تحریف در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

تحریف در زبان عربی از ماده حرف است، یعنی منحرف کردن چیزی از مسیر و وضع اصلی خود که داشته است، یا باید داشته باشد. به عبارت دیگر تحریف نوعی تغییر و تبدیل است، ولی تحریف مشتمل بر چیزی است که کلمه تغییر و تبدیل نیست[۱]. تحریف، مبارزه بدون عکس‌العمل است، تحریف، مبارزه است با استفاده از نیروی خود موضوع[۲]. تحریف، از پشت خنجر زدن است، ضربت غیر مستقیم است که از ضربت مستقیم خطرناک‌تر است[۳]. تحریف کج کردن و مایل ساختن چیزی از محل شایسته آن است. گفته می‌شود: قلم محرّف یعنی قلمی که سرش کج شده است. قاضی گفته: تحریف گاه در لفظ است و گاه در معنی. و تحریف را تغییر در لفظ بگیریم بهتر است از تغییر در معنی...[۴]. [حرفِ یک چیز طرف و کنار آن است... و تحریف یک چیز کج کردن آن است مانند کج کردن و مایل ساختن قلم. و تحریف سخن آن است که آن را بر یکی از دو طرف احتمال حمل کنی درحالی که امکان هر دو معنی را دارد. خدای عزوجل فرموده: سخن را از جای خود تحریف می‌کنند.... گفته: تحریف تغییر دادن و عوض کردن است، و ریشه آن از منحرف شدن از چیزی است.

خدای متعال فرموده: جز اینکه بخواهد برای جنگ جا عوض کند یا در گروهی جای گیرد][۵]. تحریف،. یعنی پیچ دادن، کج کردن چیزی، از مسیر اصلی منحرف کردن[۶]. تحریف بر دو قسم است: یک قسم تحریف این است که گفته‌ای یا نوشته‌ای را کم یا زیاد کنند. گاهی خیانتکارانی پیدا می‌شوند که در آثار دیگران دست می‌برند، چیزی را کم [می‌کنند] و یا چیزی بر آن می‌افزایند. این گونه تحریف، “تحریف لفظی” است. قسم دیگر از تحریف، “تحریف معنوی” است. تحریف معنوی این است که از لفظ، چیزی نمی‌کاهند و بر آن چیزی نمی‌افزایند، در تفسیر و توجیه و تأویل معنی سخن آنقدر دور می‌روند و منحرف می‌شوند که مثل این است که آن الفاظ را عوض کرده باشند[۷][۸]

تحریف تاریخی

تحریف یک حادثه تاریخی این است که یا علل و انگیزه‌های آن حادثه را به‌گونه‌ای غیر از آنچه که بوده است بگوییم، یا هدف و منظور آن را به‌گونه‌ای غیر از آنچه که بوده است تفسیر کنیم[۹][۱۰]

تحریف لفظی و معنوی

تحریف لفظی به این است که مثلاً لفظی کم یا زیاد می‌کنند و یا کلمه یا جمله‌ای را پس و پیش کنند و به هر حال معنی را کم یا زیاد[کنند] با تغییر دهند. خطر بزرگ در تحریفات مُغَیِّر معنی است[۱۱]. به عبارت دیگر تحریف لفظی یعنی اینکه ما از خودمان ساز و برگ‌هایی بر پیکره این تاریخ ساخته‌ایم که چهره با عظمت و نورانی آن را تاریک و ظلمانی و قیافه زیبای آن را زشت کرده‌ایم[۱۲]. تحریف لفظی این است که ظاهر مطلبی را عوض کنند، مثلاً از یک گفتار عبارتی حذف شود یا به آن عبارتی اضافه شود، و یا جمله‌ها را چنان پس و پیش کنند که معنی آن فرق کند، یعنی در ظاهر و در لفظ گفتار تصرّف کنند. تحریف معنوی این است که شما در لفظ تصرّف نمی‌کنید، لفظ همان است که بوده، ولی آن را طوری معنی می‌کنید که خلاف مقصد و مقصود گوینده است. آن را طوری معنی می‌کنید که مطابق مقصود خود شما باشد نه مطابق مقصود اصلی گوینده. قرآن کریم کلمه تحریف را مخصوصاً در مورد یهودی‌ها به کار برده و با ملاحظه تاریخ معلوم می‌شود که اینها قهرمان تحریف در طول تاریخ هستند[۱۳]. تحریف معنوی، تصرف در تفسیر و توجیه مقصود لفظ است با “حفظ لفظ” نظیر تفسیر و توجیهی که معاویه در داستان معروف: «تَقْتُلُكَ‏ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ» در مورد قتل عمار، یاسر کرد. این تحریف معنوی بود. همچنین داستان ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ[۱۴] که خوارج را به وجود آورد و شعار لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ بلند شد و علی (ع) فرمود: «كَلِمَةُ حَقٍّ‏ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ» یک نوع تحریف و تفسیر غلط از آیه قرآن بود که به عمد یا جهل شد و آن همه مصیبت‌ها در عالم اسلام به وجود آورد. و همچنین داستان حدیث: «إِذَا عَرَفْتَ‏ فَاعْمَلْ‏ مَا شِئْتَ‏»[۱۵]. به عبارت دیگر تحریف معنوی یعنی منحرف کردن روح و معنی یک جمله یا یک حادثه، و چون بحث در اطراف حادثه است پس تحریف معنوی یک حادثه یعنی اینکه علل و انگیزه‌ها و همچنین هدف و منظورهای آن حادثه را چیز دیگر غیر از آنچه هست معرفی کنیم[۱۶]. در یک جمله ممکن است ما از لفظ، نه کم کنیم و نه زیاد، ولی وقتی که می‌خواهیم آن را توجیه و تفسیر کنیم، طوری توجیه و تفسیر کنیم که درست برخلاف و برضدّ معنی واقعی آن جمله باشد[۱۷][۱۸]

تحریف معنوی قرآن

تحریف معنوی قرآن یعنی تفسیر غلط، توجیه غلط، قرآن را غلط تفسیر کردن، توجیه غلط کردن، همین هم نباید باشد[۱۹][۲۰]

تحریف در اصطلاح

تحریف در اصطلاح به معانی زیر آمده است: الف. تحریف معنوی؛ یعنی تغییر دادن معنای کلام از آنچه در آن به دلالت وضعی یا قراین متداول ظهور دارد[۲۱].

ب. تحریف موضعی؛ به معنای جابه‌جایی آیه یا سوره، بر خلاف ترتیب نزول آن است. جابه‌جایی آیات نسبت به ترتیب نزول، بسیار کم است، اما سوره‌های قرآن جملگی بر خلاف ترتیب نزول ضبط شده است[۲۲]. گمان می‌رود که صدق تحریف بر چنین جابه‌جایی‌ای در صورتی صادق است که ترتیب سوره‌ها و آیات قرآن را توقیفی بدانیم، و گرنه تحریف بر آن صادق نیست؛ زیرا اگر ترتیب آیات و سوره‌های قرآن اجتهادی باشد، نمی‌توان گفت که این ترتیب نسبت به آن ترتیب دیگر که هر دو بر اساس استنباط و اجتهاد تنظیم یافته است، اصل است و آن دیگری بر خلاف اصل و تحریف شده.

ج. تحریف لفظی که خود چند قسم است و شامل تحریف به فزونی، کاستی و دگرگونی کلمه، آیات و سوره می‌گردد.

  1. تحریف به زیادی؛ به این معناست که بعضی از آنچه در قرآن است، از کلام منزل الهی نباشد[۲۳].
  2. تحریف به کاستی؛ به این معنا که کلمه یا جمله کامل و یا آیه و سوره‌ای از متن اصلی قرآن حذف و اسقاط شده باشد.
  3. تحریف به تغییر و دگرگونی؛ یعنی کلمه مترادف یا غیر مترادفی به جای کلمه دیگر بنشیند؛ مثلاً به جای «حکیم»، «علیم» گذاشته شود[۲۴].
  4. تحریف در قرائت؛ یعنی تلاوت کلمه‌ای از قرآن بر خلاف قرائت متداول میان مسلمانان.
  5. تحریف در نحوه ادای کلمات؛ مثل لهجه‌های قبایل عرب در نحوه ادای کلمات و حروف[۲۵].

معنای مورد بحث: گزینه «الف» بدون تردید در قرآن مجید واقع شده است؛ زیرا تفسیر و تأویل آیات قرآن به معنایی که هدف و مقصود قرآن نیست، از سوی بدعت‌گذاران و صاحبان عقاید فاسد، به وضوح مشاهده شده است. بنابراین تحریف به این معنا مورد بحث نیست. گزینه «ب» نیز محور بحث نیست؛ چون این گونه جابه‌جایی اتفاق افتاده و پاره‌ای از آیات و سوره‌های قرآن بر خلاف ترتیب نزول آن ثبت شده است. تمام اقسام گزینه «ج» نیز مورد نزاع نیست؛ زیرا تحریف به فزونی به اجماع مسلمانان منتفی است و معتقدی ندارد. تحریف به معنای تغییر قرائت و لهجه نیز از بحث خارج است؛ زیرا در بحث قرائت ثابت شده است که همه قرائت‌های ده‌گانه طور متواتر ثابت نشده است و برگشت این مطلب به این است که قرآن تنها با یکی از این قرائت‌ها مطابقت دارد و بقیه آنها به جز زیادت و نقصان نمی‌تواند باشد[۲۶]. بنابراین محور بحث، تحریف به کاستی و تغییر است. به این معنا که آیا کلمه یا سوره‌ای از قرآن نازل شده بر رسول خدا(ص)، ساقط شده یا تغییر یافته است؟[۲۷].

منابع

پانویس

  1. حماسه حسینی، ج۱، ص۱۲ و ج۳، ص۲۵۱.
  2. حماسه حسینی، ج۳، ص۲۹۱.
  3. حماسه حسینی، ج۳، ص۲۹۰.
  4. حماسه حسینی، ج۳، ص۲۷۸.
  5. حماسه حسینی، ج۳، ص۲۷۷.
  6. حماسه حسینی، ج۱، ص۱۴.
  7. حکمت‌ها و اندرزها، ص۲۷۳.
  8. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۲۹.
  9. حماسه حسینی ج۱، ص۶۹.
  10. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۳۰.
  11. حماسه حسینی، ج۳، ص۲۷۸.
  12. حماسه حسینی، ج۱، ص۶۶.
  13. حماسه حسینی، ج۱، ص۱۳-۱۴.
  14. «داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷.
  15. امامت و رهبری، ص۲۷.
  16. حماسه حسینی، ج۳، ص۲۸۴.
  17. حماسه حسینی، ج۱، ص۶۷.
  18. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۳۱.
  19. حماسه حسینی، ج۱، ص۱۰۰.
  20. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۳۱.
  21. محمدهادی معرفت، صیانة القرآن من التحریف، ص۱؛ سیدابوالقاسم خویی، البیان فی تفسیر القرآن، ص۱۹۷.
  22. این قسم را استاد محمدهادی معرفت بر اقسام تحریف افزوده است. ر.ک: صیانة القرآن من التحریف، ص۱۶.
  23. سیدابوالقاسم خویی، البیان فی تفسیر القرآن، ص۲۰۰.
  24. برای تعریف اصطلاحی معانی دیگری نیز ذکر شده است. ر.ک: دو منبع پیشین.
  25. تحریف به فزونی را تنها گروه عجارده، پیروان عبدالکریم بن عجرد از سردسته‌های خوارج مدعی شده‌اند. (عبدالکریم شهرستانی، ملل و نحل، ص۱۲۸).
  26. سیدابوالقاسم خویی، البیان فی تفسیر القرآن، ص۲۰۰.
  27. عارفی، محمد اسحاق، خاتمیت و پرسش‌های نو ج۲ ص ۱۲۹.