سیره پیامبر خاتم در تعامل با دارالحرب چه بود؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
سیره پیامبر خاتم در تعامل با دارالحرب چه بود؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ سیره سیاسی پیامبر خاتم
مدخل اصلیدارالحرب در معارف و سیره نبوی
تعداد پاسخ۱ پاسخ

سیره پیامبر خاتم در تعامل با دارالحرب چه بود؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث سیره سیاسی پیامبر خاتم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی سیره سیاسی پیامبر خاتم مراجعه شود.

پاسخ نخست

عبدالوهاب فراتی

آقای عبدالوهاب فراتی، در مقاله «نظریه سیاست خارجی در دولت نبوی» در این‌باره گفته‌ است:

«مراد از دارالحرب، داری است که مسلمانان بر آن سلطه ندارند و احکام اسلامی نیز در آنجا جریان ندارد[۱]. با این همه، دولت اسلامی می‌کوشد با آن، روابطی صلح‌آمیز برقرار کند. ساکنان این دار همان کسانی هستند که اسلام از سرِ میل آنان را به پذیرش اسلام دعوت می‌کند. گر چه برخی در روابط بین دارالاسلام و دارالحرب به استناد پاره‌ای از آیات همچون ﴿وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ[۲]، از یک منازعه و ستیز دایمی دفاع کرده‌اند و این آیه را ناسخ آیه شریفه: ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ[۳] دانسته‌اند، با این همه بسیاری از مفسران، مفاد آیه قبلی را جایی می‌دانند که مشرکان عهد و پیمان خود را شکسته باشند. علاوه بر این در سیره رسول اسلام نیز آمده است که حضرت به فرماندهان سپاهش فرمود: « وَإِذَا لَقِيتَ عَدُوَّكَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ فَادْعُهُمْ إِلَى ثَلاَثِ خِصَالٍ... ادْعُهُمْ إِلَى الإِسْلاَمِ فَإِنْ أَجَابُوكَ فَاقْبَلْ مِنْهُمْ وَكُفَّ عَنْهُمْ... فَإِنْ هُمْ أَبَوْا فَسَلْهُمُ الْجِزْيَةَ».

از این‌رو، دولت اسلامی همواره می‌کوشد تا با برقراری روابط مسالمت‌آمیز، زمینه‌های دعوت آنان را به اسلام فراهم کند. در ذیل به بررسی پاره‌ای از مسایل در روابط بین دارالاسلام و دارالحرب می‌پردازیم:

  1. دولت اسلامی می‌تواند از برخی از کشورهای مشرک و اهل کتاب در جنگ طلب مساعدت کند؛ زیرا پیامبر (ص) در غزوه حنین در سال هشتم هجری از صفوان بن امیه که از مشرکان بود درخواست کمک کرد[۴]. البته برخی به استناد حدیثی از عایشه که گفت: «خَرَجَ رَسُول اللَّهِ (ص) قِبَل بَدْرٍ، فَلَمَّا كَانَ بَحْرَةُ الْوَبَرَةِ أَدْرَكَهُ رَجُلٌ قَدْ كَانَ يُذْكَرُ مِنْهُ جُرْأَةٌ وَنَجْدَةٌ، فَفَرِحَ أَصْحَابُ رَسُول اللَّهِ (ص) حِينَ رَأَوْهُ، فَلَمَّا أَدْرَكَهُ قَال لِرَسُول اللَّهِ (ص): جِئْتُ لأَِتْبَعَكَ وَأُصِيبَ مَعَكَ فَقَال لَهُ رَسُول اللَّهِ (ص): أَتُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ؟ قَال: لاَ، قَال: فَارْجِعْ فَلَنْ أَسْتَعِينَ بِمُشْرِكٍ»[۵]، گفته‌اند: پیامبر (ص) در جنگ بدر مساعدت مشرکی را نپذیرفت، که البته احتمال دارد پیامبر (ص) از خیانت احتمالی‌اش در هراس بوده و مساعدت او را رد کرده است.
  2. دولت اسلامی به تمام پیمان‌ها و معاهداتی که با واحدهای سیاسی دارالحرب منعقد می‌کند باید پایبند بماند. علاوه بر آیات مبارکه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ[۶] و ﴿وَأَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذَا عَاهَدْتُمْ[۷] و ﴿وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا[۸]، حدیث مشهور نبوی (ص) نیز به طور عام دلالت می‌نماید که: «الْمُؤْمِنُونَ‏ عِنْدَ شُرُوطِهِمْ‏». از این‌رو دولت اسلامی به هر نوع قراردادی که از نظر لغت مصداق شرط، عقد و عهد باشد باید عمل کند و حقّ به هم زدن آن را ندارد. حتی در روایات دیگری نبی اسلام (ص) فرمود: «مَنْ قتَلَ مُعاهِداً لَمْ يَرَحْ رَائِحَةَ الجَنَّةِ»، "کسی که معاهد یا هم‌پیمانی را بکشد بوی بهشت را استشمام نمی‌کند". این دو دسته از آیات و روایات دلالت می‌کنند که اولاً وفای به عهد لازم است و ثانیاً ستم بر کسی که هنوز در پیمان با شماست حرام است.
  3. معاهده یا موادعه با اهالی دارالحرب مشروعیت دینی دارد. مبنای روایی آن نیز انعقاد معاهده بین پیامبر گرامی اسلام با سهیل بن عمرو جهت متارکه ده ساله جنگ در صلح حدیبیه است. با این همه، فقهای اسلام تأکید می‌کنند که عاقد معاهده باید امام یا نایب امام باشد؛ زیرا اوست که به جای جهاد تشخیص می‌دهد که با کفار و مشرکان، پیمان ترک منازعه منعقد کند، به ویژه آنکه اگر خود مشرکان مطالبه صلح کنند بنا به آیه شریفه ﴿وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ[۹]، باید با آنها صلح کرد. حتی برخی از فقهای اهل سنت مثل ابوحنیفه و اوزاعی پرداخت مقداری مال و پول به کفار را جهت تعمیق صلح جایز دانسته‌اند. به ویژه در شرایط ضعف مسلمانان که ضرورت دارد به هر نحوی که ممکن است مسلمانان از شرّ کافران در امان بمانند. از این‌رو در برقراری صلح و بستن پیمان با مشرکان همواره وجود مصلحتی الزامی است و مصلحتی بالاتر از آرامش و سکون جهانیان و دعوت آنان به حق وجود ندارد»[۱۰]

پانویس

  1. عباس شومان، العلاقات الدولیه فی الشریعة السلامیة، ص۵۱.
  2. «و همگی با مشرکان جنگ کنید چنان که آنان همگی با شما جنگ می‌کنند و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است» سوره توبه، آیه ۳۶.
  3. «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  4. ابن هشام، سیره رسول الله، ج۴، ص۸۶.
  5. المغنی، ج۸، ص۴۱۴.
  6. «ای مؤمنان! به پیمان‌ها وفا کنید» سوره مائده، آیه ۱.
  7. «و چون با خداوند پیمان بستید وفا کنید» سوره نحل، آیه ۹۱.
  8. «و به پیمان وفا کنید که از پیمان خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۴.
  9. «و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن» سوره انفال، آیه ۶۱.
  10. فراتی، عبدالوهاب، مقاله «نظریه سیاست خارجی در دولت نبوی»، سیره سیاسی پیامبر اعظم، ص ۱۷۲.