رعایت حقوق دیگران در معارف و سیره علوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

در حدیث آمده است آن‌گاه که امام (ع) از مدینه به سوی شام می‌آمد وارد شهر انبار ۔ که مردمش ایرانی بودند - شد، کدخدایان و کشاورزان ایرانی خرسند بودند که خلیفه و مولای محبوبشان از شهر آنها عبور می‌کند به استقبالش شتافتند و به خاطر امام مسلمین از مرکب پیاده شدند و با سرعت به سوی او شتافتند، عبارت نهج البلاغه این است: «فَتَرَجَّلُوا لَهُ وَ اشْتَدُّوا بَيْنَ يَدَيْهِ‌»؛ «پیاده شدند و جلو امام دویدند». احتمال دارد که وقتی امام سوار بر مرکب شد و به راه افتاد آنها در جلو مرکب علی (ع) شروع کردند به دویدن. علی (ع) آنها را‌طلبید و پرسید: «مَا هَذَا الَّذِي صَنَعْتُمُوهُ‌»؟ «چرا می‌دوید؟ این چه کاری است که می‌کنید؟» گفتند: این آداب و رسومی است که بین ما معمول است که نسبت به امرا و افراد مورد احترام خود می‌کنیم.

امام فرمود: «وَ اللَّهِ مَا يَنْتَفِعُ بِهَذَا أُمَرَاؤُكُمْ وَ إِنَّكُمْ لَتَشُقُّونَ عَلَى أَنْفُسِكُمْ فِي دُنْيَاكُمْ وَ تَشْقَوْنَ بِهِ فِي آخِرَتِكُمْ وَ مَا أَخْسَرَ الْمَشَقَّةَ وَرَاءَهَا الْعِقَابُ وَ أَرْبَحَ الدَّعَةَ مَعَهَا الْأَمَانُ مِنَ النَّارِ»؛ «به خدا سوگند! با این کار زمامداران شما بهره‌مند نمی‌شوند و شما را دنیا به رنج می‌اندازد و در آخرت به شقاوت می‌کشاند و چه زیانبار است مشقتی که پشت سر آن مجازات الهی باشد و چه پر سود است آرامشی که با آن امان از عذاب دوزخ باشد»[۱].

در قضیه برخورد امام با مردم شهر انبار امام (ع) نه تنها خود چنین بود، بلکه در سخنانی که با اصحاب خود داشت و همچنین بخش‌نامه‌هایی که به استاندارانش مینوشت به این حقیقت کاملاً اشاره می‌کند و آنها را به احترام و رعایت حقوق مردم موظف می‌سازد، چنان که در خطبه‌ای و به یارانش در صفین می‌فرماید: «أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً بِوِلَايَةِ أَمْرِكُمْ وَ لَكُمْ عَلَيَّ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ الَّذِي لِي عَلَيْكُمْ فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْيَاءِ فِي التَّوَاصُفِ وَ أَضْيَقُهَا فِي التَّنَاصُفِ لَا يَجْرِي لِأَحَدٍ إِلَّا جَرَى عَلَيْهِ وَ لَا يَجْرِي عَلَيْهِ إِلَّا جَرَى لَهُ»؛ خداوند برای من به موجب این که ولی امر وحکمران شما هستم حقی بر شما قرار داده است و برای شما نیز بر من به همان اندازه حق است که از من بر شما. همانا حق برای گفتن، وسیع‌ترین میدان‌ها و برای عمل و انصاف دادن، تنگ‌ترین میدان‌هاست. حق به سود کسی جریان نمی‌یابد مگر آن‌که به زیان او نیز جاری می‌گردد و حقی از دیگران بر عهده‌اش ثابت می‌شود و بر زبان کسی جاری نمی‌شود و کسی را متعهد نمی‌کند، مگر این که به سود او نیز جاری می‌گردد و دیگران را درباره او متعهد می‌کند»[۲].

چنان که می‌بینید در این بیان امام (ع)، سخن از خدا و حق و عدالت و تکلیف و وظیفه است، اما نه به این شکل که خداوند به بعضی از مردم فقط حق اعطاء فرموده و آنها را تنها در برابر خود مسؤول قرار داده است و برخی دیگر را از حقوق محروم کرده آنان را در مقابل خود و صاحبان حقوق، بی‌حد و نهایت، مسؤول قرار داده است و در نتیجه عدالت و ظلم، میان حاکم و محکوم، مفهوم نداشته باشد. در همان خطبه می‌فرماید: «وَ لَيْسَ امْرُؤٌ وَ إِنْ عَظُمَتْ فِي الْحَقِّ مَنْزِلَتُهُ وَ تَقَدَّمَتْ فِي الدِّينِ فَضِيلَتُهُ بِفَوْقِ أَنْ يُعَانَ عَلَى مَا حَمَّلَهُ اللَّهُ مِنْ حَقِّهِ»؛ «هیچ کس هر چند مقام و منزلتی بزرگ و سابقه‌ای درخشان در راه حق و خدمت به دین داشته باشد در مقامی بالاتر از همکاری و کمک به او در ادای وظایفش نمی‌باشد و هیچ کس هم هر اندازه مردم او را کوچک بشمارند و چشم‌ها او را خرد بینند، در مقامی پایین‌تر از همکاری و کمک رساندن و کمک گرفتن نیست»[۳].

و در ادامه می‌فرماید: «فَلَا تُكَلِّمُونِي بِمَا تُكَلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَةُ وَ لَا تَتَحَفَّظُوا مِنِّي بِمَا يُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ الْبَادِرَةِ وَ لَا تُخَالِطُونِي بِالْمُصَانَعَةِ وَ لَا تَظُنُّوا بِي اسْتِثْقَالًا فِي حَقٍّ قِيلَ لِي وَ لَا الْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِي فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ أَنْ يُقَالَ لَهُ أَوِ الْعَدْلَ أَنْ يُعْرَضَ عَلَيْهِ كَانَ الْعَمَلُ بِهِمَا أَثْقَلَ عَلَيْهِ فَلَا تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ»؛ با من آن سان که با جباران و ستمگران سخن می‌گویند، سخن نگویید، القاب پر طنطنه برایم به کار نبرید، آن ملاحظه‌کاری‌ها و موافقت‌های مصلحتی که در برابر مستبدان اظهار می‌دارند، در برابر من اظهار مدارید، با من به سبک باز شکاری معاشرت نکنید، گمان مبرید که اگر به حق، سخنی به من گفته شود بر من سنگین آید و یا از کسی بخواهم مرا تجلیل و تعظیم کند که هر کس شنیدن حق یا عرضه شدن عدالت بر او ناخوش و سنگین آید، عمل به حق و عدالت بر او سنگین‌تر است، پس از سخن حق یا نظر عادلانه خودداری نکنید»[۴].

در رهنمودهای امام علی (ع) به حقوق واقعی توده مردم و موقع شایسته و ممتاز آنها در برابر حکمران و این که مقام واقعی حکمران، امانتداری و نگهبانی مردم است، سخت توجه شده است؛ فی المثل در بخش‌نامه‌ای که برای مأمورین جمع‌آوری مالیات نوشته است، پس از چند موعظه و تذکر می‌فرماید: «فَأَنْصِفُوا النَّاسَ مِنْ أَنْفُسِكُمْ وَ اصْبِرُوا لِحَوَائِجِهِمْ فَإِنَّكُمْ خُزَّانُ الرَّعِيَّةِ وَ وُكَلَاءُ الْأُمَّةِ وَ سُفَرَاءُ الْأَئِمَّةِ»؛

به عدل و انصاف، رفتار کنید، به مردم درباره خودتان حق بدهید، پر حوصله باشید و در برآوردن حاجت‌های مردم، تنگ حوصلگی نکنید که شما گنجوران و خزانه‌داران رعیت، و نمایندگان ملت و سفیران حکومتید»[۵]. در فرمان معروف، خطاب به مالک اشتر می‌نویسد: «وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِياً تَغْتَنِمُ أَكْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْقِ»؛ در قلب خود، مهربانی و محبت و لطف به مردم را بیدار کن، مبادا مانند یک درنده که دریدن و خوردن را فرصت می‌شمارد، رفتار کنی که مردم تو یا مسلمانند و برادر دینی تو و یا غیر مسلمانند و انسانی مانند تو»[۶].

در بخش‌نامه‌های علی (ع) به فرمانداران و حاکمان شهرها و مناطق، حساسیت عجیبی نسبت به عدالت و مهربانی به مردم و محترم شمردن شخصیت و حقوق آنان مشاهده می‌شود که براستی عجیب است؛ مثلاً در نهج البلاغه سفارش نامه‌ای برای کسانی که مأمور جمع‌آوری زکات بودند، آمده است که اختصاصی نبوده بلکه صورت عمومی داشته است. سید رضی می‌گوید: «ما این نامه را در این جا می‌آوریم تا دانسته شود که علی (ع) حق و عدالت را چگونه بپا می‌داشت و چگونه در کارها بزرگ و کوچک، آن را منظور می‌داشت. دستورها این است: «برو بر اساس تقوای خدای یگانه، مسلمانی را مترسان، طوری رفتار مکن که از تو کراهت داشته باشد، بیشتر از حقی که به مال او تعلق گرفته است از او مگیر، وقتی که بر قبیله‌ای که بر سر آبی فرود آورده‌اند وارد شدی تو هم در کنار آن آب، فرود آی، بدون آنکه به خانه‌های مردم داخل شوی، با تمام آرامش و وقار، نه به صورت یک مهاجم، بر آنان وارد شو و سلام کن و بر آنها درود بفرست، سپس بگو: بندگان خدا! مرا ولی خدا و خلیفه او فرستاده است که حق خدا را از اموال شما بگیرم، آیا حق الهی در اموال شما هست یا نه؟ اگر گفتند: نه، بار دیگر مراجعه نکن، سخنانشان را بپذیر و قول آنها را محترم بشمار، اگر فردی جواب مثبت داد او را همراهی کن بدون آنکه او را بترسانی و یا تهدید کنی؛ هر چه زر و سیم داد بگیر، اگر گوسفند یا شتر دارد که باید زکات آنها را بدهد بدون اجازه صاحبش داخل شتران یا گوسفندان مشو که بیشتر آنها از اوست. وقتی که داخل گله شتر یا رمه گوسفندی شدی به عنف و شدت و جابرانه داخل مشو»[۷].

از آنچه که گذشت به خوبی فهمیده می‌شود که آن امام بزرگ تا چه حدی به رعایت حقوق مردم و احترام به آنان بر اساس قسط و عدل پای‌بند بوده است[۸].[۹]

منابع

پانویس

  1. نهج البلاغه، کلمات قصار ۳۷.
  2. نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.
  3. نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.
  4. نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.
  5. نهج البلاغه، نامه ۵۱.
  6. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  7. نهج البلاغه، نامه ۲۵.
  8. اقتباس از: مرتضی مطهری، سیری در نهج البلاغه، ص۱۱۸- ۱۳۵.
  9. ناظم‌زاده، سید اصغر، تجلی امامت ص ۱۲۴.