رعایت ضوابط عقلی به عنوان یکی از ضوابط آزادی به چه معناست؟ (پرسش)
رعایت ضوابط عقلی به عنوان یکی از ضوابط آزادی به چه معناست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی |
مدخل اصلی | ضوابط آزادی |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
رعایت ضوابط عقلی به عنوان یکی از ضوابط آزادی به چه معناست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث فقه سیاسی است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید کاظم سیدباقری در کتاب «آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم» در اینباره گفته است:
«یکی از دیگر حدو مرزهای استواری که برای آزادی سیاسی، لحاظ شده است، در نظر گرفتن ضوابط و معیارهای عقلی است؛ واقعیت انکارناپذیر آن است که آزادی باید در چارچوب ضوابط عقلی و مطابق با قوانین عقل سلیم باشد، نمیتوان از همه قوانین و قواعدی که عقل برای ما معرفی میکند، به بهانه آزادی گذر کرد. ضوابط عقلی و استلزامات آن، به همه انسانهای خردورز حکم میکند که آزادی باید در چارچوبی مشخص و معین باشد. “در مفهوم اسلامی آزادی، عنصر عقلانی کاملاً دخیل است و انسان هرگز نسبت به اعمال و افکار غیرعقلانی آزاد نیست و اسلام هرگز این نوع آزادی را احترام نمیگذارد. اسلام در عین اینکه با بیان اصل ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ﴾[۱]احترام به فکر و آزادی عقیده را بیان میکند، ولی هرگز عقایدی را که از راه تقلید کورکورانه و از طرق غیرعقلانی بر انسانها تحمیل شده، مورد تأیید قرار نمیدهد و برای آن احترامی قائل نمیشود. ابراهیم (ع) بتها را میشکند و پیامبر اسلام (ص) بتها را به بدی یاد میکند و سرانجام دستور سرنگونی آنها را صادر میکند و هرگز خرافات متکی به اوهام و تقلید و تحمیل را نمیپسندد، زیرا این نوع آزادی و احترام به چنین عقایدی در حقیقت اغراء به جهل و نگهداشتن انسانهای در بند، در اسارتشان است. دستورهای قرآن در زمینه تفکر و تعقل و تدبر کلاً بر آزادی فکر و عقیده دلالت دارد؛ زیرا این دو لازم و ملزوم یکدیگرند، چنان که هر دو مستلزم آزادی بیان و فکر و عقیده نیز هستند؛ ولی انتقال فکر و عقیده به دیگران تا چه حد میتواند آزاد باشد؟ حتی تا آنجا که قدرت تفکر را از دیگری سلب و فکر و عقیدهای را بر او تحمیل یا او را گمراه نماید؟ در شرایط نابرابر وعدم توازن فکری، وقتی القای عقیده به صورت غیر علمی و به دور از اختیار و به گونهای انجام میگیرد که امکان اعمال اراده و آزادی را از دیگری سلب میکند، آیا آزادی بیان و مطبوعات و احزاب و ادیان میتواند قابل قبول باشد؟[۲]
برای نمونه کسی نمیتواند بگوید من چون آزادم میخواهم اموال جامعه را به دست سفیهان و نابخردان بسپارم، نهی از این امر، محدودکننده آزادی است، اما کمتر کسی است که به آن اعتراض کند، قرآن کریم در این موارد به طور خاص از این کار نهی کرده است: ﴿وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا﴾[۳].
همان طور که دست و پا و گردن انسان تا آزاد نباشد نمیتواند حرکت کند، عقل و فکر نیز همین طور است. گرفتاری و اسارت دست و پا و گردن به این است که با طناب و زنجیر و غل آنها را ببندند، و اسارت عقل به این است که خواهشهای دل طغیان کند و زنجیرهایی از هوا و هوسها، از تعصب و تقلیدها برای عقل بسازد[۴].
عقلی که گرفتار تعصب شود، از توان راهبری خود به سوی آزادی خارج میشود، بلکه فرد متعصب همه امور و افراد را در خدمت مرام متعصبانه و نامعقول خویش میخواهد؛ به نظر میرسد این مهم در عرصه قدرت، اهمیتی دوچندان مییابد و قدرتمندگویی را حق خود میپندارد تا باور خویش را به دیگران تحمیل کند؛ در حالی که عقل سلیم حکم میکند انسان به دور از تعصب و تقلید، از آزادی خویش بهره گیرد و البته اعمال حاکمیت را به کسی بسپارد که جامعه را به پرتگاه هرجومرج و ناامنی و تضییع حقوق دیگران نکشاند.
محمدتقی جعفری درباره آزادی بیان و ضابطهای که عقل به رعایت آن حکم میکند، به این امر اشاره دارد که آزادی بدون لحاظ پیامدهای مادی و معنوی آن، آزادی به دور از عقلانیت خواهد بود؛ آزادی بیان در دیدگاه اسلام همراه با سفارشها و توصیههایی است که از آن کشف میشود، هر آزادی بیان که به ضرر مادی یا معنوی انسانی مورد بهرهبرداری قرار بگیرد، آزادی نامعقول خواهد بود[۵].
باری اگر جوامع بشری به رشدی بالا دست مییافتند که همه از شناخت کافی و عقلانیتی وافر برخوردار بودند و هر آنچه را که بیان میکردند، بهرهای از حقیقت و واقعیت را میداشت، امکان داشت که به آزادی بیقید و بند باور داشت، امری که در حد محال به نظر میرسد. ضمن آنکه این امر را نیز باید به یاد داشت که عدم رعایت ضوابط عقلی در نگارش و گفتار و بیان، امری غیراخلاقی خواهد بود»[۶]
منبعشناسی جامع فقه سیاسی
پانویس
- ↑ «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
- ↑ عباسعلی عمید زنجانی، فتنه سیاسی ج۱، ص۶۰۱.
- ↑ «و داراییهایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کمخردان نسپارید» سوره نساء، آیه ۵.
- ↑ مرتضی مطهری، بیست گفتار، ص۱۹۸.
- ↑ محمدتقی جعفری، حقوق جهانی بشر، ج۱، ص۴۰۸.
- ↑ سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم، ص ۲۱۷.