توکل بر غیر خدا در اخلاق اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

  • این رذیلت اخلاقی در مقابل فضیلت توکّل قرار دارد. اعتماد و تکیه بر غیر خداوند متعال، عبارت از آن است که آدمی بر اسباب و علل غیر آشکار - همچون عقل، تیزهوشی، سیاستمداری- و یا اسباب و علل ظاهری- همچون کسب و کار، زمین و زراعت و... - تکیه نماید، و فراموش کند که در همه امور، علّت حقیقی تنها خداوند است، و هیچ مؤثّری جز او در عالم وجود ندارد؛ بلکه هیچ قوّه و توانی در دار هستی نیست مگر آنکه به‌دست اوست و از او نشأت پذیرفته است.
  • این مطلب به گونه‌های مختلف در قرآن کریم مورد تصریح قرار گرفته، و گاه در برخی از حکایات نقل شده در آن کتاب آسمانی نیز، بدان اشاره شده است. به این آیات مبارک بنگرید: وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا رَجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئًا وَفَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَرًا وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ هَذِهِ أَبَدًا وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِنْ رُدِدْتُ إِلَى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِنْهَا مُنْقَلَبًا قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا لَكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَلَا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَدًا وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مَالًا وَوَلَدًا فَعَسَى رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْرًا مِنْ جَنَّتِكَ وَيُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَانًا مِنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِيدًا زَلَقًا أَوْ يُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَنْ تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَبًا وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَى مَا أَنْفَقَ فِيهَا وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا وَلَمْ تَكُنْ لَهُ فِئَةٌ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مُنْتَصِرًا هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا[۱][۲].
  • این آیات، به خوبی تکلیف متوکّلان را از سویی، و تکلیف غیر متوکّلان را نیز از سویی دیگر روشن می‌کند؛ چه کسی که مثلاً در امر کشاورزی برگشت و مال و فرزندان و کارگران خود اعتماد و تکیه می‌نماید، اگر به یاد آورَد که توحید خالص تنها از آن متوکّلان است، و از این رو برکت شامل حال آنان شده دیگران را نه تنها از آن بهره‌ای نیست، که مال بر گردن آنان وبالی خواهد بود تا مانع تکاملشان گردد، در این صورت دست از توکّل بر دیگران کشیده خود را از ورطه این امر هلاکت‌آمیز رهایی می‌بخشد؛ آیه مبارک مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ[۳]، در این زمینه راهنمایی کامل است، که می‌تواند اعتماد انسان را از دیگران برداشته به‌سوی او - جلَّ وعلا! - منعطف سازد.
  • اگر درباره این رذیلت اخلاقی، هیچ آیه دیگری جز از همین آیه نازل نشده بود، باز کافی بود تا آدمی به پستی و بلکه شومی این رذیلت آگاهی یابد. این در حالی است که بیش از یک‌صد آیه درباره مذمّت آن و بلکه کافر و یا مشرک خواندن صاحبان آن در قرآن کریم به چشم می‌آید. شماری از این آیات نیز مفاسد بزرگی که بر آن مترتّب شده از پی آن پدید می‌آید را، به اشاره و تفصیل گرفته است. ما در اینجا به شماری از این آیات اشاره می‌کنیم، تا جان‌های مشتاق کمال را بصیرتی افزاید و از آلوده شدن به آن، خویشتن را نجات دهند: يَا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَيْئًا لَا يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ * مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ[۴][۵].
  • این مثال، به نیکویی می‌تواند دستگیر مشرکی شود که بر غیر خداوند متعال تکیه کرده است؛ چه او را آگاهی می‌بخشد که هرآنچه جز اوست تنها سرابی است که انسان تشنه آبش می‌پندارد و سراسیمه به سویش می‌دود، اما چون بدان دست می‌یابد تنها سرابی است که هیچ عطشی را رفع نخواهد کرد؛ به این آیات بنگرید: مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ[۶]؛ قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ يُطْعِمُ وَلَا يُطْعَمُ... وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِنْ يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ * وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ[۷]؛وَإِنْ يُرِيدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مَا أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ[۸]؛ وَلَا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُكَ وَلَا يَضُرُّكَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذًا مِنَ الظَّالِمِينَ وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ[۹]؛ إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۱۰]؛ وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ[۱۱]؛ وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ وَلَمَّا دَخَلُوا مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُمْ مَا كَانَ يُغْنِي عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ[۱۲][۱۳].
  • از این آیه شریفه، نکته‌ای بس مهم استفاده می‌شود؛ و آن اینکه بندگان مخلَص خداوند بعد از آنکه امور خود را به خداوند متعال واگذار کردند، در قلعه مستحکم او وارد می‌شوند، از این رو نه تنها هیچ‌کس بر آنان قدرتی نخواهد داشت، که او خود، آنان را از تمامی آفات و شرور محافظت خواهد فرمود؛ چه آنان در می‌یابند که هیچ علّتی در تمامی پهنه هستی نیست که بتواند آنان را تحت تأثیر خود قرار داده گزندی به ایشان برساند.
  • در مقابل امّا، چون از این مقام بلند فرو افتند مصائب و مشکلات بی‌شماری آنان را در میان خود محاصره خواهد کرد. این مطلب نیز در شمار الطاف خفیّه خداوند در حقّ آنان است، چه بنا بر قاعدة بس مهم «حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ‌» "نیکی‌های نیکان در شمار گناهان مقرّبان است"، در بارگاه ربوبی از اینان توقّع نمی‌رود که مرتبه تفویض را رها کرده به مرتبه متوکّلان سقوط کنند. از این رو حضرت حق با مصائب خود آنان را می‌نوازد، تا از مرتبه اصیل خود فاصله نگرفته به آن بازگردند.
  • این آیه شریفه مشکلات حضرت یعقوب (ع) و فرزندان او را به خوبی به نمایش گرفته است؛ چه آن حضرت از مرتبه بسیار رفیع خود تنزّل فرمود و فرزندان خود را به اموری سفارش کرد که در شمار حالات متوکّلان، و نه واگذاران امور به حضرت حق، قرار دارد. این در حالی است که ایشان خود پیش از آن فرموده بود: إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ[۱۴][۱۵].
  • امّا چون از این مقام تنزّل فرموده آن سخنان را بر زبان جاری ساخت، مشکلاتی همچون اتّهام سرقت، دستگیری بنیامین و دیگر مصائب به آن رو کرد، تا ایشان متنبّه شده به مقام رفیع خود بازگردد. این مطلب در این آیه به صراحت به توضیح گرفته شده است: وَلَمَّا دَخَلُوا مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُمْ مَا كَانَ يُغْنِي عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ[۱۶].
  • نظیر این آیه در این سوره و در دیگر سوره‌های قرآن کریم بسیار است، در این شمار می‌توان به این آیه نیز اشاره کرد: وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ[۱۷].
  • در خبر است که: جبرئیل نزد یوسف آمد و گفت: ای یوسف! چه کسی تو را زیباترین همه مردم ساخت؟ گفت: پروردگارم؛ جبرائیل گفت: چه کسی تنها تو را و نه برادرانت را محبوب پدرت ساخت؟ گفت: پروردگارم؛ جبرائیل گفت: چه کسی کاروان را به سوی تو فرستاد که از چاه خارجت سازد؟ گفت: پروردگارم... ؛ جبرائیل گفت: چه کسی تو را از چاه رهایی داد؟ گفت: پروردگارم؛ جبرائیل گفت: چه کسی حیله زنان را از تو دور ساخت؟ گفت: پروردگارم؛ جبرائیل گفت: پس بدان که پروردگارت می‌گوید: چرا حاجت خود را نه به من، که به مخلوقی عرضه داشتی؟ حال که چنین کردی به‌خاطر آن سخنت چند سالی در زندان بمان!"[۱۸]؛
  • آری! خواص را محاسبه‌ای غیر از محاسبه دیگران است، و آنان را دفتری دیگر است که اعمال آنان در آن دفتر ثبت می‌شود؛ از این رو آنان به گونه‌ای دیگر به محاسبه گرفته می‌شوند که در آن فراز و فرود روحیِ آنان نیز به حساب می‌آید، این درحالی است که برای عموم مردمان چنین محاسبه‌ای در کار نیست. امام صادق (ع) در این زمینه می‌فرمایند:"برای انسان جاهل هفتاد گناه بخشیده می‌شود، پیش از آنکه تنها یک گناه برای انسان عالم بخشیده شود" [۱۹].
  • اکنون تا اهمّیت این مطلب بیشتر روشن شود، به شماری دیگر از آیاتی که به مذمّت رذیلت تکیه بر غیر خدا پرداخته است، اشاره می‌کنیم: لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا يَسْتَجِيبُونَ لَهُمْ بِشَيْءٍ إِلَّا كَبَاسِطِ كَفَّيْهِ إِلَى الْمَاءِ لِيَبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ وَمَا دُعَاءُ الْكَافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَالٍ[۲۰]؛ وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا * كَلَّا سَيَكْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَيَكُونُونَ عَلَيْهِمْ ضِدًّا[۲۱]؛ يَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُ وَمَا لَا يَنْفَعُهُ ذَلِكَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِيدُ[۲۲]؛ قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ[۲۳]؛ وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ[۲۴]؛ أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ[۲۵]؛ مَا لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ[۲۶]؛ قُلْ مَنْ ذَا الَّذِي يَعْصِمُكُمْ مِنَ اللَّهِ إِنْ أَرَادَ بِكُمْ سُوءًا أَوْ أَرَادَ بِكُمْ رَحْمَةً وَلَا يَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا[۲۷]؛ قُلْ إِنِّي لَنْ يُجِيرَنِي مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَلَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا[۲۸][۲۹].
  • این مسأله، در روایات اهل‌بیت (ع) به فراوانی مورد توضیح و تأکید قرار گرفته است. ما در پایان این فصل به شماری از این روایات نیز اشاره خواهیم کرد.
  • قرآن کریم همان‌گونه که به دو مسأله توکّل و تفویض به شدّت پرداخته، بر مسأله اعتماد و تکیه بر حضرت حق نیز اهتمامی عجیب نشان داده است. سِرّ این مطلب نیز در آن است که فضیلت اخلاقی تکیه بر خداوند، فضائل بسیاری به همراه دارد، که تکیه‌کنندگان بر او از آن برخوردار می‌شوند؛ همان‌گونه که تکیه بر غیر او نیز رذائل بی‌شماری را در پی خواهد داشت. شرک که بدترین صفت روحی انسان است در این شمار قرار دارد، چه انسان اگر بر خداوند تکیه کند امّا در همان حال علل دیگر - و از آن جمله حتّی علل معنوی ۔ را در رسیدن به اهداف خود مؤثّر بداند، به شرک دچار شده است. این در حالی است که اگر تنها بر علل مادّی و یا معنوی تکیه کند و اعتماد خود بر حضرت حق را قطع نماید، کافر خوانده می‌شود!؛ از این رو انسان موحّد کسی است که زبان حال او دائماً به این آیه شریفه مترنّم باشد: إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ[۳۰].
  • امام سجاد (ع) نیز در پایان دعاء ابوحمزه به این نکته به روشنی اشاره فرموده‌اند: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ إِيمَاناً تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِي وَ يَقِيناً صَادِقاً حَتَّى أَعْلَمَ أَنَّهُ لَنْ يُصِيبَنِي إِلَّا مَا كَتَبْتَ لِي وَ رَضِّنِي مِنَ الْعَيْشِ بِمَا قَسَمْتَ لِي يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ»[۳۱]: "خدایا! من از تو ایمانی می‌طلبم که به واسطه آن ایمان، تو همواره همراه قلب من باشی، و یقینی راست تا بدانم که هیچ امری جز آنچه تو برایم نوشته و مقدّر فرموده‌ای برایم پیش نمی‌آید، و مرا از زندگی به آنچه برایم مقدّر فرموده‌ای راضی ساز ای بخشنده‌ترین بخشندگان!"[۳۲].
  • این‌چنین کس مصداق سخن امام رضا (ع) است که در نقل حدیث قدسی فرموده‌اند: "عبارت «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» دژ من است، هرکس که این سخن را گوید وارد دژ من شده، و هرکس در دژ من وارد شود از عداب من در امان خواهد بود" [۳۳].
  • اکنون با دقّت نظر در آنچه گذشت، در می‌یابیم که این رذیلت همان‌گونه که رذائل بسیار دیگری را به همراه خواهد داشت، گناهان بسیاری را نیز برای آدمی پدید خواهد آورد؛ از این رو درخت خبیثی است که شاخه‌های گندیده‌ای دارد، شاخه‌هایی همچون غیبت مردم، بدزبانی نسبت به آنان، دست‌اندازی به حقوقشان، بلکه دنیا دوستی نیز از شاخه‌های متعفِّن آن به شمار می‌آید، که خود بدترین صفت آدمی است. این از آن رو است که آدمی چون به واسطه فطرت خود اجتماعی بوده به دیگران نیازمند است، اگر دریابد که در حقیقت به دیگران احتیاجی نداشته آنان تنها وسایلی برای جریان اراده الهی در حق او هستند، معنای آیه شریفه يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ[۳۴] را درک کرده به مقام تفویض دست می‌یابد؛ امّا در غیر این صورت در اثر روابط اجتماعی خود با دیگران، به این رذائل آلوده شده هر لحظه به مرتبه‌ای پایین‌تر سقوط می‌نماید[۳۵].
  • از این رو متوکلان اگر به آماده‌سازی اسباب و علل مربوط به اهداف خود نیز بپردازند، در این راه نظر خود را از لطف ساحت ربوبی برنداشته به سوی این علل منعطف نمی‌شوند: وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ[۳۶].
  • در مقابل امّا، اگر به این مطلب پی نبرده از دو آیه شریفه لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ[۳۷]؛ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ[۳۸] غفلت کرده حقیت آیه شریفه إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ[۳۹] در اعماق قلب و جان او ریشه ندواند، به هر علّت و سببی دست می‌زند تا خود را به مقصودش نایل نماید. او در اینجا تفاوتی میان علّت‌ها ننهاده حتّی به گناهان و اموری که انسان‌های شرافتمند به انجام آن راضی نمی‌شوند نیز دست می‌یازد. از این رو در این مرتبه فریب شیطان‌های جنّی و انسی را خورده وعده‌های دروغ آنان را باور می‌کند، تا سرانجام به آنچه در سر می‌پروراند دست یابد: الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ[۴۰]؛ هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لَا تُنْفِقُوا عَلَى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَفْقَهُونَ[۴۱][۴۲].
  • تجربه نیز نشان داده که انسان در حالت امیدواری به غیر و قطع توکّل از خداوند، به هیج موفقیت و خیری دست نمی‌یابد؛ بلکه از روایات دانسته می‌شود که خداوند قسم خورده که امید اینان را ناامید ساخته درها را بر ایشان بربندد، تا جز از اندوه و غم و پریشانی و ترس بهره‌ای نبرند.
  • دلیل این مطلب نیز آن است که این چنین کس، در حقیقت خود درها را بر خویشتن بسته و علت حقیقی را از دست داده است؛ چه به آنچه که در حقیقت علت شمرده نمی‌شود رو کرده و روی خویش را از علت حقیقی برگردانده است، او به آنچه در عرف اهل دل حرام شمرده می‌شود پرداخته، و پر واضح است که خداوند حرام را وسیله رسیدن به اهداف متعالی قرار نمی‌دهد.
  • آری! ممکن است که او چنین بپندارد که به هدف و مطلوب خود رسیده است، اما در واقع بجای آب به سراب، و بجای مقصود به هدفی پوچ دست یافته است؛ به این آیات مبارک نیز بنگرید: وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِندَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ[۴۳]؛ لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ لاَ يَسْتَجِيبُونَ لَهُم بِشَيْءٍ إِلاَّ كَبَاسِطِ كَفَّيْهِ إِلَى الْمَاء لِيَبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ وَمَا دُعَاء الْكَافِرِينَ إِلاَّ فِي ضَلالٍ[۴۴]؛ وَلَمْ تَكُن لَّهُ فِئَةٌ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مُنتَصِرًا هُنَالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاء أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاء فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُّقْتَدِرًا [۴۵]
  • کوتاه سخن آنکه رسیدن به مقصود، تنها با چنگ انداختن در ریسمان الهی ممکن می‌شود و بس؛ همان ریسمانی که ما را امر فرموده تا بدان متوسل شویم و از غیر آن دست بشوئیم. تمسک به غیر او اما نه تنها نفعی نخواهد داشت، که تنها ضرر و زیان آدمی را به همراه خود خواهد آورد.
  • در پایان این مطلب، به سخن بلند حضرت سید الشهداء اشاره می‌کنیم، که فرمودند: "هر کس تلاش کند که هدفی را با معصیت الهی به‌دست آورد، بیشتر آنچه را امید داشته از دست می‌دهد، و با سرعت بیشتری با آنچه از آن پرهیز می‌کرده برخورد می‌کند"[۴۶]
  • تجربه و سیره همیشگی مردمان نیز این سخن را تأیید می‌کند، و آیات و احادیثی که پیش از این گذشت نیز بر همین مطلب تأکید می‌نماید[۴۷].

منابع

پانویس

  1. «و برای آنان دو مردی را مثل آور که برای یکی از آن دو، دو باغستان انگور برآوردیم و گرداگرد هر دو (باغستان) خرمابن و در میان آنها کشتزار نهادیم هر دو باغستان میوه خویش را می‌آورد و از آن چیزی کم نمی‌نهاد و ما در میان آن دو (باغستان) جویباری روانه ساخته بودیم و او را (بار و) بری بود پس (یک روز) به همراه خویش- که با وی گفت و گو می‌کرد- گفت: من از تو در مال بیشتر و در نفر نیرومندترم و به باغستان خود در آمد در حالی که با خویش ستمکاره بود؛ گفت: گمان ندارم که این (باغستان) هرگز از میان برود و گمان ندارم که رستخیز برپا شود و اگر مرا به سوی پروردگارم باز گردانند جایگاهی از آن بهتر خواهم یافت همراه وی که با او گفت و گو می‌کرد گفت: آیا به کسی که تو را از خاکی سپس از نطفه‌ای آفرید آنگاه تو را مردی باندام برآورد کفر می‌ورزی؟ اما من بر آنم که او خداوند پروردگار من است و هیچ کس را با پروردگارم شریک نمی‌گردانم و چرا هنگامی که به باغستان خویش درآمدی نگفتی: "ما شاء الله لا قوّة الّا باللّه" [- آنچه خداوند بخواهد (همان است) هیچ توانی جز از سوی خداوند نیست؛ اگر مرا در مال و فرزند کمتر از خود می‌یابی امید است پروردگارم به من بهتر از باغستان تو دهد و عذابی از آسمان بر آن (باغستان تو) فرستد تا زمینی صاف و لغزنده گردد یا آب آن (به زمین) فرو رود و هرگز نتوانی آن را بازیابی و میوه‌اش بر باد رفت و از (حسرت) مالی که در آن هزینه کرده بود دست بر دست می‌کوفت در حالی که داربست‌های آن فرو ریخته بود و او می‌گفت: ای کاش من هیچ کس را با پروردگار خویش شریک نمی‌پنداشتم و او را گروهی نبود که در برابر خداوند یاریش کنند و توان دفاع از خود نداشت آنجا، سروری از آن خداوند راستین است، او در پاداش دادن نیکوتر و در بخشیدن بهتر است» سوره کهف، آیه ۳۲-۴۴.
  2. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۱۸-۱۱۹.
  3. «آنچه خداوند بخواهد (همان است) هیچ توانی جز از سوی خداوند نیست» سوره کهف، آیه ۳۹.
  4. «ای مردم! مثلی زده شده است بدان گوش فرا دارید: بی‌گمان کسانی را که به جای خداوند (به پرستش) می‌خوانید هرگز نمی‌توانند مگسی بیافرینند هر چند برای آن فراهم آیند و اگر مگس چیزی از آنان در رباید نمی‌توانند از او باز گیرند، خواهان و خواسته، (هر دو) ناتوانند! * خداوند را سزاوار ارجمندی وی ارج ننهادند؛ بی‌گمان خداوند توانایی پیروزمند است» سوره حج، آیه ۷۳-۷۴.
  5. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۲۰.
  6. «داستان کسانی که به جای خداوند سرورانی (به پرستش) گزیدند مانند آن عنکبوت است که خانه‌ای بنا کرد و اگر می‌دانستند بی‌گمان سست‌ترین خانه‌ها خانه عنکبوت است» سوره عنکبوت، آیه ۴۱.
  7. «بگو آیا جز خداوند آفریننده آسمان‌ها و زمین را سرور گزینم و اوست که (روزی) می‌خوراند و به او نمی‌خورانند؟ و اگر خداوند بلایی به تو رساند بلاگردانی جز خود وی برای آن نیست و اگر خیری به تو رساند او بر هر کاری تواناست و اوست که بر بندگان خویش چیره است» سوره انعام، آیه ۱۴، ۱۷-۱۸.
  8. «و اگر بخواهند تو را فریب دهند بی‌گمان خداوند تو را بسنده است؛ هموست که تو را با یاوری خویش و با مؤمنان پشتیبانی کرد و دل‌های آنان را با هم پیوستگی داد؛ اگر همه آنچه را در زمین است می‌بخشیدی میان دل‌های آنها پیوستگی نمی‌دادی اما خداوند ایشان را با هم پیوستگی داد؛ بی‌گمان او پیروزمندی فرزانه است ای پیامبر! تو را خداوند و مؤمنان پیرو تو، بس» سوره انفال، آیه ۶۲-۶۳.
  9. «و به جای خداوند چیزی را (به پرستش) مخوان که نه تو را سودی می‌رساند و نه زیانی، اگر چنین کنی آنگاه بی‌گمان از ستمگرانی و اگر خداوند بلایی به تو رساند کسی جز خود او آن را نمی‌گرداند، و اگر خیری برای تو بخواهد هیچ کس بازدارنده بخشش او نیست؛ آن را به هر کس از بندگانش بخواهد، می‌رساند و او آمرزنده بخشاینده است» سوره یونس، آیه ۱۰۶-۱۰۷.
  10. «من به خداوند -پروردگار خویش و پروردگار شما- توکل کرده‌ام؛ هیچ جنبنده‌ای نیست مگر که او بر هستیش چیرگی دارد؛ به راستی پروردگار من بر راهی راست است» سوره هود، آیه ۵۶.
  11. «و (یوسف) از آن دو تن به آنکه گمان می‌برد رهایی می‌یابد گفت: نزد سرورت از من یاد کن! اما شیطان یادکرد سرورش را از یاد او برد و (یوسف) چند سال در زندان فروماند» سوره یوسف، آیه ۴۲.
  12. «و گفت: فرزندانم! از یک دروازه، وارد نشوید و از دروازه‌های گوناگون درآیید! و (هر چند) من شما را از هیچ قضای خداوند باز نمی‌توانم داشت که فرمان، جز از آن خداوند نیست، بر او توکل دارم و باید توکّل کنندگان تنها بر او توکّل کنند و چون از جایی که پدرشان فرمان داده بود (به مصر) در آمدند این کار، ایشان را از قضای خداوند هیچ باز نداشت» سوره یوسف، آیه ۶۷.
  13. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۲۱-۱۲۲.
  14. «که فرمان، جز از آن خداوند نیست، بر او توکل دارم و باید توکّل کنندگان تنها بر او توکّل کنند» سوره یوسف، آیه ۶۷.
  15. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۲۳.
  16. «و چون از جایی که پدرشان فرمان داده بود (به مصر) در آمدند این کار، ایشان را از قضای خداوند هیچ باز نداشت» سوره یوسف، آیه ۶۸.
  17. «و (یوسف) از آن دو تن به آنکه گمان می‌برد رهایی می‌یابد گفت: نزد سرورت از من یاد کن! اما شیطان یادکرد سرورش را از یاد او برد و (یوسف) چند سال در زندان فروماند» سوره یوسف، آیه ۴۲.
  18. «إنه جاء جبرئيل (ع)، فقال له: يا يوسف، من جعلك أحسن الناس؟ قال: ربّي. قال: فمن حبّبك إلى أبيك دون إخوتك؟ قال: ربّي؛ قال: فمن ساق إليك السيّارة؟ قال: ربّي... ؛ قال: فمن أنقذك من الجبّ‌؟ قال: ربّي؛ قال: فمن صرف عنك كيد النسوة؟ قال: ربّي؛ قال: فإنّ ربّك يقول: ما دعاك إلى أن تنزل حاجتك بمخلوق دوني؟ البث في السجن بما قلت بضع سنين»؛ تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۳۵۹.
  19. «يُغْفَرُ لِلْجَاهِلِ سَبْعُونَ ذَنْباً قَبْلَ أَنْ يُغْفَرَ لِلْعَالِمِ ذَنْبٌ وَاحِدٌ»؛ اصول کافی، ج۱، ص۴۷.
  20. «دعوت راستین، او راست و کسانی که جز او را (به پرستش) می‌خوانند (آنها) به آنان هیچ پاسخی نمی‌دهند مگر چونان کسی که دو کف خود را به سوی آب می‌گشاید تا (آب) به دهانش برسد در حالی که نمی‌رسد؛ فراخوان کافران جز در گمراهی نیست» سوره رعد، آیه ۱۴.
  21. «و به جای خداوند خدایانی گزیدند تا برای آنان مایه عزت باشند * هرگز! به زودی پرستش آنها را انکار می‌کنند و با آنان ناساز می‌شوند» سوره مریم، آیه ۸۱-۸۲.
  22. «به جای خدا چیزی را (به پرستش) می‌خواند که نه زیانی به او می‌رساند و نه سودی، این همان گمراهی ژرف است» سوره حج، آیه ۱۲.
  23. «بگو: اگر می‌دانید، کیست که گستره (فرمانفرمایی) هر چیز در کف اوست و او پناه می‌دهد و در برابر (خواست) وی (به کسی) پناه داده نمی‌شود؟ * خواهند گفت: خداوند است، بگو: پس چگونه افسون‌زده می‌شوید؟» سوره مؤمنون، آیه ۸۸.
  24. «و آنکه خداوند برای او فروغی ننهاده است فروغی نخواهد داشت» سوره نور، آیه ۴۰.
  25. «یا آن کسی که به درمانده، چون وی را بخواند، پاسخ می‌دهد و بلا را (از او) می‌گرداند؟» سوره نمل، آیه ۶۲.
  26. «خداوند همان است که آسمان‌ها و زمین و آنچه را که میان آنهاست در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت؛ شما را هیچ دوست و میانجی‌یی جز او نیست؛ آیا پند نمی‌گیرید؟» سوره سجده، آیه ۴.
  27. «بگو: کیست که شما را از خداوند اگر برای شما گزند یا بخشایشی خواسته باشد نگه دارد؟ و آنان (هیچ گاه) برای خود در برابر خداوند یار و یاوری نمی‌یابند» سوره احزاب، آیه ۱۷.
  28. «بگو هرگز مرا در برابر خداوند هیچ کس پناه نمی‌دهد و (خود نیز) جز او هرگز پناهگاهی نمی‌یابم» سوره جن، آیه ۲۲.
  29. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۲۵-۱۲۷.
  30. «تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم» سوره فاتحه، آیه ۵.
  31. مفاتیح‌الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی.
  32. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۲۷.
  33. «كَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ قَالَهَا دَخَلَ حِصْنِي وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي»؛بحارالأنوار، ج۴۹، ص۱۲۶.
  34. «ای مردم! شما نیازمندان درگاه خداوند هستید و خداوند است که بی‌نیاز ستوده است» سوره فاطر، آیه ۱۵.
  35. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۲۸.
  36. «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس می‌افکنید» سوره انفال، آیه ۶۰.
  37. «هیچ خدایی جز خداوند نیست» سوره صافات، آیه ۳۵.
  38. «هیچ توانی جز از سوی خداوند نیست» سوره کهف، آیه ۳۹.
  39. «تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم» سوره فاتحه، آیه ۵.
  40. «شیطان شما را از تنگدستی می‌هراساند و به کار زشت وا می‌دارد و خداوند شما را به آمرزش و بخششی از سوی خویش نوید می‌دهد؛ و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۶۸.
  41. «آنان همان کسانند که می‌گویند: به آنان که نزد پیامبر خدایند چیزی ندهید تا (از کنار او) پراکنده شوند با آنکه گنجینه‌های آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است امّا منافقان درنمی‌یابند» سوره منافقون، آیه ۷.
  42. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۲۹.
  43. و کردارهای کافران چون سرابی است در بیابانی خشک که تشنه آن را آب می‌پندارد تا چون بدان رسد آن را چیزی نیابد و (کافر) خداوند را نزد آن (کارهای خویش) فرا می‌یابد که به حسابش تمام می‌رسد و خداوند حسابرسی سریع است؛ سوره نور، آیه: ۳۹.
  44. دعوت راستین، او راست و کسانی که جز او را (به پرستش) می‌خوانند (آنها) به آنان هیچ پاسخی نمی‌دهند مگر چونان کسی که دو کف خود را به سوی آب می‌گشاید تا (آب) به دهانش برسد در حالی که نمی‌رسد؛ فراخوان کافران جز در گمراهی نیست؛ سوره رعد، آیه: ۱۴.
  45. و او را گروهی نبود که در برابر خداوند یاریش کنند و توان دفاع از خود نداشت. آنجا، سروری از آن خداوند راستین است، او در پاداش دادن نیکوتر و در بخشیدن بهتر است. و برای آنان زندگانی این جهان را مثل بزن که به آبی مانند است که آن را از آسمان فرو فرستیم و گیاه روی زمین با آن در آمیزد آنگاه (خشک و) کوفته گردد و بادها آن را (به هر سو) بردارند و خداوند بر هر کاری تواناست؛ سوره کهف، آیه: ۴۳-۴۵.
  46. «ِ مَنْ حَاوَلَ أَمْراً بِمَعْصِيَةِ اللَّهِ كَانَ أَفْوَتَ لِمَا يَرْجُو وَ أَسْرَعَ لِمَجِي‏ءِ مَا يَحْذَرُ»؛ بحار الانوار، ج۷۵، ص۱۱۹.
  47. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۳۰-۱۳۱.