ضرورت افضلیت حاکم اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

معناشناسی افضلیت

افضلیت حاکم

در حکومت دینی، والی باید از بهترین افاضل امت باشد. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): مَنِ اسْتَعْمَلَ رَجُلًا مِنْ عِصَابَةٍ وَفِي تِلْكَ الْعِصَابَةِ مَنْ هُوَ أَرْضَى لِلَّهِ مِنْهُ فَقَدْ خَانَ اللَّهَ وخانَ رَسُولَهُ وخانَ الْمُؤْمِنِينَ»[۱]. طبعاً در چنین فرهنگی، با حضور امام معصوم، تنها وجود حضرتش باید در رأس حکومت قرار گیرد. در زمان غیبت امام نیز، بهترین‌ها در علم و تقوا باید زمام امور را در اختیار داشته باشند.[۲]

امام باطل یا ولایت جور

مفهوم مخالف انحصار ولایت در اهل بیت (ع) آن است که ولایت غیرمأذون از سوی امام معصوم، در زمان حضور حضراتشان باطل است و ائمّه حاکم در آن هنگام، ائمّه کفر محسوب می‌شوند. روایات فراوانی بر این مضمون وجود دارد که در آنها، ملاک‌های ولایت جور و آثار مرتبط با آن مطرح شده. در اینجا به تناسب بحث، به نمونه‌هایی از این روایات اشاره می‌شود.

تفاوت اساسی بین امام حق و امام باطل

تفاوت اصلی بین امام حق و امام باطل در لسان روایات این است که امام حق، اوامر و احکام خداوند را بر منافع خود مقدّم می‌شمارد، ولی امام باطل، منافع و حکم خود را بر حکم خداوند مقدم می‌دارد. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: إِنَّ الْأَئِمَّةَ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِمَامَانِ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۳] لَا بِأَمْرِ النَّاسِ يُقَدِّمُونَ أَمْرَ اللَّهِ قَبْلَ أَمْرِهِمْ وَ حُكْمَ اللَّهِ قَبْلَ حُكْمِهِمْ قَالَ‏ ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ[۴] يُقَدِّمُونَ أَمْرَهُمْ قَبْلَ أَمْرِ اللَّهِ وَ حُكْمَهُمْ قَبْلَ حُكْمِ اللَّهِ وَ يَأْخُذُونَ بِأَهْوَائِهِمْ خِلَافَ مَا فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[۵].

توضیح: آیه مورد استشهاد امام درباره فرعون است که خداوند در توصیف وی می‌فرماید: ﴿يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ[۶]. می‌دانیم که رهبری فرعون، صرفاً در امور تبلیغی و یا اعتقادات نبوده، بلکه امارت در حکومت و رهبری عملی کشور را هم در بر گرفته بود. پس معلوم می‌شود که مراد حضرت از امامت به حق، یعنی پیشوایی در همه امور اعتقادی و عملی؛ خواه در نظام حکومتی باشد و یا در امور فردی و عبادی. روایت بعد نیز مؤید این مطلب است.[۷]

تأثیر پذیرش ولایت امام بر اعمال مردم

در فرهنگ شیعی، پذیرش ولایت امام ظالم از سوی مردم، موجب می‌گردد که اعمالشان مقبول پروردگار قرار نگیرد و درنتیجه، دچار عذاب الهی شوند؛ زیرا هرچند ایشان در ادای عبادات و تکالیف شخصی افراد صالحی باشند، ولی چون ریشه اعمالشان در بستر امام باطل است، مقبول نمی‌افتد. متقابلاً، مردمی که ولایت امام عادل و منصوب از جانب خداوند را بپذیرند، هر چند در اعمال شخصی خود لغزش‌هایی داشته باشند، مشمول عفو خداوند قرار می‌گیرند. «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَأُعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعِيَّةٍ فِي الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَايَةِ كُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِيَّةُ فِي أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِيَّةً وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ كُلِّ رَعِيَّةٍ فِي الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَايَةِ كُلِّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِيَّةُ فِي أَنْفُسِهَا ظَالِمَةً مُسِيئَةً»[۸].

توضیح آنکه، در خلال تبیین برهان اشاره شد که اولاً، جامعه سالم از مصادیق لطف مقرِّب است؛ که مردم در فضای معنوی آن، استعداد بیشتری برای فراگیری معارف توحیدی پیدا می‌کنند و زمینه تقرّب به خداوند در چنین جامعه‌ای فراهم‌تر است؛ ثانیاً، همه اعمال عبادی، صورت و جسمی دارد که روح آن با قبول ولایت شکل می‌گیرد؛ و هر مقدار که میزان ارادت و اطاعت فرمانبران از امامِ به حقّ خود بیشتر باشد، اعمال آنها از اخلاص بیشتری برخوردار است؛ ثالثاً، آن چه از اعمال اصل است و به پیشگاه الهی عرضه می‌شود، اعتقاد پاکیزه و طیّب است و عمل صالح تنها بالابرنده و موجب قبول اعمال در درگاه الهی است؛ چنان که می‌فرماید: ﴿مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ[۹]

البته چون اعتقاد از معتقد و عمل از عامل جدا نیست، به تبع اعتقاد پاک، عامل نیز در درگاه الهی تقرّب پیدا می‌کند؛ چنان‌که خداوند درباره اعمال حج می‌فرماید: ﴿لَنْ يَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَكِنْ يَنَالُهُ التَّقْوَى مِنْكُمْ[۱۰].

ریشه تقوا اعتقاد صحیح است که در جامعه سالم رشد می‌کند. با این توضیحات، ماحصل بیان امام (ع) این است که اگر امّت تلاش در برپایی حکومتی الهی به رهبری امام معصوم نمایند و در فضای این جامعه، با عمل صالح به درگاه خداوند تقرّب جویند، تمام شرایط در سیرکمالی آنها فراهم شده و کوتاهی‌های آنها نیز به فضل الهی جبران می‌شود و اعمال صالح آنان مقبول می‌افتد که نتیجه آن، تقرّب در نزد خداوند است. از دیگر سو، اگر امّت نسبت به امام خود بی‌تفاوت باشند و در عمل، ولایت کفر را بپذیرند و تلاشی برای برپایی حکومت الهی به رهبری امام به حق نداشته باشند، اعمال صالح و عبادات آنها شرایط تقرّب به درگاه الهی را ندارد؛ زیرا نه امّت متّقی است (زیرا بالاترین گناه، پذیرش ولایت کفر در برابر ولایت الهی امام به حق است) و نه عملْ صالح است؛ زیرا عامل، از اعتقاد صحیحی برخوردار نیست؛ که رابطه ولایت با عمل، رابطه توحید و اخلاص با اعتقاد است.

نتیجه دیگری که از این روایت شریف می‌توان گرفت آن است که جامعه سالم، بستر رشد و تعالی انسان‌ها است و بنا بر ضرورت لطف مقرّب، باید شایسته‌ترین افراد امّت در رأس چنین نظامی قرار گیرند و چون امام معصوم افضل افراد امّت در هر دوره‌ای است، بنابراین، با وجود امام، کس دیگری حق ندارد که خود را نامزد سمت ریاست کند؛ که اگر چنین کند، غاصب خلافت است. فضیل بن یسار از امام صادق (ع) نقل می‌کند: «مَنْ‏ خَرَجَ‏ يَدْعُو النَّاسَ‏ وَ فِيهِمْ مَنْ هُوَ أَفْضَلُ مِنْهُ فَهُوَ ضَالٌّ مُبْتَدِعٌ وَ مَنِ ادَّعَى الْإِمَامَةَ مِنَ اللَّهِ وَ لَيْسَ بِإِمَامٍ فَهُوَ كَافِرٌ»[۱۱].

امیرالمؤمنین علی (ع) نیز درباره ائمّه جور فرمودند: «إِنَّ شَرَّ النَّاسِ‏ عِنْدَ اللَّهِ‏ إِمَامٌ جَائِرٌ ضَلَّ وَ ضُلَّ بِهِ فَأَمَاتَ سُنَّةً مَأْخُوذَةً وَ أَحْيَا بِدْعَةً مَتْرُوكَةً وَ إِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) يَقُولُ يُؤْتَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِالْإِمَامِ الْجَائِرِ وَ لَيْسَ مَعَهُ نَصِيرٌ وَ لَا عَاذِرٌ فَيُلْقَى فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَيَدُورُ فِيهَا كَمَا تَدُورُ الرَّحَى ثُمَّ يَرْتَبِطُ فِي قَعْرِهَا»[۱۲].[۱۳]

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۱۰۴، ح۷۰۲۳.
  2. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۲ ص ۸۴.
  3. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  4. «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.
  5. الکافی، ج۱، ص۲۱۶: باب أن الأئمة فی کتاب الله إمامان....
  6. «او در روز رستخیز، پیشاپیش قومش می‌آید و آنان را به دوزخ درمی‌آورد و بد آبشخوری است که بدان درمی‌آیند» سوره هود، آیه ۹۸.
  7. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۲ ص ۸۴.
  8. الکافی، ج۱، ص۳۷۶: باب فیمن دان الله عز و جل بغیر إمام من الله جل جلاله.
  9. «هر که عزّت می‌خواهد (بداند که) عزّت همگی از آن خداوند است؛ سخن پاک به سوی او بالا می‌رود و کردار نیکو آن را فرا می‌برد» سوره فاطر، آیه ۱۰.
  10. «هرگز گوشت و خون آنها به خداوند نمی‌رسد اما پرهیزگاری شما (در قربانی کردن آنها) به او می‌رسد» سوره حج، آیه ۳۷.
  11. الغیبة، ص۱۱۵، باب ۵: ما روی فیمن ادعی الإمامة.
  12. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص ۲۳۵: «و من کلام له (ع) لما اجتمع الناس إلیه و شکوا ما نقموه علی عثمان و...».
  13. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۲ ص ۸۴.