حق انتخاب کردن در قلمرو آزادی سیاسی چگونه ترسیم شده است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
حق انتخاب کردن در قلمرو آزادی سیاسی چگونه ترسیم شده است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی
مدخل اصلیحق انتخاب کردن
تعداد پاسخ۱ پاسخ

حق انتخاب کردن در قلمرو آزادی سیاسی چگونه ترسیم شده است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث فقه سیاسی است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.

پاسخ نخست

سید کاظم سیدباقری

حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید کاظم سیدباقری در کتاب «آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم» در این‌باره گفته‌ است:

«در دنیای امروز یکی از حقوقی که بسیار بر آن تأکید شده است، حق انتخاب و آزادی انتخاب کردن از سوی شهروندان است. در این آزادی، مردم صرفاً افرادی تابع و پیرو نیستند، بلکه می‌توانند فعالانه در امور سیاسی جامعه نقش بازی کنند و سرنوشت خود را به دستان خویش رقم زنند. برخی این نوع آزادی را در تعریف آزادی سیاسی بیان کرده‌اند؛ به این گونه که آزادی سیاسی، یعنی اینکه فرد بتواند در زندگی سیاسی و اجتماعی کشور خود از راه انتخاب زمامداران و مقامات سیاسی شرکت جوید و به تصدی مشاغل عمومی و سیاسی و اجتماعی کشور نایل آمده یا در مجامع، آزادانه، عقاید و افکار خود را به نحو مقتضی ابراز کند[۱]؛ همچنین برخی دیگر نیز بر این باورند که آزادی سیاسی، قسمتی از حقوق افراد است که به موجب آن، می‌توانند حق حاکمیت داشته باشند، خواه به طور مستقیم و خواه از طریق انتخاب نمایندگان[۲].

امروزه بر قطعی بودن اموری چون دارابودن حق رأی و تصدی منصب سیاسی، بهره‌مندی از برابری در مقابل قانون و استحقاق بهره‌برداری از مزایا و خدمات مختلف حکومتی تأکید می‌شود، طبیعی است که شهروندبودن، مستلزم داشتن تعهداتی مانند پیروی از قانون، پرداخت مالیات و دفاع از کشور نیز می‌باشد[۳]. انتخاب‌گری ویژگی خاص انسان است. کسی نباید این حق را از انسان بگیرد و جوامع مردم‌سالار، دین دار و غیردین‌دار، امروزه همه ادعا دارند ساختار جامعه خود را به گونه‌ای طراحی کرده‌اند که شهروندانشان می‌توانند حق انتخاب خود را عملیاتی سازند و ویژگی بنیادین جوامع استبدادی آن است که این حق از شهروندان گرفته شده است و افراد مجبورند در جامعه‌ای بسته و خفقان‌آلود، حقوق خود را نادیده انگارند و تنها در خدمت اراده و اختیار فرد یا افراد خودکامه باشند. در راستای همین اندیشه‌های پس از رنسانس، منتسکیو بر این باور بود که آزادی عبارت است از اینکه شهروندان اختیار داشته باشند کسی را که خودشان به او اختیارهایی داده‌اند، به محض اینکه خواست از آن اختیار سوء استفاده کند و جابر و ظالم شود، او را خلع کنند[۴].

انسان، هم دارای فطرت فردی است و هم فطرت اجتماعی. طبعاً مباحث اندیشه سیاسی و بحث آزادی سیاسی، با فطرت اجتماعی انسان سروکار دارد، هرچند بعد اجتماعی انسان از ساحت فردی آن جدا نیست، انسان با آزادی سیاسی خود، حق انتخاب مسیر جامعه خویش را می‌یابد و می‌تواند سرنوشت جامعه‌اش را خود بنگارد. در سرشت انسان، آزادی‌خواهی، عدالت‌طلبی، آرمان‌خواهی و جویندگی برای جامعه مطلوب، وجود دارد. تجلی این مفاهیم در فطرت اجتماعی انسان است. فطرتی که به انسان حرّیت می‌دهد، او را به عصیان در برابر تحمیلات اجتماعی توانا می‌سازد تا جایی که فرد می‌تواند جامعه خودش را عوض کند و به رغم جریان جامعه، در جهت خلاف آن حرکت کند و مسیر جامعه را شدیدتر یا کندتر سازد؛ حتی می‌تواند مسیر جامعه و تاریخ را متوقف یا عوض کند[۵].

با همه تفاوت‌های بنیادین که اندیشه سیاسی اسلامی با آنچه در اندیشه غرب مطرح شده است، در اصل این حق مشترک هستند. در آیات قرآن کریم نیز انسان می‌تواند بنیادی‌ترین نرم افزار فکری خود را که دین باشد، برگزیند که اجبار در اندیشه، ایمان و امور قلبی و درونی راه ندارد[۶]. خداوند یکی از مهم‌ترین حقوق انسان، یعنی انتخاب دین را به او واگذار کرده است؛ البته این امر به معنای آن نیست که کلام الهی، کفر را تأیید کرده باشد، بلکه صحبت از آن است که آنان را نمی‌توان اجبار کرد تا آیین اسلام را بپذیرند باری از آنجا که راه و چاه از هم تمییز داده شده، طبیعی است که انسان باید راه و مسیر الهی را برگزیند؛ اما این به معنای اجبار نیست؛ لذا خداوند در برابر لجاجت کافران می‌فرماید: ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ * لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ * وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ * وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ * وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ * لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ[۷].

وقتی انسان در باورها و اعتقادات خویش آزاد است که یکی از نخستین آزادی‌های او به شمار می‌رود. باوری که همه نرم‌افزار ذهن و ضمیر انسان را تسخیر می‌کند، به طریق اولی در عرصه زندگی سیاسی- اجتماعی این آزادی را دارد و کسی نمی‌تواند آن قدرت انتخاب را از انسان برباید. حال اگر این توان گزینش‌گری در انسان وجود دارد، آزادی بیان و دعوت و اندیشه نیز آزاد است.

با توجه به منطق قرآن کریم، می‌دانیم که محصور و محدود کردن شهروندان، منکر و بر خلاف حقوقی است که خداوند برای انسان‌ها قرار داده است، این امر از مظاهر اغلال و زنجیرهایی به شمار می‌رود که انبیای الهی برای بازکردن آنها از پای مردم، مبعوث شده‌اند. این منکر همواره از سوی طاغوت‌ها انجام می‌شود، آن گونه که پیغمبران الهی را محبوس و آزادی آنان را سلب می‌کردند. فرعون حضرت موسی (ع) را تهدید به زندان می‌کند: ﴿قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ[۸].

در داستان حضرت یوسف (ع) نیز ملکه او را به حبس و خوار شدن تهدید می‌کند: ﴿وَلَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُونًا مِنَ الصَّاغِرِينَ[۹].

ملکه همانند همه مستبدان می‌گوید حضرت یوسف (ع) یا باید خواسته ناحق او را بپذیرد، یا آنکه به زندان خواهد افتاد و خوار خواهد شد؛ قدرت‌هایی که حتی پس از آشکاری حقیقت مسئله نیز حقوق انسان‌ها را زیر پا می‌گذارند: ﴿ثُمَّ بَدَا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا رَأَوُا الْآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ[۱۰].

پس یکی از کارهایی که طاغوت‌ها انجام می‌دهند، عدم رعایت حق انتخاب و سلب آزادی مردم است؛ در حالی که انسان، در رفتار سیاسی خود آزاد است و کسی نباید آن را محدود سازد و به انجام عملی مجبور کند. انسان، حق و اختیار دارد، پس در انتخاب‌گری آزاد است به ویژه در عرصه اجتماعی – سیاسی»[۱۱]

پانویس

  1. ر.ک: منوچهر طباطبایی مؤتمنی، آزادی‌های عمومی و حقوق بشر، ص۹۶.
  2. محمد جعفر جعفری لنگرودی، ترمینولوژی حقوق، ص۳۱.
  3. استفان کاستلز و الیستر دیویدسون، مهاجرت و شهروندی، ص۳۶.
  4. منتسکیو، روح القوانین، ص۲۹۲.
  5. ر.ک: مرتضی مطهری، فطرت، ص۲۳۱؛ ر.ک: مرتضی مطهری، جامعه و تاریخ، ص۳۲۰.
  6. ر.ک: سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۴۳.
  7. «بگو: ای کافران! * آنچه شما می‌پرستید، نمی‌پرستم * و شما پرستشگران پرستیده من نیستید * و من (نیز) پرستشگر پرستیده شما نیستم * و شما پرستشگران پرستیده من نیستید * دین شما از شما و دین من از من» سوره کافرون، آیه ۱-۶.
  8. «(فرعون) گفت: اگر خدایی جز من بگزینی تو را زندانی خواهم کرد» سوره شعراء، آیه ۲۹.
  9. «و اگر آنچه به او فرمان می‌دهم انجام ندهد بی‌گمان به زندان افکنده می‌شود و از خوارشدگان خواهد بود» سوره یوسف، آیه ۳۲.
  10. «آنگاه، پس از آنکه آن نشانه‌ها را دیدند بر آن شدند که او را تا زمانی زندانی کنند» سوره یوسف، آیه ۳۵.
  11. سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم، ص ۱۴۳.