برهان حفظ شریعت چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برهان حفظ شریعت چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ عصمت
مدخل بالاتراثبات عصمت امام
مدخل اصلیدلیل عقلی عصمت امام - برهان حفظ شریعت
مدخل وابستهعصمت اهل بیت - عصمت امام
تعداد پاسخ۳ پاسخ

برهان حفظ شریعت چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث عصمت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.

پاسخ جامع اجمالی

برهان حفظ دین و کارکردهای آن

یکی از براهین مشهور که از دیر باز در کتاب‌های کلامی مطرح و برای ضرورت وجود امام و نیز اثبات عصمت امام به آن تمسک می‌شده است، «برهان حفظ شریعت» است[۱]. حاصل برهان چنین است: خاتمیت مقتضی آن است که شریعت اسلام تا قیامت در میان افراد بشر محفوظ بماند و این محفوظ ماندن، در گرو وجود انسانی است که شریعت را به طور جامع و کامل می‌داند و افراد بشر بتوانند شریعت اسلام را به صورت صحیح از او بیاموزند؛ بنابراین وجود پیشوای معصوم در هر زمان واجب است[۲].

با توجه به آنچه گفته شد، می‌گوییم: از جمله برهان‌های عقلی اثبات عصمت پیامبر(ص) و امامان (ع)، برهان معروف حفظ شریعت است. برهان حفظ شریعت را می‌توان از جمله براهین بسیار معروف متکلمان دانست، که غالب متکلمان امامیه[۳] و حتی اسماعیلیه[۴] به آن استدلال کرده‌اند و حتی برخی از اهل سنت نیز آنجا که در صدد معرفی دلایل شیعه بر عصمت امام بوده‌اند، همین دلیل را بیان کرده‌اند[۵].[۶]

اثبات ضرورت امامت

از این برهان برای اثبات ضرورت امامت استفاده شده است به این بیان: کسی که متصدی حفظ و نگهداری دین آسمانی است و از جانب خدا به این سِمت اختصاص یافته، «امام» نامیده می‌شود، چنان که کسی که حامل روح وحی و نبوت و متصدی اخذ و دریافت احکام و شرایع آسمانی از جانب خداست «نبی» نام دارد و ممکن است نبوت و امامت در یک جا جمع شوند و ممکن است از هم جدا باشند[۷].

پس در هر حال، وجود امامی لازم است که معارف و قوانین حقیقی دین خدا پیش او محفوظ بماند و هر وقت مردم استعداد پیدا کردند، بتوانند از راهنمایی وی استفاده نمایند[۸].[۹]

اثبات عصمت امام

بسیاری از متکلمین نامدار شیعه، مثل شیخ مفید، علامه حلی و شیخ صدوق به این دلیل تمسک کرده و به دو صورت اجمالی و تفصیلی آن را بیان کرده‌اند؛ بدین صورت که امام حافظ شریعت است و اگر معصوم نباشد شریعت از زیاده و نقصان در امان نیست[۱۰].[۱۱]

اثبات عصمت امام از طریق برهان حفظ شریعت را بدین صورت نیز می‌توان بیان کرد: شریعت اسلام پس از پیامبر باید حفظ گردد و به دست مکلفان برسد؛ مسؤولیت مهم امام، حفاظت از شرع و معارف دینی از زیاده و نقصان و انحرافات است و کسی که معصوم نیست نمی‌تواند چنین وظیفه‌ای را به درستی انجام دهد. محقق طوسی می‌‌گوید: "و لانه حافظ للشرع"[۱۲].[۱۳]

جمع‌بندی

به صورت خلاصه می‌توان گفت: امام حافظ شریعت است، حافظ شریعت باید معصوم باشد، پس امام باید معصوم باشد. صغرای قیاس روشن است و محتاج بیان نیست. ولی کبری نیاز به شرح مختصری دارد. اگر حافظ شریعت معصوم نباشد و دچار اشتباه در بینش و نظر و یا خطاکاری در عمل باشد، لازم می‌آید کم‌کم محتوای شریعت دچار انحراف و تحریف گردد و طولی نمی‌کشد آنچه از شریعت باقی می‌ماند با حقیقت آسمانی آن از زمین تا آسمان فاصله می‌یابد و دیگر شریعتی باقی نمی‌ماند، پس باید متولّی و حافظ و مبین و مفسر شریعت (امام) به هرحال معصوم باشد، تا هم در فهم و ابلاغ و شرح حقیقت شریعت اشتباه نکند و هم در اجرا و عمل و پیاده کردن آن از انحراف مبرّا باشد[۱۴].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. محمد حسین فاریاب؛
آقای فاریاب در کتاب «عصمت امام» در این‌باره گفته است:

«از جمله برهان‌هایی که سید مرتضی برای اثبات عصمت امام اقامه می‌کند، برهان معروف حفظ شریعت است. بر اساس تقریر مرحوم سید، این برهان را می‌توان در سه مرحله ارائه کرد: نخست آنکه شریعت، به حافظ نیاز دارد. سید می‌نویسد: «همانا شریعت پیامبر ما ابدی و غیر قابل نسخ است... و لازم است حافظی داشته باشد؛ زیرا رها کردن آن بدون حافظ، اهمال درباره آن و نیز تکلیف کردن پیروانش به چیزی خارج از طاقت آنهاست»[۱۵]،

مرحله دوم آنکه حافظ شریعت باید معصوم باشد؛ زیرا اگر نباشد، شریعت حفظ نخواهد شد. مرحوم سید مرتضی در تبیین ملازمه میان ارکان استدلال خود چنین توضیح می‌دهد که اگر حافظ شریعت معصوم نباشد، ممکن است در شریعت تغییر و تبدیل ایجاد کند، و این امر، در واقع سبب محفوظ نماندن شریعت خواهد شد؛ زیرا در این صورت، تفاوتی میان بود و نبود حافظ شریعت نخواهد بود[۱۶].

مرحله سوم استدلال سید، تأکید بر این است که حافظ شریعت، لزوماً امام است: «هنگامی که ثابت شد حافظ باید معصوم باشد، محال است شریعت به دست امت حفظ شود؛ در حالی که امت معصوم نیست، و همان‌گونه که ممکن است تک تک آنها اشتباه کنند، در جمع آنان نیز همین امکان هست، و هنگامی که حافظ شریعت بودن امت، باطل شد، لازم است امام حافظ آن باشد»[۱۷].

مرحوم سید مرتضی در کتاب گران‌سنگ الشافی فی الامامة، با بررسی همه مواردی که ممکن است تصور شود به جای امام می‌توانند شریعت را حفظ کنند، امام را تنها گزینه صحیح برای این امر می‌داند. از نظر سید، برخی از گزینه‌هایی که برخی از اندیشمندان اهل سنت برای حفظ شریعت معرفی می‌کنند، عبارت‌اند از:

  1. تواتر: وقتی شریعت و احکام آن از راه تواتر به ما رسیده باشند، دیگر نیازی به امام نیست و در واقع همان موجب حفظ شریعت خواهد شد. سید مرتضی در پاسخ به این شبهه، بر این باور است که بسیاری از احکام شریعت یا دست‌کم برخی از آنها، متواتر نیستند. از این‌رو، بازهم نیاز به امام برای حفظ شریعت ثابت می‌شود[۱۸]؛
  2. اجماع: وقتی امت درباره احکام دین اتفاق و اجماع داشته باشند، همین عامل موجب حفظ شریعت خواهد شد. سید مرتضی این شبهه را این‌گونه پاسخ می‌دهد که وقتی فرد معصوم، میان اجماع کنندگان حضور نداشته باشد، آن اجماع حجت نخواهد بود، و اساساً همان‌گونه که ممکن است افراد امت اشتباه کنند، امکان دارد اجماع آنان نیز اشتباه کنند. از این‌رو، اجماع امت نیز نمی‌تواند موجب حفظ شریعت شود[۱۹]؛
  3. قرآن: مرحوم سید در پاسخ به اینکه خود قرآن برای حفظ شریعت کافی است، می‌گوید: اولاً، بیشتر احکام دین به صراحت و به طور تفصیل و مشخص در قرآن نیامده‌اند؛ ثانیاً، قرآن از معنا، تفصیل و تأویل خود خبر نداده است، و لازم است مترجم و مبینی داشته باشد.

مرحوم سید با انکار حفظ شریعت به وسیله این گزینه‌ها، بر حفظ شریعت به دست امام تأکید می‌کند و عصمت او را نیز لازم می‌داند[۲۰].

برهان حفظ شریعت را می‌توان از جمله براهین بسیار معروف متکلمان دانست، که غالب متکلمان امامیه[۲۱] و حتی اسماعیلیه[۲۲] به آن استدلال کرده‌اند و حتی برخی از اهل سنت نیز آنجا که در صدد معرفی دلایل شیعه بر عصمت امام بوده‌اند، همین دلیل را بیان کرده‌اند[۲۳].[۲۴]

شیخ الطائفه، مانند دیگر متکلمان پیش از خود، برای اثبات عصمت امام، به برهان حفظ شریعت استدلال کرده است. همان‌گونه که پیش‌تر گفتیم، این برهان بر مقدمه لزوم حفظ شریعت استوار است. با اینکه این مقدمه مورد اتفاق مسلمانان است، و متکلمان پیشین، به همین دلیل از مستدل کردن آن صرف‌نظر کرده بودند، به دست شیخ طوسی مستدل شده است. وی در وجه وجوب حفظ شریعت بر این عقیده است که اولاً، شریعت اسلام، آخرین شریعت الهی بوده و ابدی است[۲۵]؛ ثانیاً، بر هرکسی که تا روز قیامت پس از پیامبر اکرم (ص) به دنیا می‌آید، لازم است به دستورهای آن عمل کند[۲۶]؛ ثالثاً، اگر دین و شریعت بدون حافظ باقی بماند، مکلفان زمان آینده نمی‌توانند وظایف خود را بشناسند و به آن عمل کنند[۲۷].

بنابراین لازم است شریعت حفظ شود و حفظ شریعت متوقف بر وجود حافظ برای آن است.

همچنین شیخ طوسی یادکرد این نکته را لازم می‌داند که حافظ شریعت، نمی‌تواند اموری مانند تواتر روایات یا اجماع امت در مسائل باشد؛ زیرا اولاً، درباره تواتر باید گفت که در نه بخش از ده بخش شریعت تواتری نیست[۲۸]؛ ثانیاً، درباره اجماع باید گفت افزون بر اینکه در اکثر احکام شرع اجماع وجود ندارد، اساساً اجماع، زمانی حجت است که معصوم نیز در زمره اجماع کنندگان باشد[۲۹].

حال، در قالب برهان زیر می‌توان گفت: حافظ شریعت یا جمیع امت است یا بعض آن؛ اما حافظ شریعت نمی‌تواند جمیع امت باشد؛ پس حافظ شریعت باید بعضی از آن باشد.

مرحوم شیخ طوسی، در بیان مقدمه دوم استدلال فوق بر این عقیده است که جمیع امت، نمی‌تواند حافظ شریعت باشد؛ زیرا امکان صدور اشتباه و فراموشی و نیز تعمد در ارتکاب گناه بر امت وجود دارد.

پس متعین می‌شود که حافظ شریعت، باید بعضی از امت باشد که امکان صدور اشتباه و فراموشی و تعمد ارتکاب فساد و گناه درباره او وجود نداشته باشد، که چنین شخصی همان امام است[۳۰].

برهان حفظ شریعت، ظاهراً از زمان مرحوم شیخ مفید مطرح شده بود. به مرور زمان، مقدمات و ابعاد آن به دست دیگر متکلمان تبیین شد، تا اینکه مرحوم شیخ طوسی با تبیین مقدمه‌ای دیگر از مقدمات آن، یعنی وجوب حفظ شریعت، آن را کاملاً برهانی و موجه کرد. افزون بر آن، ظاهر عبارت شیخ طوسی، گویای این حقیقت است که وی با این برهان در پی اثبات عصمت امام از اشتباه در دین و نیز گناهانی است که به نحوی به حفظ شریعت خدشه وارد می‌کند[۳۱].

از جمله برهان‌های بسیار معروفی که مرحوم نوبختی به آن استناد کرده و در صدد اثبات عصمت امام از راه آن است، «حفظ شریعت» است. وی این برهان را این گونه تقریر می‌کند: لان الشريعة اما ان يحفظ بالامة او به والامة يجوز خطائها والا لم يجز له ان يقول الا ترجعوا بعدي كفارا و لا قوله افان مات او قتل انقلبتم على اعقابكم فلابد منه[۳۲].

بدین معنا که حفظ دین یا با مردم محقق می‌شود یا با امام؛ حفظ دین با مردم ممکن نیست؛ پس دین باید با امام حفظ شود.

دلیل مقدمه دوم از دیدگاه مرحوم نوبختی این است که آیات قرآن و روایات نبوی بیانگر این معنا هستند که امکان خطا و اشتباه در مردم هست، و با توجه به این نکته روشن می‌شود که مردم صلاحیت حفظ دین را ندارند.

از نظر نوبختی، از جمله آیات قرآن و روایات نبوی‌ای که امکان خطا و اشتباه در مردم را ثابت می‌کند، آیه أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ[۳۳] و روایت «لا ترجعوا بعدي كفار» است که نشان بروز برخی انحرافات مردم پس از رسول خدا (ص) است.

آیه مستند نوبختی، یادآور اختلاف‌های داخلی مسلمانان، هنگام جنگ احد است که با پخش شایعه وفات پیامبر، تزلزلی در صف‌های آنان به وجود آمد، و خداوند با نزول این آیه، اختلافات یادشده را مذمت کرد[۳۴].

روایت مورد استناد نوبختی، روایت معروفی است که پیامبر خدا (ص) در موقف منا در آخرین حجی که انجام داد، بیان فرمود و درباره حوادث آینده به مردم هشدار داد[۳۵]. از نظر مرحوم نوبختی، این روایت نشان این واقعیت است که مردم پس از رسول خدا (ص) دچار انحرافاتی شده‌اند. بنابراین نمی‌توانند حافظ شریعت باشند. پس حافظ شریعت، لزوماً امام است.

پس از آنکه روشن شد تنها امام برای حفظ دین صلاحیت دارد، عصمت او از اشتباه در دین ثابت می‌شود؛ زیرا اگر او نیز معصوم نباشد، دین و شریعت حفظ نخواهد شد، و اساساً اگر در او نیز امکان اشتباه بود، با مردم تفاوتی نداشت»[۳۶]
2. آقای صفرزاده؛
آقای صفرزاده در کتاب «عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی» در این‌باره گفته است:

«بسیاری از متکلمین نامدار شیعه، مثل شیخ مفید، علامه حلی و شیخ صدوق به این دلیل تمسک کرده‌اند و به دو صورت اجمالی و تفصیلی آن را بیان کرده‌اند؛ بدین صورت که امام حافظ شریعت است و اگر معصوم نباشد شریعت از زیاده و نقصان در امان نیست[۳۷].

بیان اول: جناب شیخ صدوق در بیان این برهان می‌فرماید: هر کلامی که از ناقل نقل شود محتمل وجوهی است - قرآن و اکثر سنت در شریعت اسلام، مجمع علیه بر این است که، صحیح است و زیاده و نقصان ندارد و تبدیل و تغییر نپذیرفته است - لذا قرآن و سنت، چون برای معانی و وجوه مختلف، محتمل است، پس لازم است که مخبر و مفسر آنها، صادق و معصوم باشد، تا از کذب و غلط مصون باشد و از مقصود خدا و رسول اکرم در قرآن و سنت خبر دهد. چون خلایق بر اساس امیال فرقه‌ای به نفع مذهب خود تفسیر می‌کنند، پس اگر خداوند امام معصومی را قرار ندهد تا شریعت را کما هو تفسیر کند، لازمه‌اش، سوق دادن مردم به سوی اختلاف و تأویل مختلف است و لازمه این اختلاف در تأویل، عمل به متناقضات است، چون این اغراء به اختلاف و اغراء به جهل بر خداوند قبیح است، لذا واجب است امامی معصوم، در هر عصری باشد تا قرآن و سنت، طبق خواست خدا تفسیر و تبیین گردد و از زیاده و نقصان آن را حفظ کند[۳۸].

نقد و بررسی: بیان جناب صدوق دارای دو اشکال اساسی است:

  1. بیان ایشان عصمت علمی امام را از سهو و نسیان در شریعت ثابت می‌کند، ولی شامل عصمت عملی امام از گناهان نمی‌شود.
  2. این استدلال شامل عصمت امام از زمان تولد و قبل از امامت نمی‌گردد.

در نتیجه این بیان نمی‌تواند بیانگر ابعاد عصمت امام باشد، مگر در بخش محدود علمی، آن هم در زمان امامت.

بیان دوم: جناب شیخ مفید در بیان این دلیل چنین می‌فرماید: در روایات ما آمده است که حضرت خاتم الانبیا و ائمه اطهار (ع) از ابتدای تولد مانند حضرت عیسی (ع) و حضرت یحیی (ع) دارای صفات کمال بودند و هیچ‌گونه جهل و نقص در آنها وجود نداشت؛ این خبر را عقل جایز می‌داند. در دوران نبوت و امامت هم اطمینان داریم که عصمت تا لحظه مرگ برای وجود آنها لازم بود؛ چون آنها حافظ شریعت بودند و اگر معصوم نبودند شریعت نیز از زیاده و نقصان ایمن نبود[۳۹].

بیان جناب شیخ مفید بسیار متین و زیبا ارائه شده و به نظر ما بدون نقص و اشکال است و تمام ابعاد عصمت را، هم قبل از امامت و هم زمان امامت و هم در بعد عصمت عملی و هم علمی و هم نسیان و اشتباه غیر اختیاری را شامل می‌شود و ما می‌توانیم آن را با دو مقدمه زیر بیان کنیم:

  1. روایات زیادی وارد شده است که نبی اکرم و امامان (ع) را از حین تولد و زمان امامت معصوم می‌داند، مثل روایات روح‌القدس یا تسدیدالائمه و یا حدیث ثقلین[۴۰].
  2. قرآن و روایات به اطاعت مطلق از امامان، امر کرده است، اگر امام معصوم نباشد، چون حافظ شریعت است، شریعت از زیاده و نقصان ایمن نخواهد بود. و با این فرض، یا موجب فوت مصلحت می‌شود یا موجب وقوع در مفسده»[۴۱].
۳. رضا محمدی؛
حجت الاسلام و المسلمین محمدی در کتاب «عصمت در قرآن» در این‌باره گفته است: «امام حافظ شریعت است، حافظ شریعت باید معصوم باشد، پس امام باید معصوم باشد. صغرای قیاس روشن است و محتاج بیان نیست. ولی کبری نیاز به شرح مختصری دارد. اگر حافظ شریعت معصوم نباشد و دچار اشتباه در بینش و نظر و یا خطاکاری در عمل باشد، لازم می‌آید کم‌کم محتوای شریعت دچار انحراف و تحریف گردد و طولی نمی‌کشد که آنچه از شریعت باقی می‌ماند با حقیقت آسمانی آن از زمین تا آسمان فاصله می‌یابد و دیگر شریعتی باقی نمانده است، پس باید متولّی و حافظ و مبین و مفسر شریعت (امام) به هرحال معصوم باشد، تا هم در فهم و ابلاغ و شرح حقیقت شریعت اشتباه نکند و هم در اجرا و عمل و پیاده کردن آن از انحراف مبرّا باشد»[۴۲].

منبع‌شناسی جامع عصمت

پانویس

  1. به این برهان هم «برهان لطف» و هم «برهان حفظ شریعت» گفته می‌شود. نکته‌ای که لازم است بدان توجه شود این است که در اصطلاح متکلمین، برهان لطف ناظر به اصل نیازمندی بشر به هدایت آسمانی و الهی است؛ در حالی که آنچه در اینجا به عنوان برهان حفظ شریعت مطرح می‌باشد، ناظر به استمرار هدایت و بقاء آن است. چرا که در برهان لطف در حقیقت عدم کارایی ابزارهای موجود در بین بشر مانند عقل و تجربه و غیره برای سعادت انسان و نیز وجود زمینه‌های انحراف و ضلالت مدّ نظر است؛ ولی حفظ شریعت در مرحله دوم و بعد از تحقق لطف الهی در هدایت انسان و برای حفظ و نگهداری و بهره‌برداری همه انسان‌ها از این هدایت است. به عبارت دیگر حفظ شریعت لطفی بعد از لطف است؛ لطف اول فراهم نمودن بستر هدایت برای بشر و لطف دوم محافظت و نگهداری از لطف اول است. آنچه باید تداوم و استمرار داشته باشد حفظ دین و معارف هدایت‌آمیز است نه اصل دریافت احکام و شرایع آسمانی. (...) لذا به نظر می‌رسد برهان لطف اصطلاحی - لطف اول - نمی‌تواند استمرار امامت را اثبات نماید و رسالت آن همان اثبات لطف خداوند در ارسال انبیاء است. بنابراین آنچه در این بخش می‌توان مطرح و مورد کنکاش قرار داد لطف دوم، یعنی «حفظ شریعت» است.
  2. تفصیل این مقدمه در مباحث نبوت عامه مطرح می‌گردد. ر.ک: تفسیر المیزان، ج ۲، ص ۱۴۶؛ تعالیم اسلام، ص۳۳ و ۸۳.
  3. حسن بن یوسف حلی (علامه حلی)، مناهج الیقین، ص۲۹۸؛ همو، نهج الحق، تعلیق عین الله حسین ارموی، ص۱۶۴؛ ابن میثم بحرانی، قواعد المرام، ج۱، ص۱۷۸؛ فاضل مقداد سیوری حلی، الناضح یوم الحشر شرح باب حادی عشر، ص۱۸۳.
  4. احمد حمیدالدین کرمانی، المصابیح فی اثبات الامامة، ص۹۶-۹۹.
  5. احمد امین، ضحی الاسلام، ج۳، ص۲۲۷.
  6. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۲۸.
  7. تعالیم اسلام، ص ۱۵۰؛ شیعه در اسلام (طبع قدیم)، ص ۱۸۹.
  8. از جمله شواهد قرآنی و روایی این برهان، آیه فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَافِرِينَ، سوره انعام، آیه ۸۹ و روایات ناظر به آن است.
  9. امامی میبدی، علی رضا، آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی، ص ٤٠- ٤٤.
  10. النکت الاعتقادیه، ص۴۰؛ تصحیح اعتقادات الامامیه، ص۱۳۰؛ کشف المراد، ص۱۸۴؛ قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۹؛ دلائل الصدق، ج۲، ص۸؛ الالفین، ص۷۰؛ معانی الأخبار، ص۱۳۳-۱۳۴؛ شرح تجرید (زنجانی)، ص۳۹۰.
  11. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص ۱۵۳.
  12. ر.ک: وحی و نبوت، ص۴۰-۴۴ و خاتمیت، ص ۲۷-۶۰.
  13. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی ج۲، ص۲۳۳؛ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی ج۲، ص ۳۷۰؛ جمعی از نویسندگان، امامت‌پژوهی، ص۱۵۷.
  14. محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص ۳۹.
  15. عبارت مرحوم سید را می‌توان در قالب یک قیاس استثنایی این‌گونه تقریر کرد: اگر شریعت نیاز به حافظ نداشته باشد، موجب کوتاهی در امر آن و تکلیف مؤمنان به مالایطاق خواهد شد؛ کوتاهی در امر شریعت و تکلیف مؤمنان به مالایطاق جایز نیست؛ پس شریعت نیاز به حافظ دارد (سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۱۷۹).
  16. و ليس يخلو أن يكون الحافظ معصوما أو غير معصوم، فإن لم يكن معصوما لم يؤمن من تغييره و تبديله، و في جواز ذلك عليه – و هو الحافظ لها- رجوع إلى أنها غير محفوظة في الحقيقة، لأنه لا فرق بين أن تحفظ بمن جائز عليه التغيير والتبديل والزلل والخطأ وبين أن لا تحفظ جملة؛ (سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۱۷۹).
  17. به دیگر بیان، می‌توان گفت: حافظ شریعت یا امت است یا امام؛ اما امت حافظ شریعت نیست؛ زیرا امت معصوم نیست؛ پس حافظ شریعت امام است (سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۱۷۹).
  18. سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۱۸۷، ۲۸۳ و ۳۰۵.
  19. سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۱۸۸.
  20. سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۱۸۸. گفتنی است برخی از متکلمان امامیه با حصری عقلی، مصداق حافظ دین را به امام (ع) منحصر و آن را ثابت کرده‌اند؛ بدین بیان که حافظ شریعت قرآن است یا سنت نبوی یا اجماع امت و یا امام. سه فرض نخست باطل است؛ پس متعین در امام است (حسن بن یوسف حلی (علامه حلی)، کشف المراد، تصحیح حسن حسن زاده آملی، ص۴۳۹).
  21. حسن بن یوسف حلی (علامه حلی)، مناهج الیقین، ص۲۹۸؛ همو، نهج الحق، تعلیق عین الله حسین ارموی، ص۱۶۴؛ ابن میثم بحرانی، قواعد المرام، ج۱، ص۱۷۸؛ فاضل مقداد سیوری حلی، الناضح یوم الحشر شرح باب حادی عشر، ص۱۸۳.
  22. احمد حمیدالدین کرمانی، المصابیح فی اثبات الامامة، ص۹۶-۹۹.
  23. احمد امین، ضحی الاسلام، ج۳، ص۲۲۷.
  24. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۲۸.
  25. انه قد ثبت أن شريعة نبينا (ص) موبدة؛ (محمد بن حسن طوسی، تلخیص الشافی، ج۱، ص۱۳۳).
  26. قد علمنا ان شريعة النبي (ص) لازمة لكل من يأتي فيما بعد الى قيام الساعة؛ (محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۵۲).
  27. ان لم يكن لها حافظ لم يمكن من يجيئ فيما بعد الوصول الى ما كلفه و تعبد به؛ (محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۵۲).
  28. ذلك ان تسعة اعشار الشريعة ليس فيها تواتر...؛ (محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۵۲).
  29. لا اجماع في أكثر الشرع... ثم انا نقول الإجماع متى فرضنا انه لا معصوم في جملتهم فانه ليس بحجة؛ (محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۵۴).
  30. ليس يخلو الحافظ لها من ان يكون جميع الامة او بعضها و ليس يجوز أن يكون الحافظ لها الامة لان الامة يجوز عليها السهو و النسيان و ارتكاب الفساد و العدول عما علمته فاذن لابد لها من حافظ معصوم يؤمن من جهة التغيير و التبديل و السهو ليتمكن المكلفون من المصير إلى قوله و هذا الامام الذي نذهب اليه؛ (محمد بن حسن طوسی، تلخیص الشافی، ص۱۳۳-۱۳۴. نیز ر.ک: همو، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۵۲-۳۵۸).
  31. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۸۶.
  32. حسن بن یوسف حلی (علامه حلی)، انوار الملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۲۰۲.
  33. این آیه به طور کامل چنین است: وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ «و محمد جز فرستاده‌ای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشته‌اند؛ آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز می‌گردید؟ و هر کس به (باورهای) گذشته خود باز گردد هرگز زیانی به خداوند نمی‌رساند؛ و خداوند سپاسگزاران را به زودی پاداش خواهد داد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.
  34. ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۳، ص۶؛ عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۷۷۸؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۹، ص۳۷۶.
  35. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۴، ص۹۳؛ محمد بن جریر بن رستم طبری، المسترشد فی امامة امیرالمؤمنین (ع)، تحقیق احمد محمودی، ص۵۶۵؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹، ص۱۵۰؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۴، ص۳۶۶؛ محمد بن اسماعیل بخاری، الصحیح، ج۲، ص۱۹۱؛ ج۷، ص۱۱۲؛ ج۸، ص۳۵-۳۶؛ عبدالله بن بهرام دارمی، سنن دارمی، ج۲، ص۶۹.
  36. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۹۸.
  37. النکت الاعتقادیه، ص۴۰؛ تصحیح اعتقادات الامامیه، ص۱۳۰؛ کشف المراد، ص۱۸۴؛ قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۹؛ دلائل الصدق، ج۲، ص۸؛ الالفین، ص۷۰؛ معانی الأخبار، ص۱۳۳-۱۳۴؛ شرح تجرید (زنجانی)، ص۳۹۰.
  38. معانی الاخبار، ص۱۳۳-۱۳۴.
  39. النکت الاعتقادیه، ص۴۰؛ تصحیح اعتقادات الامامیه، ص۱۳۰.
  40. الکافی، ج۱، ص۲۷۲؛ بحار الانوار، ج۱۷، ص۱۰۶؛ مسند احمد، ج۵، ص۴۹۲؛ صحیح ترمذی، ج۲، ص۲۱۹؛ طبقات، ج۱، ص۱۹۴.
  41. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص ۱۵۳.
  42. محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص ۳۹.