شناخت در نهج البلاغه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

شناخت، مهم‌ترین رکن و اساس تعالیم اسلامی است. انسان بر اساس شناخت پرورش می‌یابد و به فردی دین‌مدار تبدیل می‌شود، زیرا شناخت ملاک حرکت و اعمال انسان است. در واقع بر هر فرد مسلمان واجب است که هر عمل و حرکتی را بر پایه شناخت و آگاهی به انجام رساند. قرآن کریم می‌فرماید: نابینا و بینا برابر نیستند[۱].

امام علی (ع) بر مسئله شناخت تأکید دارد تأکید دارد و اعمال و رفتار مردمان را بدون شناخت، فاقد ارزش می‌داند. از این‌رو خطاب به کمیل می‌فرماید: هیچ کار و حرکتی نیست، مگر این‌که تو در آن محتاج شناخت و معرفتی. انسانی که در طول زندگی به شناخت صحیح دست یابد، واجد صفت حکمت می‌شود شناخت در واقع پلی است به‌سوی حکمت و زندگی حکیمانه؛ و در حد نهایت آن جزو اسماء و صفات الهی است و مرتبه والای آن در انسان کامل، یعنی امامان معصوم (ع) که از حکمت علمی و عملی برخوردارند، متجلی است. انسان‌ها نیز در مسیر زندگی در صورت بروز شناخت‌های اصیل می‌توانند به صفت حکیم متصف شوند. در این صورت گفتار و عملکرد آن‌ها به‌نسبت میزان شناخت، با حق و حکمت منطبق می‌شود[۲].

نقش عقل و تفکر در شناخت

در مکتب نهج البلاغه، شناخت و معرفت در سایه تفکر و تعقل حاصل می‌شود. بر این اساس به فرزند خویش می‌فرماید: بی‌نیازترین بی‌نیازی، عقل است و بزرگ‌ترین ناداری، نابخردی[۳]. تفکر و اندیشه به‌عنوان تمرین در بهره‌گیری بیشتر از نیروهای باطنی و قلبی است که در وجود آدمی نهفته‌اند. بر همین اساس در تفکر دینی یک ساعت تفکر را برتر از هفتاد سال عبادت دانسته‌اند. نیروهای ادراکی انسان در سایه تفکر بالنده می‌شوند و تفکر به رشد و توسعه قوای عقلی می‌انجامد. در نتیجه‌، استعدادهای انسان تبلور و بروز می‌یابد و به پیشرفت آدمی در زندگی می‌انجامد. از این‌رو امام (ع) می‌فرماید: آن‌که بیندیشد، بینا شود[۴]. فکر، آینه‌ای روش است[۵]. هیچ دانشی چون تفکر نیست[۶].[۷]

شناخت سودمند

مکتب نهج البلاغه بر فراگیری دانش سودمند تأکید دارد و به معرفی آن می‌پردازد. امام (ع) در بیان صفات پرهیزکاران می‌فرماید: گوش‌های خویش را بر علم سودمند برای خویش وقف کرده‌اند[۸]. از نظر امام (ع) دانستن، تنها کلید شناخت و رسیدن به معرفت نیست، بلکه آموختن دانشی سودمند است که در آن خیری برای انسان وجود داشته باشد. از این‌رو می‌فرماید: بهترین گفته آن است که سود برساند و بدان، دانشی که سود نداشته باشد خیری در آن نیست و از علمی که آموختن آن شایسته نیست خیری به‌دست نمی‌آید[۹].

در منظر امام، دانش سودمند دانشی است که آدمی را در مسیر زندگی راهنمایی کند و طریق صحیح را به او نشان دهد. امام (ع) در توصیف عقل کارآمد و سودمند می‌فرماید: در عقل تو همین بس که راه سقوطت را از راه رشدت روشن سازد[۱۰]. عقل انسان از طریق شناخت صحیح به فعلیت و بهره‌وری می‌رسد. شناخت نیز حاصل دو عامل دانش مفید و تجربه است[۱۱].

محدودیت انسان در شناخت

مکتب نهج البلاغه گرچه راه شناخت و فراگیری دانش سودمند را به انسان‌ها گوشزد می‌کند، اما انسان‌ها را از محدودیت‌های موجود در مسیر شناخت مطلع می‌سازد. حقیقت این است که آدمی هرگز نمی‌تواند بر همه علوم شناخت پیدا کند و باید محدودیت خود را در کسب دانش بپذیرد و ندانستن یا نفهمیدن خویش را به واقعیت نسبت ندهد و همیشه به ظرفیت محدود دانش خویش توجه داشته باشد. از این‌رو امام علی (ع) به فرزند خویش می‌فرماید: اگر چیزی از امور بر تو دشوار آمد، آن‌را از نادانی خویش نسبت به آن بدان، زیرا تو نخست نادان خلق شدی و سپس علم آموختی و دانا شدی. چه بسیار چیزها که نه می‌دانی و نه می‌توانی درباره آن‌ها نظر دهی و راهی به جایی ببری و بعدها از آن‌ها آگاه خواهی شد[۱۲].[۱۳]

منابع

پانویس

  1. نیز بنگرید به: ﴿ هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الأُمِّيِّينَ رَسُولا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ ؛ سوره جمعه، آیه ۲، ﴿فَقَدْ كَذَّبُواْ بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ فَسَوْفَ يَأْتِيهِمْ أَنبَاء مَا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ؛ سوره انعام، آیه ۵ و ﴿ قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُم مِّن دُونِهِ أَوْلِيَاء لاَ يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَكَاء خَلَقُواْ كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ؛ سوره رعد، آیه ۱۶؛ ﴿ وَمَا يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ ؛ سوره فاطر، آیه ۱۹.
  2. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 509.
  3. حکمت ۳۸: «إِنَّ أَغْنَی الْغِنَی الْعَقْلُ وَ أَکْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ »
  4. نامه ۳۱: «مَنْ تَفَكَّرَ أَبْصَرَ»
  5. حکمت ۳۶۵: « الْفِكْرُ مِرْآةٌ صَافِيَةٌ»
  6. حکمت ١١٣: «لَا عِلْمَ كَالتَّفَكُّرِ».
  7. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 509-510.
  8. خطبه ۱۸۷: «وَ أَحْضِرُوا آذَانَ قُلُوبِكُمْ تَفْهَمُوا»
  9. نامه ۳۱: «فَإِنَّ خَيْرَ الْقَوْلِ مَا نَفَعَ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا خَيْرَ فِي عِلْمٍ لَا يَنْفَعُ وَ لَا يُنْتَفَعُ بِعِلْمٍ لَا يَحِقُّ تَعَلُّمُه‏».
  10. حکمت ٤٢١: « كَفَاكَ مِنْ عَقْلِكَ مَا أَوْضَحَ لَكَ سُبُلَ غَيِّكَ مِنْ رُشْدِك‏»
  11. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 510.
  12. نامه ۳۱: «فَإِنْ أَشْكَلَ عَلَيْكَ شَيْ‏ءٌ مِنْ ذَلِكَ فَاحْمِلْهُ عَلَى جَهَالَتِكَ فَإِنَّكَ أَوَّلُ مَا خُلِقْتَ بِهِ جَاهِلًا ثُمَّ عُلِّمْتَ وَ مَا أَكْثَرَ مَا تَجْهَلُ مِنَ الْأَمْرِ وَ يَتَحَيَّرُ فِيهِ رَأْيُكَ وَ يَضِلُّ فِيهِ بَصَرُكَ ثُمَّ تُبْصِرُهُ بَعْدَ ذَلِك‏».
  13. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 510.