ابوسعید بن معلی انصاری

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از حارث بن اوس بن معلی)
ابوسعید بن معلی انصاری
تصویر کهنی از مدینه
نام کاملابوسعید بن معلی انصاری
جنسیتمرد
از قبیلهخزرج
مادرأمیمه بنت قرط بن خنساء
درگذشت۷۴ هجری
طول عمر۹۴ سال
از اصحابپیامبر خاتم

مقدمه

این صحابی به کنیه‌اش شهرت دارد[۱] و ضبط نام مُعَلَّی (به ضم میم و فتح عین و تشدید لام مفتوحه) است[۲]. در مورد نام ابوسعید اختلاف زیاد است؛ چنان که همین کنیه را ابوسعد نیز آورده‌اند[۳]. ابن حجر در مقدمه فتح الباری[۴] در بخش مربوط به افرادی که به کنیه مشهورند و نام‌های متعدد دارند، ابوسعید بن معلی را نام می‌برد و می‌گوید: نام وی را حارث و رافع گفته‌اند. نام ابوسعید را به اختلاف، حارث بن نفیع بن معلی انصاری زرقی[۵]، رافع بن معلی بن لوذان بن حارثه[۶]، اوس بن معلی، ابوسعید بن اوس بن معلی[۷] حارث بن اوس بن معلی[۸] یا رافع بن اوس بن معلی آورده‌اند[۹]. برخی نیز ادعا کرده‌اند نام وی ناشناخته است[۱۰] و تنها به همین کنیه معرفی شده است. برخی بجای حارث، نام حارس را آورده‌اند[۱۱]. ابن عبدالبر[۱۲] نام حارث بن نفیع را صحیح می‌داند. ابن اثیر[۱۳] به نقل از سعید فرزند ابوسعید مورد بحث می‌گوید: نام وی حارث بن معلی انصاری است که گویا یک بار به پدر و دیگر بار به جد منسوب شده است، اما ابن قانع[۱۴] پدر و جدش را جابه جا، یعنی حارث بن معلی بن نفیع بن لوذان آورده است. به نظر می‌رسد در این مورد، تصحیف قلب رخ داده باشد. در این صورت، نسب وی چنین است: حارث بن نفیع بن علی بن لوذان بن حارثة بن زید از تیره بنوخبیب بن عبدحارثه زرقی. مادر او أُمَیمه دختر قرط بن خنساء از تیره بنی سلمه بود[۱۵]. حبیب بن عبد حارثه برادر زُرَیق است. از این‌رو، انتساب ابوسعید به انصاری و زرقی، هر دو صحیح است و پُر واضح است که انتساب برادر‌زاده به عمو، در میان عرب شایع است و نمونه‌های فراوانی دارد و معمولا پسر برادر را، به برادر مشهورتر می‌خوانند[۱۶]

بر اساس منابع تاریخی و تراجم، به طور مسلم دو نفر به نام حارث و رافع با یک کنیه وجود داشته‌اند که البته گزارش‌های این دو با یکدیگر درهم آمیخته است و میان این دو، ارتباط نسبی و سبی وجود دارد. ابن سعد[۱۷] می‌گوید: نسیبه دختر ابوسعید رافع بن معلی، همسر ابوسعید بن اوس بن معلی بود؛ یعنی یکی، داماد دیگری است. ابن شهاب زهری، ابوسعید مورد بحث را انصاری و از تیره اوس از بنوزریق معرفی کرده است که در بدر شهید شد، اما ابن اثیر[۱۸] آن را نپذیرفته و می‌گوید: رافع بن معلی خزرجی است. ابن عبدالبر[۱۹] می‌گوید: بسیاری از صاحبان تراجم دچار اشتباه شده‌اند. وی ابوسعید حارث بن نفیع بن معلی را که راوی حدیث ام الکتاب است، شهید بدر نمی‌داند.

شرح حال نگاران، شخص دیگری را با همین کنیه و نام پدر و لقب، نام می‌برند که در منابع گاه ابوسعید بن معلی[۲۰] و زمانی ابوسعید بن ابی معلی[۲۱] نامیده شده و از موالی خزاعه بود. بخاری[۲۲] هر دو را نام برده و اولی را صحابی و دومی را تابعی دانسته است. از او دو روایت از امام علی (ع) و ابوهریره درباره فضیلت نماز در مسجد النبی او فضیلت مابین منبر مسجد النبی (ع) و روضه شریف نقل شده است[۲۳]. ابن حجر[۲۴] می‌گوید: بسیاری از شرح حال نگاران میان این شخص که از تابعین است[۲۵] و دیگری، یعنی مدخل مورد نظر ما فرق گذاشته‌اند.

به گفته بخاری[۲۶] در مورد صحابی بودن ابوسعید صاحب این مدخل، هیچ اختلافی نیست. اما ابن کثیر[۲۷] با نقل این روایت از بخاری، ابوسعید بن معلی را از تابعین می‌داند. با توجه به شباهتی که میان گزارش‌های مربوط به حارث و رافع وجود دارد، هر دوی اینها صحابی بوده‌اند. ابن اثیر با استناد به اینکه ابونعیم، ابن عبدالبر و ابوموسی مدینی، روایت ام الکتاب را از وی نقل کرده‌اند، ابوسعید حارث را صحابه می‌دانند. همو می‌گوید: وی را تنها به آن روایت می‌شناسند و فرزندش سعید و نیز حفص بن عاصم و عبید بن حنین راویان از وی هستند[۲۸]. همچنین اوست که در میان حدیث‌نگاران، تنها بخاری، با بیان حدیثش نام وی را آورده است[۲۹]. ابن حجر[۳۰] می‌گوید: ابوسعید بن معلی تنها یک حدیث دارد. در کتاب بخاری نیز فقط همان حدیث آمده است[۳۱]. البته روایت دیگری از او در باب نماز خواندن در مسجدی که انسان از آن عبور می‌کند، نقل شده است. ابوسعید بن معلی می‌گوید: در عهد رسول خدا (ص)، هر صبحگاه که به بازار وارد می‌شدیم و از مسجد عبور می‌کردیم، نمازی در آن می‌خواندیم[۳۲]. در باب تغییر قبله نیز از او روایتی گزارش شده است. ابوسعید می‌گوید: روزی به مسجد وارد شدیم و رسول خدا (ص) بر منبر نشسته بود. آنگاه فرمود: «امروز حادثه بزرگی اتفاق خواهد افتاد». من به حضرت نزدیک‌تر شدم. پس پیامبر آیه ﴿قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ[۳۳]. را تلاوت فرمود. من به دوستم که کنارم نشسته بود گفتم: برخیز پیش از آنکه رسول خدا (ص) از منبر پایین بیاید، دو رکعت نماز به سوی کعبه بخوانیم. ما نخستین کسانی بودیم که به کعبه نماز خواندیم. آنگاه حضرت از منبر پایین آمد و نماز ظهر را به سوی کعبه خواند[۳۴].

ابوسعید در روایت دیگری می‌گوید: در مسجد مشغول نماز بودم که رسول خدا (ص) مرا فراخواند. من نمازم را به پایان رساندم و نزد حضرت رفتم. پیامبر فرمود: «چه چیزی تو را از اجابت کردن من، بازداشت؟ مگر کلام خداوند را نشنیده‌ای که می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ[۳۵]. می‌خواهم پیش از آنکه از مسجد خارج شوی، عظیم‌ترین سوره قرآن را به تو یاد دهم. همراه پیامبر راه افتادیم و نزدیک در مسجد رسیدم. با خود گفتم حضرت فراموش کرده است و سخنانش را یادآور شدم. حضرت فرمود: «آن سوره ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ[۳۶]. و آن سبع مثانی و قرآن عظیمی است که بر من نازل شد»[۳۷]. ابن کثیر[۳۸] به بررسی چند طریق از سندهای این روایت می‌پردازد و این گونه اظهار نظر می‌کند: ابوسعید بن معلی از ابی بن کعب روایت کرده است و سند این روایت، متصل و صحیح است.

این روایت، مورد توجه فقها قرار گرفته است که پاسخ دادن هنگام نماز به رسول خدا (ص) نماز را باطل نمی‌کند؛ زیرا پیامبر در هر صورت، دستور به اجابت فرموده است، حتی در حال نماز. همچنین ابوسعید را به دلیل تأخیر در اجابت، مورد عتاب قرار داد[۳۹]. در مورد راوی یا راویان وی اختلاف است. ذهبی[۴۰] می‌گوید: او تنها یک راوی دارد که حفص بن عاصم است، اما همو در جایی دیگر[۴۱] و نیز برخی دیگر، افزون بر حفص، عبید بن حنین را نیز در شمار راویان وی نام می‌برند[۴۲].

ابوسعید در سال ۷۳ یا ۷۴ درگذشت[۴۳]. سن وی را هنگام وفات، ۶۴ و ۹۴ سال با توجه به تصحیف در ستین و تسعین گفته‌اند. برخی ۷۴ را درست‌تر می‌دانند[۴۴]. ابن حجر به نقل از ابن عبدالبر، سن وی را ۸۴ سال می‌داند که در الاستیعاب یافت نشد [۴۵]. گزارش مربوط به ۶۴ سالگی صحیح نیست؛ زیرا در این صورت، سال تولد وی هنگام وفات رسول خدا (ص) خواهد بود[۴۶]. از سیاق روایات، سن و سال بیشتری برای وی فهمیده می‌شود که با ۸۴ و ۹۴ مناسب‌تر است[۴۷]

منابع

پانویس

  1. ابن حبان، ج۳، ص۴۵۰؛ ابن اثیر، ج۱، ص۳۵۰.
  2. مناوی، ج۳، ص۵۵۴.
  3. ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۱۴۷.
  4. ابن حجر، ص۲۳۹.
  5. خلیفة بن خیاط، ص۱۷۱؛ ابن ماکولا، ج۷، ص۲۸؛ مناوی، ج۳، ص۵۵۴.
  6. طوسی، رجال، ص۳۹؛ ابن حبان، ج۳، ص۴۵۰؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۳۰۳؛ ابن اثیر، ج۱، ص۳۵۰؛ ابن حجر، مقدمه فتح الباری، ص۲۳۹؛ همو، فتح الباری، ج۸، ص۱۱۹؛ عظیم آبادی، ج۴، ص۲۳۳.
  7. ابن سعد، ج۸، ص۳۹۳؛ قرطبی، ج۱، ص۱۰۹؛ ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۱۴۷؛ همو، فتح الباری، ج۸، ص۱۱۹.
  8. ابن حجر، تهذیب، ج۲۱، ص۹۶.
  9. ابن حجر، تهذیب، ج۲۱، ص۹۶.
  10. عظیم آبادی، ج۴، ص۲۳۳.
  11. ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۱۴۸.
  12. ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۳۳.
  13. ابن اثیر، ج۱، ص۳۸۴.
  14. ابن قانع، ج۱، ص۱۸۶.
  15. خلیفة بن خیاط، ص۱۷۱؛ ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۳۳.
  16. ابن اثیر، ج۵، ص۲۱۲.
  17. ابن سعد، ج۸، ص۳۹۳.
  18. ابن اثیر، ج۲، ص۱۵۹.
  19. ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۳۳.
  20. ابن حجر، تهذیب، ج۲۱، ص۹۶.
  21. ابن حجر، تهذیب، ج۲۱، ص۹۶.
  22. بخاری، ص۳۴.
  23. ابن سید الناس، ج۱، ص۳۱۹؛ ابن حجر، تهذیب، ج۲۱، ص۹۶.
  24. تهذیب، ج۲۱، ص۹۶.
  25. ابن اثیر، ج۵، ص۲۱۲.
  26. بخاری، ص۳۳.
  27. ابن کثیر، ج۱، ص۱۰.
  28. ابو نعیم، ج۵، ص۲۹۱۰؛ ابن اثیر، ج۲، ص۱۵۹ و ج۵، ص۲۱۲.
  29. عظیم آبادی، ج۴، ص۲۳۳.
  30. مقدمه فتح الباری، ص۴۷۷.
  31. عظیم آبادی، ج۴، ص۲۳۳.
  32. نسائی، ج۲، ص۵۵؛ بخاری، ص۳۳؛ هیثمی، ص۱۲۲؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۳۰۳.
  33. «گرداندن رویت را به آسمان، می‌بینیم» سوره بقره، آیه ۱۴۴.
  34. بخاری، ص۳۳؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۳۰۳؛ قرطبی، ج۱، ص۱۰۸.
  35. «ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی می‌بخشد پاسخ دهید» سوره انفال، آیه ۲۴.
  36. «سپاس، خداوند، پروردگار جهانیان را» سوره فاتحه، آیه ۲.
  37. ابونعیم، ج۵، ص۲۹۱۰ -۲۹۱۱.
  38. ابن کثیر، ج۱، ص۱۰.
  39. قرطبی، ج۷، ص۳۹۰؛ ابن حزم، المحلی، ج۴، ص۶؛ ابن حجر، تلخیص الحبیر، ج۴، ص۱۱۵.
  40. سیر، ج۲۱، ص۴۷۰.
  41. الکاشف، ج۲، ص۴۲۸.
  42. قرطبی، ج۱، ص۱۰۸.
  43. ذهبی، الکاشف، ج۲، ص۴۲۸.
  44. ابن حبان، ج۳، ص۱۲۲ و ۴۵۰؛ ابن حجر، فتح، ج۸، ص۱۱۹.
  45. ابن حجر، تهذیب، ج۲۱، ص۹۶.
  46. ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۱۴۸.
  47. حیدری آقایی، محمود، مقاله «ابوسعید بن معلی انصاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۳۳۸-۳۴۰.