دانش اخلاق در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

تعریف و جایگاه علم اخلاق

با مراجعه به اصلی‌ترین منابع متعارف علم اخلاق در حوزه علوم اسلامی و دقت در موارد کاربرد آن در قرآن و احادیث، علم اخلاق را می‌توان به شرح زیر تعریف کرد: علم اخلاق، علمی است که صفات نفسانی خوب و بد و اعمال و رفتار اختیاری متناسب با آنها را معرفی می‌کند و شیوه تحصیل صفات نفسانی خوب و انجام اعمال پسندیده و دوری از صفات نفسانی بد و اعمال ناپسندیده را نشان می‌دهد[۱]. بر اساس این تعریف علم اخلاق علاوه بر گفت‌وگو از صفات نفسانی خوب و بد از اعمال و رفتار متناسب با آنها نیز بحث می‌کند. غیر از این، راهکارهای رسیدن به فضیلت‌ها و دوری از رذیلت‌ها - اعم از نفسانی و رفتاری - را نیز مورد بررسی قرار می‌دهد. از آنجا که مبدأ و بازگشت رفتار و صفات خوب و بد انسان به روح و روان آدمی می‌باشد، بعضی از عالمان اخلاق موضوع علم اخلاق را دو نفس انسانی دانسته‌اند[۲]. در خصوص جایگاه این علم در میان علوم در کتب یونان باستان، علوم را به دو بخش حکمت نظری و حکمت عملی تقسیم می‌نمودند که علم اخلاق را به عنوان یکی از شاخه‌های حکمت عملی مورد بررسی قرار می‌دادند. حضرت امام خمینی در شرح حدیثی از پیامبر اکرم حضرت محمد (ص) که علوم مفید را به سه علم تقسیم می‌نمایند که عبارت‌اند از: آیت محکمه، فریضه عادله سنت قائمة؛ منظور از آیت محکمه را علومی می‌دانند که مربوط به حکمت نظری می‌باشد، مانند علوم عقلیه و عقاید حقّه و معارف الهیه و منظور از فریضه عادله را علم اخلاق و تصفیه قلوب و منظور از سنت قائمه را علوم ظاهر و علوم آداب قالبیه که علم فقه می‌باشد[۳]. از آنچه در توضیح این روایت بیان می‌فرمایند می‌توان این نتیجه را گرفت که ایشان علم اخلاق را علم به نفس دانسته و همچنین علم به کیفیت تحصیل، مبادی و شرایط کسب فضائل اخلاقی و علم به قبایح اخلاقی و علم به مبادی وجود آنها و علم به کیفیت تنزه از آنها می‌دانند. البته حضرت امام به این نکته تأکید می‌نمایند که بدون این هر سه علم امکان سعادت و کمال تام ممکن نمی‌باشد و این سه علم با یکدیگر مرتبط می‌باشد و آثار هریک بر دیگری سرایت می‌کند[۴].[۵]

علم اخلاق و فقه

علم فقه اعمال و رفتار انسان‌های مکلف و مسئول را از دو جهت مورد بررسی قرار می‌دهد و دو گونه داوری دارد: نخست از جهت آثار اخروی آن؛ یعنی ثواب و عقاب که در تحت عناوینی مانند وجوب و حرمت بیان می‌گردد و دیگری از جهت آثار و وضعیت دنیوی آنکه تحت عناوینی مانند صحت و بطلان بیان می‌گردد[۶]. بررسی‌ها و احکام نوع اول فقه، ماهیت اخلاقی داشته، بخش مهمی از متون و منابع اخلاق اسلامی را تشکیل می‌دهد. بررسی‌ها و احکام نوع دوم فقه، خارج از قلمرو علم اخلاق است و ماهیت اخلاقی ندارد؛ بلکه تنها ماهیت فقهی و حقوقی دارد[۷].

حضرت امام خمینی علم فقه را مربوط اعمال ظاهری انسان می‌دانند و در این زمینه می‌فرمایند: «علومی که راجع به تربیت ظاهر و ارتیاض آن است علم فقه و مبادی آن و علم آداب معاشرت و تدبیر منزل و سیاست مدن است که متکفل آن علماء ظاهر و فقهاء و محدثین هستند پس از انبیاء و اوصیاء (ع)»[۸].[۹]

علم اخلاق و حقوق

موضوع علم حقوق، قواعد کلی و الزام‌آور اجتماعی است که اجرای آن از سوی دولت و قدرت حاکم تضمین شده است. بنابراین علم حقوق، فقط به زندگی دنیوی و اجتماعی انسانی نظر دارد و احکام آن همگی لازم بوده و برای اجرا، ضمانت دنیوی و خارجی دارند. در حالی که علم اخلاق شامل زندگی فردی انسان نیز می‌شود و احکام غیر الزامی نیز در آن وجود دارد. یعنی اخلاق شامل زندگی اجتماعی و فردی می‌شود و هم دارای احکام الزامی و غیر الزامی است و آن دسته از احکام اخلاقی که ماهیت حقوقی ندارند، ضمانت اجرای دنیوی و خارجی نداشته، ضامن اجرای آنها درونی و اخروی است[۱۰].[۱۱]

علم اخلاق و عرفان

عرفان دارای دو بخش می‌باشد: نظری و عملی. بخش نظری عرفان مربوط به تفسیر هستی، یعنی خدا، جهان و انسان است. این بخش متفاوت از علم اخلاق می‌باشد. اما بخش عملی عرفان که به آن علم «سیر و سلوک» نیز گفته می‌شود، بسیار شبیه به علم اخلاق است. در عرفان عملی، صحبت از این است که «سالک» برای رسیدن به قله بلند انسانیت (توحید) باید از کجا آغاز کند و چه منازل و مراحلی را به ترتیب بپیماید و در منازل بین راه چه حالاتی به او دست می‌دهد و چه وارداتی خواهد داشت. بدین ترتیب، مباحث عرفان عملی عمدتاً بر محور تربیت اخلاقی و راه‌کارها و ابزار دستیابی به مقامات معنوی دور می‌زند و این امر در واقع یکی از محورهای اساسی علم اخلاق محسوب می‌شود[۱۲]. به عبارت دیگر عرفان عملی، اخلاق است با رویکردی عرفانی و در عرفان عملی برای رسیدن به مطلوب که همان خداوند باشد مراحل و منازلی بیان شده است که در علم اخلاق مصطلح با رویکرد غیرعرفانی مراحل و منازل به طور دقیق بیان نشده است و بیشتر صحبت از فضایل و طرق دستیابی به آن است تا تبیین دقیق جایگاه آن فضیلت از جهت تقدم و تأخر نسبت به فضایل دیگر.[۱۳]

اخلاق، علم اخلاق و فلسفه اخلاق

علم اخلاق، علم شناخت خوب و بد صفات و افعال، آثار آنها و شیوه آراستگی به صفات و افعال خوب و پرهیز از صفات و افعال بد است[۱۴]. برخی گفته‌اند اخلاق یعنی علم چگونه زیستن یا علم چگونه باید زیستن، لکن این تعریف با اشکال‌هایی روبه‌رو است[۱۵]؛ لذا در تعریف ما اخلاق عبارت است از نظام دادن به غرایز به وسیله ورزش دادن و تقویت قوای روحی. توضیح مطلب اینکه، انسان دارای سه قوه است. قوه عاقله؛ قوه شهویه (قوه جذب) که کارش جلب منافع شخص است، مثل شهوت مال و مقام و شهوت جنسی و شهوت شکم و...؛ قوه غضب (قوه دفع) که کارش دفع مضرات از شخص است. به عبارت دیگر، اخلاق یعنی تقویت عقل، اراده، فکر و تمرکز فکر برای غلبه بر شهوت و غضب و برای غلبه بر طبیعت و عادت. بنابراین اخلاق یعنی حاکم کردن عقل بر دیگر قوای وجود انسان که نتیجه آن نظام یافتن غرایز و قوا خواهد شد؛ چراکه عقل، سهم و حق هر قوه‌ای را به او می‌رساند و از افراط و تفریط قوا جلوگیری می‌کند و چون به تنهایی قادر به این کار نیست، دین با تکالیفی که دارد این سهم‌بندی را انجام می‌دهد[۱۶]. همچنین «فلسفه اخلاق علمی است که به مبادی تصوری و تصدیقی و معیارهای کلی خوب و بد در اخلاق می‌پردازد».[۱۷]

نسبت اخلاق با روان‌شناسی، تربیت، آداب و رسوم

اخلاق از شعب حکمت عملی بوده، از بایدها و نبایدهای رفتاری بحث می‌کند، ولی روان‌شناسی از شاخه‌های حکمت نظری بوده، از هست‌های روان آدمی گزارش می‌دهد[۱۸]. تربیت یک چیز، یعنی شکوفا کردن استعدادهای درونی آن و رساندن آن به مقصدی که مطلوب ذات او است. بنابراین در معنای تربیت، پرورش دادن نهفته است نه چگونگی و هدف پرورش دادن؛ لذا معنای قداست در آن ملحوظ نبوده و در مورد انسان و غیر انسان قابل استعمال است. بنابراین اخلاق نوع خاصی از تربیت است که به خاطر داشتن جنبه ضد خودمحوری، دارای تقدس بوده و تنها در مورد انسان به کار می‌رود و چون خدا منشأ تقدس است؛ لذا دین نیز می‌تواند منشأ اخلاق باشد[۱۹].

اخلاق یعنی نظام دادن به غرایز، و غرایز اموری حقیقی و مربوط به ساختمان جسم و روح انسان هستند اما آداب مربوط به هنرها و صنایعی مثل خیاطی، خطاطی، اسب‌سواری و غیره بوده و اموری قراردادی هستند؛ لذا هر اجتماع یا گروه و صنفی برای خود آداب و رسومی وضع کرده‌اند. مثلاً احترام به دیگران، لازمه اخلاق است؛ اما اینکه قومی به نشانه احترام، کلاهشان را از سر برمی‌دارند و قومی دیگر کلاهشان را بر سر می‌گذارند، از آداب و رسوم است. بنابراین اخلاق امری ثابت است و کار اخلاقی می‌تواند خوب یا بد باشد؛ ولی آداب اموری متغیرند که نه خوبند و نه بد؛ البته برخی از آداب، مثل مسواک زدن، خلال کردن، طول دادن غذا، شستن دست‌ها قبل و بعد از غذا و... که به امضاء شرع رسیده‌اند، به واسطه امضاء شرع مستحب شمرده می‌شوند[۲۰].[۲۱]

منابع

پانویس

  1. تهذیب الاخلاقی و تطهیر الاعراق، ص۸۱ و ۱۲۹؛ محمد مهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۴۰ و ۴۱؛ خواجه نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، ص۴۸.
  2. محمد مهدی نراقی، جامع‌السعادات، ج۱، ص۴۰.
  3. شرح چهل حدیث، ص۳۸۶.
  4. شرح چهل حدیث، ص۳۸۷.
  5. سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۲۵.
  6. امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۰.
  7. دیلمی، آذربایجانی، اخلاق اسلامی، ص۱۸.
  8. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۳۸۷.
  9. سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۲۶.
  10. دیلمی آذربایجانی، اخلاق اسلامی، ص۱۹.
  11. سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۲۷.
  12. دیلمی آذربایجانی، اخلاق اسلامی، ص۱۹.
  13. سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۲۸.
  14. فلسفه‌های مضاف، به کوشش عبدالحسین خسروپناه، ج۲، ص۱۸۳.
  15. برای تفصیل این تعریف و اشکالات آن ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۳۸.
  16. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۱، صص ۱۸۵-۱۸۷، ۲۲۸-۲۳۲ و ۴۴۵.
  17. ایمانی، احد، اخلاق و فرا اخلاق ص ۱۴.
  18. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد، ج۲، ص۱۱۳.
  19. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۵۷۶؛ یادداشت‌های استاد، ج۲، صص ۱۴۲ و ۱۵۹.
  20. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۱، صص ۱۹۵-۱۸۵، ۴۴۵ و ۴۴۶.
  21. ایمانی، احد، اخلاق و فرا اخلاق ص ۱۵.