برادری در فقه سیاسی
معناشناسی
أخوت به معنای برادری، رابطه برادری و مشترک در پدر و مادر است و به صورت استعاره در مورد هر شراکتی با افراد دیگر در قبیله، دین، کار، پیشه، معامله، دوستی و دیگر روابط اجتماعی به کار میرود[۱]. در یکی از آیات قرآن درباره اخوت آمده است: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ﴾[۲].
مراد از "برادری ایمانی"[۳] میان مهاجران و انصار در صدر اسلام که خداوند به جامعه مسلمین ارزانی داشت، همدلی و یکرنگی است که بر اساس آن، مؤمنان توانایی درک افکار و احساسات دیگران را مییابند و خود را با دیگران یکی میانگارند و همفکر و همحس میدانند[۴].
برخی مفسران معتقدند، "اخوت" جعلی تشریعی میان مؤمنان است که دارای آثار شرعی و حقوقی است؛ مانند روابطی همچون ابوت و بُنوت و اخوّت و زوجیت و سایر روابط خانوادگی که در شرایع و قوانین مختلف بر آنها آثار خاصی مترتب میگردد؛ از قبیل ارث، نفقه، قیمومیت و... و اخوّت دینی نیز "اعتباری شرعی" است که بر آن آثار اجتماعی مختلفی بار میشود؛ از جمله محبت و دوستی، صلح، وحدت کلمه، عدم دشمنی و جنگ، عدم ظلم (اگرچه در ارث و ازدواج و... تأثیری ندارد)[۵][۶]
اسلام و برادری
اسلام با مبارزات پیگیر، دشمنیها و کینهتوزیها را به اخوت مبدل ساخت و الفت و برادری را در جامعه اسلامی تحکیم و این خط مشی کلی را به عنوان یک راهبرد ثابت و جزیی اجتنابناپذیر و یکی از اساسیترین اصول برنامههای اجتماعی و سیاسی خود، قرار داد و بر امت اسلامی فرو فرستاد که: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾[۷].
پیامبر اکرم (ص) با نزول این آیه یکباره با استفاده از همه عوامل و امکانات موجود دامن همت به کمر زد و با تلاش بسیار توانست در عمل پیوند برادری و اخوت را در جامعه اسلامی زمان خود برقرار کند و شعار برادر دینی همراه با واژه برادر نسبی به صورت یک فرهنگ عمومی و فراگیر مطرح و از افتخارات جامعه اسلامی بهشمار آید.
علی (ع) نیز که خود قربانی نقشههای شوم تفرقههای شیطانی بود هنگام مرگ به فرزندان و خاندان خویش چنین وصیت فرمود: «أُوصِيكُمَا وَ جَمِيعَ وُلْدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ وَ صَلَاحِ ذَاتِ بَيْنِكُمْ فَإِنِّي سَمِعْتُ جَدَّكُمَا (ص) يَقُولُ صَلَاحُ ذَاتِ الْبَيْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ»[۸]. (فرزندان من! شما را سفارش میکنم که پرهیزکاری پیشه کنید امور خویش را منظم سازید و همواره بین خودتان را اصلاح کنید؛ زیرا من از جد بزرگوارتان رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود اصلاح میان دو نفر در نزد خدا، از یکسال نماز و روزه افضل است).
روی این اصل اساسی پیشوایان بزرگ دین به حفظ اخوت تا آن حد اهتمام میورزیدند که گاه با اختصاص مبالغی پول برای حل اختلافها، سعی بر آن داشتند که عوامل تفرقه و اختلاف را حتی در اشکال عادی و متعارف آن از میان بردارند.
بیشک دستورات اخلاقی و اجتماعی اسلام در زمینه سازگاری، حسن خلق، خوشرویی، رفق، مدارا، ابراز عطوفت و مهربانی و نیز تأکید بر دیدار و زیارت برادران دینی، افشای سلام، مصافحه به هنگام ملاقات، سعی در ایجاد سرور در دل آنان، خیرخواهی و نصیحت مؤمنان و مسئولان، تلاش برای اصلاح ذات البین، عدم احتجاب از حاجتمندان و نظایر آن، همه و همه در راستای هدف تحکیم پیوندهای اجتماعی و ایجاد وحدت و یکپارچگی در میان آحاد امت اسلامی و تشدّد حالت الفت و یگانگی و همبستگی بیشتر بین افراد مسلمان در روابط اجتماعی است[۹].
از اصول حاکم بر نظام اداری و پایه مناسبات اجتماعی در اسلام، حس اخوت است: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾[۱۰]، بر همین اساس در سیره پیامبر اکرم (ص) میفرمود: «من دوست ندارم مادام که در میان شما هستم از دیگران متمایز باشم» و علی (ع) مردم انبار را از احتراماتی که بندگی را جایگزین رابطه اخوت اسلامی میکند، نهی فرمود[۱۱].[۱۲]
منابع
پانویس
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۴، ص۳۱۹؛ حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۶۸؛ بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژهنامه، ص۷۰۳.
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید» سوره حجرات، آیه ۱۰.
- ↑ محمد رشیدرضا، تفسیر المنار، ج۴، صص۲۱ و ۲۲.
- ↑ علی آقابخشی و مینو افشاریراد، فرهنگ علوم سیاسی، ص۱۳۷.
- ↑ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۸، ص۳۱۵-۳۱۷.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۵۵-۵۶.
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
- ↑ نهجالبلاغه، نامه ۴۷.
- ↑ فقه سیاسی، ج۶، ص۶۹-۶۸.
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان برادرند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
- ↑ فقه سیاسی، ج۷، ص۴۹۳.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۱۲۳.