بحث:سلیمان بن صرد خزاعی در تاریخ اسلامی
قیام توّابین به فرماندهی سلیمان بن صرد
بعد از اینکه شایعه هلاکت یزید به کوفه رسید و در آن زمان ابن زیاد در بصره بود، شیعیان به خانه ابن زیاد ملعون حمله برده، اموال آن را برداشتند و غلامانش را کشتند و درِ زندان را شکسته، چهار هزار و پانصد نفر را آزاد کردند. سپس این جمع تصمیم به خونخواهی امام حسین(ع) گرفتند و به دنبال ابن زیاد حرکت کردند. چون به آنها خبر رسید که وی میخواهد به شام برود. اما عُمَر بن جارود به خاطر نجات ابن زیاد، او را به شکم شتری بسته به شام فرستاد[۱].
مروان بن حکم که تازه به حکومت رسیده بود، امارت کوفه و بصره را به ابن زیاد داد و او را همراه سیصد هزار نفر روانه آنجا کرد. توّابین که چهار هزار نفر بودند هرکس از بنی امیه و بنی زیاد و افرادی را که برای کشتن امام حسین(ع) بیعت کرده بودند ـ میدیدند، میکشتند. آنها به حرکت خود ادامه دادند تا این که به تکریت رسیدند و برای مقابله با آنها، مقدمة الجیش ابن زیاد که صد هزار نفر بودند پیش آمدند. توّابین با تکبیر و گفتن ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾[۲] هماهنگ حمله کردند؛ گویا یک نفر به گروهی حمله نموده و فریاد آنها بلند بود «یا لَثارات الحُسَین» ای انتقامگیران حسینی حمله کنید! درگیری شدیدی بین آن دو گروه به وجود آمد، اما سلیمان و یارانش تا شب، تمام این مشکلات را تحمل نموده، در مقابل دشمن استقامت نمودند. از یاران ابن زیاد دوازده هزار نفر و از یاران سلیمان صد نفر کشته شد. در روز دوم بین آنها درگیری به وجود آمد و از لشکر ابن زیاد چهل هزار نفر کشته شدند و بقیه شروع به فرار کردند؛ اما ابن زیاد آنها را برگرداند و همراه با بقیه لشکرش با سلیمان درگیر شد. در این درگیریها تمام یاران سلیمان به شهادت رسیدند؛ جز ۲۷ نفر که دارای جراحتهای عمیق بودند. آنها از سلیمان اجازه فرار خواستند، اما او جز جنگ چیز دیگری را تجویز نمیکرد و معتقد بود باید آن قدر جنگ کند تا کشته شود در حالی که خدا و رسولش از او راضی باشند[۳].
شهادت سلیمان
سلیمان در شب هشتم حضرت خدیجه، فاطمه زهرا، حسن و حسین(ع) را در خواب دید خدیجه به او گفت: ای سلیمان خداوند کوشش تو و برادرانت را سپاس گوید، پس شما در روز قیامت با ما خواهید بود. و به او گفتند: بشارت باد تو را که فردا هنگام زوال ظهر، نزد ما خواهی بود، سپس ظرف آبی را به او داد و خدیجه گفت: این آب را به بدنت بریز. سلیمان از خواب پرید و دید ظرف آبی کنار او گذاشته شده است. او تمام آب ظرف را به بدنش ریخت و ظرف را کنار خود گذاشت. جراحات او بهبودی یافت و مشغول پوشیدن لباسهایش بود که قدح آب ناپدید شد. اینجا فریاد سلیمان به تکبیر بلند شد. یاران او از خواب پریدند و علت تکبیر او را جویا شدند. او قصه خوابش را تعریف کرد و صبح همه با هم به لشکر ابن زیاد حمله کردند تا اینکه به شهادت رسیدند[۴]. رحمت خدا بر آنان باد!
این بود مختصری از جریان فداکاری سلیمان بن صرد و یاران با وفایش که واقعاً به عنوان حماسهای جاوید در تاریخ به جای مانده است. آری چهار هزار نفر، متجاوز از پنجاه هزار نفر را به هلاکت رساندند و سرانجام، خود به شهادت رسیدند. رحمت و درود خدا بر آنان باد!
سلیمان به وسیله تیر حصین بن نمیر - علیه اللعنة - به شهادت رسید و در هنگام شهادت همان سخنی را گفت: که مولایش علی(ع) فرموده بود: «فُزْتَ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»، «به پروردگار کعبه سوگند که رستگار شدم». همراه او مسّیب بن نجبه به شهادت رسید. سپس دشمنان سر این دو را قطع کرده، برای مروان بن حکم (متوفای سوم رمضان ۶۵ھ) هدیه فرستادند. سن سلیمان هنگام شهادتش ۹۳ سال بود. بعد از اینکه سلیمان به شهادت رسید، عبدالملک بن مروان بالای منبر رفته، گفت: به درستی که خداوند از رؤسای عراق کسی را که اصل فتنه و در رأس گمراهی بود، هلاک کرد و او سلیمان بن صُرد میباشد[۵].[۶]
پانویس
- ↑ جریان زندانی کردن این جمع و فرار ابن زیاد را ابن طاووس در (لهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۵۳) از ابومخنف نقل کرده است و اسفراینی در (نورالعین فی مشهد الحسین(ع)، ص۹۵) آن را گزارش کرده است.
- ↑ «هیچ خدایی جز خداوند نیست» سوره صافات، آیه ۳۵.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۱، ص ۳۸۶-۳۸۷.
- ↑ مامقانی، تنقیح المقال، ج۲، ص۶۳.
- ↑ قمی، سفینة البحار، ج۱، ص۶۵۱؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۴، ص۲۹۳.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۱، ص ۳۸۷-۳۸۸.