بحث:عزرائیل

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

عنوان ملک الموت در سوره سجده آیه ۱۱ مسطور است. بر حسب مشهور نام ملک الموت عزرائیل می‌باشد لکن این نام در قرآن مجید مذکور نیست.

عزرائیل مرکب از دو کلمه عبری به معنی نصرت خدا است. در مدراش‌ها مرگ را به سمائیل نسبت می‌دهند و برخی از یهودیان سمائیل را نامی از نام‌های شیطان می‌شناسند. بعضی هم پنداشته‌اند که عزرائیل مصحف عزازیل باشد در تورات اسم عزازیل یا عزرائیل دیده نمی‌شود ولی چند شخص در کتب عهد عتیق به نام عزئیل نامیده شده‌اند.

عزرائیل نزد ما مسلمانان یکی از چهار فرشته مقرب است و صورت او در ادبیات یهود و داستان‌های اسلامی تقریبا به یک نحو وصف می‌شود. دارای چهار هزار بال است و تمام بدن او از چشم و زبان پوشیده شده است. عظمت اندام‌های او به اندازه‌ای است که اگر آب دریاها را بر جسد او بریزند قطره‌ای به زمین نمی‌رسد. در آسمان دوم یا هفتم بر سریری نشسته و در زیر تخت او درخت حیات قرار دارد و دفتری در مقابل او است که نام مؤمنین در آن دفتر محاط در حلقه نور است و نام کفار محاط در یک حلقۀ ظلمانی است. عزرائیل یک پای خود را روی آن تخت گذاشته و یک پای دیگر او روی پل صراط است و بعضی گفته‌اند وی هزارپا دارد.

چهار روز پیش از آنکه کسی بمیرد برگی از درخت حیات می‌افتد و نام شخصی که باید بمیرد بر آن برگ نوشته شده است.

در آثار یهود از ملک الموت‌های متعدد نام می‌برند و در نظر آنان عزرائیل، قابض روح پیغمبران است و قبض روح افراد دیگر با فرشتگان دیگری است که تحت فرمان عزرائیل هستند. در نظر مفسرین در سوره نازعات آیتین ۱ و۲ وَالنَّازِعَاتِ غَرْقًا وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطًا[۱] از این دو نوع فرشته مرگ گفتگو شده است که دسته اول با سختی روح کافران را قبض می‌کنند و دسته دوم روح مؤمنان را با رفق و مدارا قبض می‌نمایند. این مطلب فقط از گفتار مفسرین استفاده می‌شود و قطعی نیست. برخی از مفسرین نازعات را ستارگانی می‌دانند که در مدار خود جریان ثابت دارند اما اگر نازعات را مانند عادیات، اسبان پر تک و تاز بدانیم که در جهاد اسلامی خدمات سنگینی را انجام می‌داده‌اند، هم به معنی لغوی نزدیک‌تر شده‌ایم و هم تناسب آیه اول با آیه‌های بعدی بهتر قابل ادراک است.

در سوره سجده آیه ۱۱ فقط از یک ملک الموت سخن به میان آمده است قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ[۲]. ممکن است مفاد این آیه آن باشد که هر شخصی ملک الموت مخصوص به خود دارد و علت مرگ هر کس مشخص و مقدر می‌باشد.

عزرائیل از آن جهت ملک الموت شد که وی در موقع قبض خاک آدم به گریه و زاری زمین گوش نداد. ابلیس زمین را وادار کرده بود که حاضر نشود برای آفرینش آدم از آن خاک بردارند و عزرائیل که از زمین خاک برداشت و به استغاثه زمین گوش نداد، به واسطه کمی رحم، مأمور قبض روح بنی آدم شد. از جانب دیگر می‌گویند وقتی خدا مرگ را آفرید فرشتگان را برای مشاهده آن دعوت کرد. هیکل مرگ چنان وحشتزا بود که همه فرشتگان با دیدن آن از هوش رفتند و هزار سال بیهوش افتادند. فقط عزرائیل بود که در مقابل مرگ خونسرد ایستاد و از این جهت اختیار مرگ به او داده شد. وقتی که مرگ کسی فرا می‌رسد عزرائیل در بدن او وارد می‌شود. ممکن است بعضی با وی مقاومت کنند و راه ورود را بر او ببندند در آن صورت عزرائیل نزد خدا می‌رود و به امر خداوند سیبی را از بهشت که روی آن بسم الله نوشته شده برای محتضر می‌آورد و دیدن بسم الله جان کندن را بر محتضر آسان می‌کند. بعضی هم ممکن است با گفتن ذکرحق راه ورود را بر عزرائیل ببندند آنگاه عزرائیل نزد خداوند می‌رود خداوند او را هدایت می‌کند که دست محتضر را بگیرد و اگر محتضر با دست خود صدقه داده باشد با وجود گرفتن دست باز راه ورود بر عزرائیل مسدود است. آنگاه عزرائیل نام خدا را بر دست راست محتضر می‌نویسد وجان کندن برای وی آسان می‌شود.

روح مؤمن پس از آنکه قبض شد به فرشتگان داده می‌شود که آن را به هفت آسمان ببرند و بعد به قبر او بازگرداند. قبض روح مؤمن چنان آسان است که آب از محل مرتفعی جاری باشد. بعضی گفته‌اند که عزرائیل جان را با نیزه زهرآلود بیرون می‌کشد.

هر نفسی چشنده مرگ است و فقط ادریس و الیاس و خضر و عیسی هنوز طعم مرگ را نچشیده‌اند ولی ادریس ملک الموت را دیده است. راجع به مرگ موسی تورات پرده پوشی کرده و مردن او را مبهم گذاشته است ولی در احادیث اسلامی مندرج است که عزرائیل برای قبض روح موسی آمد. موسی از خود دفاع کرد و یک چشم عزرائیل را کور ساخت. عزرائیل نزد خدا رفت. خدا فرمود اگر موسی دست بر پشت گاو گذارد به آن اندازه که پشم گاو در دست او قرار گیرد به سال‌های عمر او افزوده خواهد شد ولی موسی درخواست مرگ کرد و خداوند دعوت او را اجابت فرمود.

سلیمان نیز با ملک الموت داستانی دارد که بیضاوی آن را در ذیل آیه ۱۳ از سوره سبا ذکر کرده و داستان بدین مضمون است: سلیمان روزی در قصر بلوری که شیاطین برای او ساخته بودند خلوت کرد و می‌خواست آن روز را بر فراز کاخ بلند خویش برآید و از بالای قصر به ممالک پهناور خود نظر افکند و روز را با شادمانی و سرور به سر برد. ناگاه جوانی نیک‌رو را در قصر خود یافت از او پرسید تو کیستی و به فرمان که در این قصر در آمده‌ای؟ جوان گفت من آنم که رشوه نمی‌پذیرم و از پادشاهان نمی‌هراسم و به فرمان پروردگار این کاخ، پیش تو آمدم. من ملک الموت هستم و مأمورم که روح تو را قبض کنم.

این داستان ذهن را به آیه ۷۸ از سوره نساء متوجه می‌سازد. أَيْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ[۳] مفاد این آیه کریمه از زبان دیو مرگ در داستان‌های ایران قدیم نیز نقل شده است.

از جانب دیگر به نظر می‌رسد که کلمه موت در زبان عربی و مردن در زبان فارسی و مرتیس در زبان لاتین همریشه باشد و گویا مبدأ اشتقاق آن، نام خدای مرگ هندوان است.[۴]

پانویس

  1. «سوگند به بیرون کشندگان (جان کافران) به سختی و به گیرندگان (جان مؤمنان) به آرامی» سوره نازعات، آیه ۱-۲.
  2. «بگو: آن فرشته مرگ که بر شما گمارده‌اند جان شما را می‌ستاند» سوره سجده، آیه ۱۱.
  3. «هر جا باشید هر چند در دژهای استوار، مرگ شما را در می‌یابد» سوره نساء، آیه ۷۸.
  4. خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص 610-613.

منابع