دارالرده در فقه سیاسی
مقدمه
دارالردّه - سرزمین بازگشت - به سرزمینی اطلاق میشد که مرتدین(بازگشتگان) از اسلام در آن بسر میبردند. مرتد کسی است که با آگاهی از حقّانیت دین اسلام، از روی عناد و دشمنی یکی از اصول سهگانه اسلام (توحید، نبوت و معاد) و یا اصلی از اصول ضروری دین را، که انکار آن به انکار اصول فوق منتهی گردد انکار کند[۱]. شکلگیری دار الردّه در حقیقت، تحول از دارالاسلام به دارالحرب است. از آنجا که ارتداد نقض قرارداد و تعهد در برابر خدا و مخالفت با فطرت انسانی به شمار میآید، در فقه سیاسی جرم تلقی شده و مجازات ویژهای دارد[۲]. دولت اسلامی وظیفه خود میداند تا اهل ردّه را که به دارالحرب پناه بردهاند، برای مجازات به دارالاسلام باز فراخواند. البته وجود اهل ردّه در دارالعهد و یا دارالحیاد، باعث نقض عهد و خروج از شرایط دارالحیاد میگردد[۳].[۴]
دارالرده
شکلگیری دارالرده در حقیقت به مفهوم تحول دارالاسلام به دارالحرب جدید است زیرا ارتداد مسلمانان ساکن دارالحرب اثر و حکم جدیدی را بوجود نمیآورد، آنچه که موجب پدیدۀ جدید حقوقی و سیاسی میشود، ارتداد جمعی از ساکنان بخشی از دارالاسلام و یا تمرکز آنها در بخشی از دارالحیاد و یا دارالعهد است که حالت جدیدی را مستلزم میشود.
ارتداد عبارت از حالت جدید اعتقادی و تحول عقیدتی است که با انکار یکی از اصول سهگانه اسلام (توحید، نبوت و معاد) و یا نفی اصلی از اصول ضروری دین که انکار آن سرانجام به انکار اصول سهگانه منتهی میشود، به شخص مسلمان رخ میدهد[۵].
ارتداد به لحاظ این که نقض قرارداد تعهد در برابر خدا و پشت پا زدن به فطرت انسانی محسوب میشود، از نظر اسلام جرم به شمار میرود و مجازات خاصی بر آن، در احکام کیفری اسلام مقرر شده است. فقها، مرتد را به دو گروه ملی و فطری تقسیم کردهاند[۶]: مرتد ملی به کسی گفته میشود که از پدر و مادر غیرمسلمان تولد شده و به هنگام بلوغ تابعیت غیراسلامی داشته و سپس مسلمان شده و اینک ارتداد یافته است. مرتد فطری کسی است که از پدر یا مادر مسلمان تولد شده و به هنگام بلوغ دارای تابعیت فطری اسلامی بوده و از آن پس مرتد شود[۷]. ماوردی در الاحکام السلطانیه میگوید[۸]: دارالرده احکام ویژهای دارد که به آن لحاظ با دارالاسلام و دارالحرب متفاوت است: دارالرده با دارالحرب چهار فرق عمده دارد:
- مهادنه با اهل رده (مرتدین) در دارالرده جائز نیست؛ در حالی که مهادنه با اهل حرب (دارالحرب) جائز است؛
- نمیتوان با دریافت مال از مرتدین، وضعیت آنان را به طور رسمی مورد شناسایی قرار داد و ارتداد آنان را مورد مصالحه قرار داد؛
- آنان را به بردگی نمیتوان گرفت و زنانشان را نیز اسیر نمیتوان کرد؛
- مسلمانانی که بر آنها چیره میشوند، نمیتوانند اموال آنها را به غنیمت بگیرند؛
و نیز دارالرده در مقایسۀ با دارالاسلام در چهار مورد تفاوت دارد:
- باید با آنان جنگید؛
- ازدواج با زنان آنها مباح است؛
- اموالشان متعلق به همۀ مسلمانان است؛
- رابطۀ نکاح بین مردان و همسرانشان پس از پایان گرفتن عده، باطل است. قاضی ابولیلی در الاحکام السلطانیه مینویسد[۹]:
هرگاه اهل رده (مرتدان) در داری جداگانه گردهم آمدند، به طوری که مرزی بین خود و جامعۀ اسلامی به وجود آوردند و از فرمان حکومت اسلامی سرپیچی کردند، مانند دارالحرب با آنان باید جنگید. فقها رابطۀ دارالاسلام و دارالرده را رابطۀ خصمانه تلقی کردهاند و در صورت قدرت و امکانات و شرایط مساعد نظر به اینکه مورد شناسایی رسمی قرار نمیگیرد، دولت اسلامی را موظف به برخورد با دارالرده کردهاند. اگر تجمع اهل رده در دارالعهد و یا دارالحیاد باشد و از تشکیلات خصمانه برخوردار شوند، این عمل سیاسی میتواند نوعی نقض عهد از طرف دارالعهد و خروج از شرایط بیطرفی در مورد دارالحیاد تلقی شود. باز گرداندن و مجازات اهل رده از جمله مسئولیتهایی است که دولت اسلامی در روابط خود با دارالحرب به طور عموم و دارالعهد به طور خصوص، باید مشکلات آن را حل و فصل کند. این مسئله از مصادیق بارز وضعیت حقوقی مجرمین مسلمان در دارالحرب است که نظرات متفاوتی از فقها در این زمینه دیده میشود، و برخی مسئولیت مدنی و جزایی را به لحاظ ارتکاب جرم تبیین کردهاند، و برخی نیز رابطۀ عمل را با حوزۀ اقتدار دولت اسلامی ملاک قرار دادهاند[۱۰].[۱۱].[۱۲]
منابع
پانویس
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۴۳؛ تذکرة الفقهاء، ج۹، ص۹۹؛ شرح السیر الکبیر، ج۴، ص۱۰۷.
- ↑ ر. ک: ارتداد و اصحاب ردّه.
- ↑ وسایل الشیعه، ج۶، ص۹۰-۸۹؛ اختلاف الفقهاء، ص۵۹؛ الخراج، ص۱۷۸؛ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۰۹-۱۰۷.
- ↑ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص ۱۰۰.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۴۵۷ و جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۴۳.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۵۵۲ و ۲۹۰.
- ↑ کشف الغطا، کتاب جهاد، مبحث دهم از باب اول؛
- ↑ الاحکام السلطانیه، تألیف علی بن محمد بغدادی ماوردی، ص۵۷.
- ↑ الاحکام السلطانیه، تألیف قاضی ابولیلی، ص۵۲.
- ↑ تذکرة الفقها، ج۱، ص۴۱۷، ۴۵۱ و ۴۵۷، وسائل الشیعه، ج۶، ص۸۹ و ۹۰، جواهرالکلام، ج۲۱، ص۱۰۷، ۱۰۹، ۱۵۴، ۱۸۶ و ۲۲۶، شرح السیر الکبیر، ج۴، ص۱۰۷، اختلاف الفقها، ص۵۹، خراج ابویوسف، ص۱۷۸، العلاقه الدولیه فی الحروب الاسلامیه، ص۱۱۶ و آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، ص۱۸۳.
- ↑ فقه سیاسی، ج۳، ص۳۲۱ - ۳۱۹.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۱۷.