بودند، زیر سر مینهاد. قوت غالبش، نان جوین و خرما بود و هرگز سه روز پیاپی از نان گندم سیر نخورد. روزهاش را با چند دانه خرما و اگر در دسترس نداشت، با نوشیدن آبی افطار میکرد[۱۶]. حضرت علی (ع) که با پیامبر بیشترین انس و هم نشینی را داشت، سیره ایشان را چنین ستوده است: این سیره مسلّم رسول خداست - درود خدا بر او و خاندانش - که نشسته بر خاک غذا میخورد. نشستن آن حضرت همچون بردگان بود. خود به دست خویش، پینه بر کفش میزد و جامهاش را وصله میکرد. بر الاغ برهنه مینشست و دیگری را نیز بر پشت سر خود مینشاند. روزی پردهای رنگین و پرنقش و نگار بر در خانه آویخته دید. به همسری از همسرانش فرمود: آن را از برابر دیدگانم دور بدار. هر گاه نگاهم بدان میافتد، به یاد دنیا و زرق و برقش میافتم. بدینسان روی دل از دنیا برتافت و یاد آن را از صفحه جانش زدود. همواره دوست میداشت که جاذبههای دنیا از نگاهش پنهان بماند تا مبادا از آن پیرایهای برگیرد یا جاودانهاش انگارد و به جایگاه و مقام خاصی از آن دل ببندد و بدینسان دنیا را از صفحه جان و از خانه قلب بیرون راند و از مقابل دیدگانش پنهان کرد. آری! چنین است که هر کس به راستی چیزی را منفور شمارد، نگاه و یاد آن را نیز ناخوش دارد[۱۷].
حضرت علی (ع) در کلام دیگری، پیامبر اعظم (ص) را حتی در میان پیامبران نیز زاهدترین دانسته و فرموده است: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَزْهَدَ النَّاسِ أَوْ أَزْهَدَ الْأَنْبِيَاءِ»[۱۸]. برادر و آینه تمامنمای او علی (ع) در جایی دیگر میفرماید: «قَضَمَ الدُّنْيَا قَضْماً وَ لَمْ يُعِرْهَا طَرْفاً أَهْضَمُ أَهْلِ الدُّنْيَا كَشْحاً وَ أَخْمَصُهُمْ مِنَ الدُّنْيَا بَطْناً عُرِضَتْ عَلَيْهِ الدُّنْيَا فَأَبَى أَنْ يَقْبَلَهَا»[۱۹].[۲۰]
سادهزیستی و پرهیز از تکلف
«زهد و ساده زیستی از اصول زندگی پیامبر خاتم (ص) بود. ساده غذا میخورد. ساده لباس میپوشید و ساده حرکت میکرد؛ زیراندازش غالباً حصیر بود. روی زمین مینشست. با دست خود از بز شیر میدوشید و بر مرکب بیزین و پالان سوار میشد. از اینکه کسی در رکابش حرکت کند، به شدت جلوگیری میکرد. قوت غالبش، نان جوین و خرما بود.
کفش و جامهاش را با دست خویش وصله میکرد. در عین سادگی، طرفدار فلسفه فقر نبود. مال و ثروت را به سود جامعه و برای صرف در راههای مشروع لازم میشمرد. میگفت: «نِعْمَ الْمَالُ الصَّالِحُ لِلرَّجُلِ الصَّالِحِ». چه نیکو است ثروتی که از راه مشروع به دست آید، برای آدمی که شایسته داشتن ثروت باشد و بداند چگونه صرف کند. میفرمود: «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلى تَقْوَى اللَّهِ الْغِنى»؛ «مال و ثروت کمک خوبی است برای تقوا»[۲۱].
در حدیث است که: «بدترین دوستان آن کسی است که آدمی مجبور است در معاشرت با او، خود را به زحمت و تکلف اندازد». تاریخنگاران درباره رسول اکرم (ص) نوشتهاند که از خصایص وی یکی این بود که ساده و بیتکلف زندگی میکرد. ساده و بیتکلف سخن میگفت. ساده و بیتکلف غذا میخورد. در عین اینکه مقید بود همیشه پاکیزه و نظیف و معطر باشد، بسیار ساده و بیتکلف جامه میپوشید. یکی از اصول زندگی آن حضرت، سادگی و پرهیز از تکلف بود. شک نیست که زندگی، اصولی و حدودی دارد و باید آن اصول و حدود را رعایت کرد. اگر بر زندگی اصول و حدود حکومت نکند، به زندگی جنگلی [تبدیل میشود].
خیلی فرق است بین اصول زندگی و بین یک سلسله قیود و تکلفات و عادات بیدلیل که در میان مردم پیدا میشود و زندگی را بر آنها دشوار و ناگوار میسازد. اصول زندگی موجب گشایش و آسایش و رفاه است، ولی قیود و تکلفات موجب سنگین باری و ناراحتی است.
رسول اکرم (ص) ساده لباس میپوشید و در عین حال به اصول پاکیزگی مقید بود. هر روز صبح قبل از آنکه جامه و سر و صورت و موی خود را مرتب کند و در آیینه خود را ببیند، از خانه بیرون نمیآمد. او نه نسبت به اصول نظافت لاقید بود و نه برای خود تکلفاتی درست کرده بود که مدتی از وقت عزیز خود را صرف آن قیود و تکلفات کند.
برخی از مردم به قدری خود را در میان آداب و رسوم و عادات محبوس ساختهاند و هزارها قید برای غذا خوردن و هزارها قید برای جامه پوشیدن و هزارها قید دیگر برای معاشرتها و پذیراییها و مهمانیها و عروسیها و مسافرتها ساختهاند که زندگی را برای خود سنگین و ناگوار کردهاند. ساعتها باید وقت صرف کنند تا خودشان را به شکل یک عروسک بسازند تا بتوانند از خانه قدم بیرون نهند و بعد هم مثل یک موجود کاغذی یا یک موجود شکستنی با هزاران قید و احتیاط راه بروند که قیود ساختگی در هم نریزد. برای بعضی، سخن گفتن، راه رفتن، جامه پوشیدن، پذیرایی و مهمانی، نشستن و برخاستن و... [کل] زندگی، تکلیف شده است.
رسول اکرم (ص) اجازه نمیداد که مجلس او صدر و ذیل و بالا و پایین داشته باشد. مخصوصا دستور داد که اصحاب و یاران حلقه و دایره وار بنشینند که مجلس بالا و پایین نداشته باشد. در قرآن کریم میفرماید: «در مجالس جاها را باز کنید»؛ یعنی مقید نباشید که یک نقطه معین را اشغال کرده باشید. به طور کلی، مقید شدن به زندگی متکلفانه ناشی از کوچکی روح و نداشتن شخصیت است.
حضرت صادق (ع) خواست به حمام برود. حمامی اجازه خواست که حمام را برای امام خلوت کند و در وقتی که امام هست، کسی دیگر را راه ندهند. امام اجازه نداد و فرمود: «مؤمن سبکبارتر و بیتکلفتر از اینهاست». سعدی از زبان فقیرزادهای خطاب به توانگرزادهای مثلی برای این مطلب آورده است و میگوید: «توانگر زادهای دیدم بر سر گور پدر نشسته و با درویش بچهای مناظره در پیوسته که صندوق تربت ما سنگین است و کتابه رنگین و فرش رخام انداخته و خشت فیروزه در او ساخته، به گور پدرت چه ماند که خشتی دو فراهم آورده و مشتی دو خاک بر آن پاشیده. درویش پسر این بشنید و گفت: تا پدرت زیر آن سنگهای گران بر خود بجنبیده باشد، پدر من به بهشت رسیده بود».[۲۲].
پانویس
- ↑ دیلمی، ارشاد القلوب، ص۱۱۵.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۴۴.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۹؛ مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۵۵.
- ↑ اصول کافی، ج۸، ص۱۳.
- ↑ مطلبی، سیره نبوی، ص۱۶۷ و ۱۶۸.
- ↑ صحیفه نور، ج۱۷، ص۲۱۷.
- ↑ «حضرت رسول، زاهدترین مردم یا بیآلایشترین پیامبران الهی بود» اسد الغابه، ج۱، ص۲۸.
- ↑ «از دنیا چندان نخورد که دهان را پر کند و بدان ننگریست چندان که گوشه چشم بدان افکند. تهیگاه او از همه مردم دنیا لاغرتر بود و شکم او از همه خالیتر. دنیا را به او نشان دادند، ولی آن را نپذیرفت». نهج البلاغه، خطبه ۱۶۰.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، کانون محبت ص ۶۲.
- ↑ نهج البلاغه شهیدی، قسمتی از خطبه ۱۹۲ قاصعه، ص۲۱۵.
- ↑ سیری در سیره نبوی، ص۱۰۷ و ۱۰۸.
- ↑ سیری در سیره نبوی، ص۱۱۰.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۰.
- ↑ «رسول خدا (ص) از دنیا رفت، بدون اینکه سنگی را بر سنگی نهاده باشد» شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۹، ص۲۳۵.
- ↑ مجمع البیان، ج۹، ص۸۸.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۴۴.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۹؛ مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۵۵.
- ↑ «حضرت رسول، زاهدترین مردم یا بیآلایشترین پیامبران الهی بود» اسد الغابه، ج۱، ص۲۸.
- ↑ «از دنیا چندان نخورد که دهان را پر کند و بدان ننگریست چندان که گوشه چشم بدان افکند. تهیگاه او از همه مردم دنیا لاغرتر بود و شکم او از همه خالیتر. دنیا به او عرضه شد، ولی آن را نپذیرفت». نهج البلاغه، خطبه ۱۶۰.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، مروارید نبوت ص ۳۸.
- ↑ مرتضی مطهری، مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، ص۲۴۰.
- ↑ اردشیری لاجیمی، حسن، سیره نبوی از نگاه استاد مطهری ص ۳۵.