صفات الهی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از صفات خدای تعالی)

مقدمه

در اصطلاح علم کلام، مراد از صفات الهی، مفاهیمی است که قائم به خود نیستند و از موصوف خویش- یعنی خداوند تعالی- جدایی نمی‌پذیرند[۱].[۲]

اثبات صفات الهی

اثبات نقلی

قرآن کریم برای خداوند، صفات و اسمائی را برشمرده است[۳] و برخی صفات را از خداوند نفی کرده است[۴]. بنابر روایات بزرگان معصوم S خداوند را باید تنها به همین صفات که خود برشمرده است، وصف کرد و نباید صفتی برای ذات اقدس الهی برساخت[۵].[۶]

اثبات عقلی

برهان عقلی در این باره دارای دو مقدمه است:

  1. معلولات و مخلوقات را صفات کمالی- همانند علم، قدرت و حیات- است.
  2. میان علت و معلول، اصل سنخیت حاکم است. صفات معلولات باید در علت به صورتی کامل‌تر موجود باشند؛ زیرا فاقد شی‌ء، معطی آن نیست. نتیجه دو مقدمه آن است که خداوند واجد این صفات به صورت اکمل است[۷].

برهان عقلی بر نامحدودیت صفات الهی نیز با دو مقدمه برپا می‌شود:

  1. خداوند را وجودی است نامحدود.
  2. صفات خداوند عین ذات اویند.

نتیجه آنکه صفات خداوند نامحدودند[۸].[۹]

جایگاه مبحث صفات الهی

خداشناسی محور تعالیم‌ اسلامی است و در آن سه مبحث کلی از اهمیتی ویژه برخوردار است: اثبات وجود خدا؛ اثبات وحدانیت خدا؛ اثبات صفات الهی. مبحث سوم، از گستره فراخ‌تری برخوردار است[۱۰]. درباره صفات الهی سه دیدگاه مطرح است: تشبیه؛ تعطیل؛ تنزیه. دیدگاه نخست، صفات الهی را به معنای ظاهر حمل می‌کند و تفسیر و تأویل را برنمی‌تابد. دیدگاه دوم عقل را از شناخت اوصاف الهی یکسره ناتوان می‌شمارد. بنابر این دیدگاه، عقل را نمی‌رسد که به معرفت اوصاف خداوند راه یابد و در این مقام جولان دهد. دیدگاه متکلمان امامیه، تنزیه است. بنابر این دیدگاه، خداوند انسان را از نعمت عقل بهره‌مند ساخته و چنین نیست که دست این نعمت خدادادی در شناخت صفات الهی به کلی کوتاه باشد. برای صفات خدا باید معنایی فراتر از ظاهر در نظر گرفت و مفهومی عقل‌پذیر به اندیشه درآورد و این نظریه را کتاب و سنت معصومین S تأیید کرده‌اند[۱۱]. در روایتی از امام علی S آمده است: "عقل‌ها را از حدود صفات خود آگاه نساخته و از معرفت خود محروم نگردانیده است"[۱۲].[۱۳]

توقیفی بودن صفات و اسماء الهی

در جواز اطلاق صفات و اسمائی که شارع بر آنها اذن داده است، خلافی نیست و نیز در جایز نبودن اطلاق صفات و اسمائی که منع شارع بر آنها موجود است. اختلاف در صفات و اسمائی است که از سوی شارع نه منعی آشکار دارند و نه جواز. گروهی در این باره به توقیفی نبودن صفات و اسماء حکم کرده‌اند به شرط آنکه معنای مورد نظر، موهوم نباشد و برای ذات باری محالی پیش نیاورد. گروهی دیگر، صفات و اسماء را توقیفی دانسته و معتقدند که خداوند را تنها به صفات و اسمائی می‌توان خواند که خود خوانده است یا پیامبر a و امامان معصوم (ع). اینان بر ادعای خویش به احادیث معصومین S استناد جسته و آن را مذهبی امامیه در این موضوع می‌شمارند[۱۴]. گروه سوم، میان صفات و اسماء فرق نهاده‌اند و اسماء را توقیفی و صفات را غیرتوقیفی شمرده‌اند[۱۵].

توحید در صفات

مراد فیلسوفان و متکلمان از این اصطلاح آن است که‌ چون صفتی را به خداوند نسبت می‌دهیم، آن صفت، عین ذات خداوند است نه اینکه چیزی غیر از ذات باری باشد. صفات خداوند عین ذات اویند و از آن جدا نیستند. خداوند را ذاتی است بسیط؛ ولی عقل ما از آن، مفاهیمی متعدد انتزاع می‌کند. منشأ این انتزاع جز ذات بسیط الهی نیست و صفت، چیزی دیگر نیست که به ذات خداوند اتصال یابد یا اضافه شود یا با آن متحد گردد. عقل انسانی، مفاهیم را تنها به ذات بسیط خداوند نسبت می‌دهد. بدین‌سان، مراد از توحید صفاتی، این است که صفات الهی چیزی جز ذات الهی نیستند[۱۶].[۱۷]

تقسیمات صفات الهی

برای صفات الهی چند دسته‌بندی پیش کشیده‌اند:

  1. صفات ثبوتیه و سلبیه: صفات ثبوتیه آن صفاتی را گویند که خداوند بدانها متصف است. این صفات، از جمال خداوند سخن می‌گویند و بدین روی آنها را "صفات جمالیه" نیز گویند. صفات ثبوتیه، خود، بر سه دسته‌اند: حقیقیه محضه مانند حیات؛ اضافیه محضه مانند خالقیت و رزاقیت؛ حقیقیه ذات الاضافه مانند عالِمیت و قادریت[۱۸]. صفات سلبیه آن دسته صفات‌اند که اتصاف خداوند بدانها ممتنع است و سلب و نفی آنها از ذات باری تعالی واجب است. این گونه صفات را "صفات جلالیه" نیز گویند؛ همانند جسمیت و مادیت.
  2. صفات ذاتیه و فعلیه: صفاتی را ذاتیه گویند که از کمال ذات الهی انتزاع می‌یابند؛ همانند حیات، علم و قدرت. صفات فعلیه آن‌اند که بر اثر رابطه خدای متعال با آفریدگان پدید می‌آیند؛ مانند خالقیت و رزاقیت. این گونه صفات، از افعال خداوند انتزاع می‌یابند[۱۹].
  3. صفات نفسیه و اضافیه: صفات نفسیه آن‌اند که ذات باری تعالی، بی‌انتساب و اضافه به امر خارجی بدانها متصف است؛ مانند حیات. صفات اضافیه آن‌اند که با لحاظ اضافه ذات خداوند به غیر ذات انتزاع می‌یابند؛ مانند علم به معلوم یا قدرت بر مقدور[۲۰].[۲۱]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. فرهنگ معارف اسلامی، ۳/ ۱۳۷.
  2. فرهنگ شیعه، ص۳۲۰.
  3. به عنوان نمونه: وَلِلَّهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُواْ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ؛ سوره اعراف، آیه ۱۸۰.
  4. به عنوان نمونه: فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ ؛ سوره شوری، آیه ۱۱؛ فَلاَ تَضْرِبُواْ لِلَّهِ الأَمْثَالَ إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ؛ سوره نحل، آیه ۷۴؛ وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ ؛ سوره اخلاص، آیه ۴.
  5. الاصول من الکافی‌، ۱/ ۱۰۲.
  6. فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه، ص۳۲۰.
  7. فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه، ص۳۲۰.
  8. قلمرو دین‌، ۵۲.
  9. فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه، ص۳۲۰.
  10. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۰/ ۷۵.
  11. محاضرات فی الالهیات‌، ۱۰۰ و ۱۰۱.
  12. نهج‌البلاغه‌، خ ۲۹۱.
  13. فرهنگ شیعه، ص۳۲۱.
  14. اوائل المقالات‌، ۱۹ و ۲۰.
  15. فرهنگ شیعه، ص۳۲۱.
  16. خداشناسی‌، ۱۲۳- ۱۲۱.
  17. فرهنگ شیعه، ص۳۲۲.
  18. گوهر مراد، ۲۴۶.
  19. آموزش عقاید، ۷۴.
  20. محاضرات فی الالهیات‌، ۱۱۴ و ۱۱۵.
  21. فرهنگ شیعه، ص۳۲۲.