توقیع امام مهدی در کلام اسلامی
معناشناسی
توقیع در لغت، به معنای نامه را نشان کردن و نوشتن عبارتی در ذیل نامه و نوشته است؛ همچنین به پاسخهای نوشته شدۀ بزرگان و دولتمردان به پرسشها و درخواستهای نوشتاری که از ایشان شده نیز گفته میشود[۱].[۲]
از بررسی نوشتههای تاریخی به دست میآید، از زمانهای دور بین حاکمان و فرمانروایان، توقیعنویسی رواج داشته و موارد فراوانی از توقیعات آنها در متنهای تاریخی ثبت و ضبط شده است. افزون بر موارد پیشین، در منابع روایی، فقهی و تاریخی شیعه نیز سخن از توقیع به چشم میخورد. توقیع در این کتابها به طور عمده، به قسمتی از نوشتههای پیشوایان دینی (ع) اطلاق شده است که برای پیروان خود نوشتهاند. امروزه به سبب کاربرد بیشتر توقیعات در منابع مهدویت، هنگامی که سخن از "توقیع" به میان میآید، ذهن به توقیعات واپسین پیشوای معصوم، حضرت مهدی (ع) منصرف میشود؛ اما از امامان دیگر (ع) نیز نوشتههایی با عنوان توقیع صادر شده است[۳].
چگونگی صدور توقیعات
درباره چگونگی صادر شدن توقیعات از سوی حضرت مهدی (ع)، آگاهی روشنی در دست نیست؛ اما بدون شک، بسیاری از این توقیعات، به گونهای غیر متعارف صادر شده است؛ به گونهای که میتوان گفت: صدور آنها به نحو عادی و از شخص معمولی صورت نگرفته است. برای نمونه، میتوان به حکایتی در اینباره اشاره کرد: محمد بن فضل موصلی، یکی از شیعیان بود که نیابت حسین بن روح را قبول نداشت. روزی هنگام بحث با یکی از دوستانش حسن بن علی وجنا و بنا به پیشنهاد او، درصدد آزمودن نایب امام برآمدند. آنان بر مطلبی محرمانه توافق کردند. حسن بن علی وجنا کاغذی از دفتر موصلی جدا کرد و قلمی تراشید. سپس با قلم بدون مرکب، مطالبی را بر آن نوشت و آن کاغذ سفید را مهر کرد و به وسیله خدمتکار نزد حسین بن روح فرستاد. ظهر همان روز در حالی که محمد بن فضل مشغول غذا خوردن بود، پاسخنامه آمد که دقیقاً در همان برگه فرستاده شده، پاسخها با مرکب نوشته شده بود. محمد بن فضل، در حالی که سخت تحت تأثیر قرار گرفته بود، همراه حسن بن وجنا به محضر حسین بن روح وارد شد و از وی به سبب گمان نادرست خود عذرخواهی کرد[۴].
روش نواب امام (ع) در روزگار غیبت صغری چنین بوده است که سؤالها و درخواستهای مراجعهکنندگان را در یک برگه به نوبت مینوشته و به حضرت مهدی (ع) تقدیم میکردهاند. امام (ع) به پارهای از سؤالها را با قلم خود به صورت کتبی پاسخ میداده و گاهی نیز پاسخ پرسشها به صورت شفاهی، به نائبان خاص گفته شده و آنان، آن را مینگاشتند یا به صورت حضوری به پرسشکننده پاسخ میدادند. گاه امام (ع) بنابر مصالحی، به برخی سؤالها پاسخ نمیگفته است؛ چنان که در روایتی آمده است، کسی از امام (ع) خواست تا از خداوند فرزند پسری برایش بخواهد. امام به علم الهی میدانست فرزند پسر نصیب او نمیشود و از این رو، به درخواست وی پاسخی نداد. برخی از توقیعات نیز بدون اینکه در پاسخ به پرسشی باشد، صادر شده است[۵].
محتوای توقیعات
توقیعات امام زمان (ع) موضوعات گوناگونی را در بردارند: اعتقادی، اخلاقی، سیاسی، فقهی و.... امام (ع) در توقیعات مبارک خویش، وظایف گوناگون شیعیان را در عصر غیبت کبری به تصویر کشیده است. در یکی از مهمترین توقیعات درباره رهبری شیعیان هنگام غیبت کبری آمده است: "در حوادثی که پیش روی شما است، به راویان حدیث ما رجوع کنید. آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدایم"[۶]. این توقیع شریف، از مستندات مهم فقه شیعی درباره وجوب رجوع به فقهای شیعه در احکام دینی هنگام غیبت کبری است. برخی ادعیه و زیارات نیز در توقیعات آمدهاند؛ از جمله چگونگی زیارت حضرت مهدی (ع) و دعا برای عصر غیبت. از این زیارات است: زیارت آل یاسین و دعای عصر غیبت[۷].
در متن توقیعات نیز موارد فراوانی از کرامت به چشم میخورد که بیشتر به صورت آگاهیبخشی غیبی، از حوادث آینده، اتفاقات پنهانی، شفای بیماران و مانند آن است. یک نمونه از این توقیعات، زمانی صادر شد که درباره وکلا و نمایندگان حضرت، نزد خلیفه وقت، بدگویی شده بود. خلیفه، برای شناسایی و دستگیری آنان، دستور داد افراد ناشناسی را همراه پول نزد وکلا به جاسوسی بفرستند. اگر کسی از آنها چیزی پذیرفت، او را دستگیر کنند. حضرت مهدی (ع) در توقیعی خطاب به همه وکیلها، دستوری فرمود از هیچ کس و تحت هیچ شرایطی چیزی نپذیرند و خود را بیاطلاع نشان دهند[۸]. در ماجرای دیگری حضرت مهدی (ع)، با صدور توقیعی، شیعیان را از زیارت کربلا و کاظمین بر حذر داشت. پس از چند ماه، دانسته شد خلیفه در آن موقع، دستور داده بود هرکس به زیارت رود، در کمینش باشند و او را دستگیر کنند[۹].
از معروفترین توقیعات حضرت توقیع برای "شیخ مفید" و توقیع برای "علی بن محمد سمری" است که در آن، حضرت، آغاز غیبت کبری را اعلام میکند. نگاهی گذرا به مجموع توقیعاتی که از طرف امام زمان (ع) برای شیعیان آمده، میرساند امام غایب چون پیشوای حاضر، کمال مراقبت و دلسوزی را نسبت به شیعیان و دوستان خود دارد و به هدایت راهجویان و تربیت نفوس و معرفی نواب اربعه و افشاگری مدعیان کاذب نیابت، علما و عملا قیام میفرماید، به طوری که درماندگان و گرفتارانی که صمیمانه از او یاریطلبیدهاند، گشایش کار و حل مشکل خود را دیدهاند و دانشطلبانی که در معضلات علمی و دینی درماندهاند، از اشراقات و الهامات حضرتش روشن و هدایت شدهاند. همۀ این فیوضات را به صورت پاسخ پرسشها در توقیعات صادره از ناحیه مقدسه میبینیم. علاوه بر اینها، نهانبینی و رازگویی و اخبار از غیب، در بسیاری از توقیعات وجود دارد که نه تنها موجب اطمینان خاطر بیشتر برای مردم آن زمان، بلکه برای خواننده امروز هم میشود و میفهمد چگونه امام با دانشی که از گنجینه علم الهی بارور شده است، بر ضمایر اشراف دارد و قصد و نیت اشخاص را میداند و از پسر یا دختر بودن مولود و روز مرگ افراد باخبر است و پیشاپیش آن را اعلام میفرماید و از حلال یا حرام بودن مالی که به حضورش تقدیم شده خبر میدهد و حرام آن را رد میکند و اگر تقدیمکننده نام خود را برخلاف بنویسد از دانش امام پنهان نمیماند و حقیقت به او یادآوری میشود. اینها همه، اندکی از تجلیات مقام ولایت است که از آینه توقیعات نمایان شده است[۱۰].
خط توقیعات
درباره توقیعات، اولین سؤالی که معمولا مطرح بوده، این است که آیا آنها به خط مبارک خود حضرت بوده یا آنکه به املای حضرت و خط دیگری است؟ بعضیها معتقدند کاتب آن توقیعات خود حضرت بوده است و حتی خط مبارکش میان خواص اصحاب و علمای وقت معروف بوده و آن را به خوبی میشناختند. مثلاً محمد بن عثمان عمری میگوید: از ناحیه مقدسه توقیعی صادر شد که خطش را خوب میشناختم[۱۱] و یا شیخ صدوق میگفت: توقیعی که به خط امام زمان برای پدرم صادر شده بود، اکنون نزد من موجود است[۱۲] و یا شیخ صدوق؛ نقل کرده است محمد بن عثمان عمری میگوید: "توقیعی به خطی که ما آن را میشناختیم، خارج شد[۱۳]. وی همچنین نقل کرده است؛ اسحاق بن یعقوب گوید: از محمد بن عثمان عمری خواهش کردم پاسخ نامهای را که در آن از مسایل مشکلی پرسش کرده بودم، به من برساند. پس در توقیع به خط مولایمان صاحب الزّمان (ع) وارد شده بود: "اما آنچه درباره آن پرسیدی ـ که خدایت هدایت کند و پایدارت بدارد! ـ راجع به امر منکران من از خاندان و عموزادگان خودم؛ بدان که میان خدا و کسی خویشاوندی نیست و هرکس مرا منکر باشد، از من نیست و راه او راه فرزند حضرت نوح (ع) است. اما راه عمویم جعفر و فرزندانش، راه برادران یوسف است"[۱۴].
عبارتهای یاد شده بیانگر این است که بزرگان از محدثین، اطمینان داشتهاند همه توقیعات یا بیشتر آنها، به خط خود حضرت نگاشته شده است. این توقیعات، به وسیله نواب خاص در دوران غیبت صغری، برای افراد صادر میشد و ارتباط نوشتاری با حضرت، فقط از راه آنان امکانپذیر بود؛ به صورتی که حتی وکیلهای آن حضرت، نامههای خود و دیگران را نزد نایب امام میفرستادند و از ایشان پاسخ دریافت میکردند. به طور اساسی، فلسفه نیابت خاص نیز همین است؛ وگرنه چنانچه هرکس میتوانست به شرف گرفتن توقیع نایل آید، دیگر نیازی به نایب خاص نبود[۱۵].
در مقابل قراینی است که توقیعات به خط خود امام نبوده است، مثلا: ابونصر هبة الله روایت کرده توقیعات صاحب الامر به همان خطی که در زمان امام حسن عسکری (ع) صادر میشد، به وسیله عثمان بن سعید و محمد بن عثمان برای شیعیان صادر میگشت. میتوان چنین گفت: توقیعات در عین صحت صدور و متن، به خط امام نبوده است، بلکه امام حسن عسکری (ع) کاتب مخصوصی داشته که تا زمان عثمان بن سعید و محمد بن عثمان زنده و متصدی نوشتن توقیعات بوده است. به هرحال ممکن است برخی توقیعات با خط مبارک خود امام صادر شده باشد و برخی دیگر با املای امام و کتابت دیگری صادر شده باشد و این هیچ خللی از اینکه توقیعات از طرف حضرت بقیة الله است، وارد نمیسازد[۱۶].
بیشتر علمای شیعه بر قائلند توقیعات امام زمان (ع) منحصر به عصر غیبت صغری و نایبان خاص است. با این حال، برخی نیز معتقدند امام (ع) در عصر غیبت کبری نیز نامههایی به بزرگان شیعه نوشته است. ابو منصور طبرسی دو نامه از آن حضرت به شیخ مفید را برای نخستین بار، بدون سند، افزون بر یک صد سال پس از درگذشت شیخ مفید، در کتاب الاحتجاج نقل کرده است. آنگاه شاگرد وی، ابن شهر آشوب به آن اشاره کرده و ابن بطریق شاگرد ابن شهرآشوب آنها را مطرح کرده است. در آن کتاب گفته شده: این نامهها به وسیله شخص مورد اعتمادی به شیخ مفید میرسید؛ ولی نام آن شخص در روایت ذکر نشده است. برخی محققان این نامهها را در شمار توقیعات امام زمان (ع) آوردهاند[۱۷].
علامه بحرالعلوم در کتاب رجالی خود و آیت الله سید ابوالقاسم خویی در معجم رجال الحدیث در صحت این توقیعات تردید کردهاند؛ زیرا آنها را برای نخستین بار مرحوم طبرسی پس از گذشت صد سال از وفات شیخ مفید نقل کرده و پس از او نیز شاگردش ابن شهرآشوب از آنها یاد کرده است؛ اما شاگردان شیخ مفید مانند سید مرتضی، نجاشی و شیخ طوسی با اینکه تألیفات فراوانی داشتهاند و بیشتر شرح حالنویس بودهاند، هرگز به این توقیعات اشاره نکردهاند؛ در حالی که اگر چنین سخنانی به شیخ مفید رسیده بود، با توجه به اهمیت شایان آن، به طور حتم، شاگردان او، نقل میکردند. افزون بر آن، خود شیخ مفید نیز در آثار فراوان خود، هیچ اشارهای به این نامهها نکرده است. ناگفته نماند پیشبینی این توقیعات از حوادث آینده دلیل بر درستی آن نخواهد بود؛ زیرا آنچه به دست ما رسیده است پس از حوادث بوده که امکان جعل آنها وجود دارد[۱۸].
برخی نویسندگان، پیامی را که برای مرحوم آیت اللّه سید ابو الحسن اصفهانی به وسیله مرحوم شیخ محمد کوفی شوشتری نقل شده است، در شمار توقیعات و سخنان حضرت مهدی (ع) ذکر کردهاند. در این نامه چنین آمده است: خودت را در اختیار مردم بگذار و محل نشستن خویش را در محل در ورود خانه قرار بده تا مردم سریعتر بتوانند با تو ارتباط پیدا کنند و نیازهای مردم را برآور؛ ما تو را یاری میکنیم[۱۹].
برای اهل اطلاع، روشن است برخی نوشتههایی که این روزها به عنوان دستنوشته آن حضرت ارائه میشود، هیچ پایه و اساسی ندارد و این احتمال دور نمینماید که ممکن است این کارها، از طرف دشمنان و برای مخدوش ساختن چهره تابناک شیعه انجام شده باشد[۲۰].
منابع
پانویس
- ↑ ر.ک: تاج العروس، ج ۵، ص۵۴۹؛ دهخدا، علی اکبر، لغتنامه، ج ۵، ص ۷۱۴۵؛ فرهنگ معین، ج ۱، ص ۱۱۶۹.
- ↑ ر.ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۱۴۳ ـ ۱۴۸؛ فرهنگ شیعه، ص ۲۱۰.
- ↑ الکافی، ج ۱، ص ۱۴۵، ح ۴؛ کشف الغمة، ج ۳، ص ۳۶.
- ↑ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۱۵، ح ۲۶۴.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۱۰-۲۱۱؛ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۱۴۳ ـ ۱۴۸؛ حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۱۸۳
- ↑ «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَی رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیْهِم»؛ الاحتجاج، ج ۲- ۱، ص۴۷۰.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۱۲.
- ↑ کافی، ج ۱، ص ۵۲۵، ح ۳۰.
- ↑ کافی، ج ۱، ص ۵۲۵، ح ۳۱.
- ↑ ر.ک: تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص ۲۳۳.
- ↑ انوار نعمانیه، ج ۳، ص ۲۴.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۴۶.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۱۶۰، ح ۳.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۱۶۰، ح ۴.
- ↑ ر.ک: امینی، ابراهیم، دادگستر جهان،، ص ۱۳۴.
- ↑ ر.ک: طاهری، حبیبالله، سیمای آفتاب، ص ۲۴۵.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۱۱.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۱۱.
- ↑ ر.ک: محمد خادمی شیرازی، مجموعه فرمایشات حضرت بقیة اللّه عجّل اللّه فرجه الشریف، ص ۱۷۰؛ چشم به راه مهدی، ۹۸؛ فرهنگ نامه مهدویت، ۱۰۴ و ۱۰۵؛ فرهنگ شیعه، ص ۲۱۱.
- ↑ ر.ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۱۴۳ ـ ۱۴۸.