عمرو بن خالد صیداوی در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

«اَلسَّلاَمُ عَلَى عُمَرَ بْنِ خَالِدٍ اَلصَّيْدَاوِيِّ»[۱]؛

«عُمر» و به قولی «عَمرو»، فرزند خالد بن حکیم بن حزام اسدی صیداوی از اشراف و سران کوفه به شمار می‌‌رفت و همچون حبیب بن مظاهر و قیس بن مسهر صیداوی، از قبیله بنی اسد بود[۲].[۳]

پیوستن به کاروان حسینی

این مرد آزاده و با شخصیت از یاران مخلص اهل بیت بود و در یاری مسلم بن عقیل بسیار تلاش کرد و پس از آنکه کوفیان مسلم را تنها گذاشتند، عمر چاره‌ای جز پنهان شدن نداشت؛ اما پس از شنیدن خبر شهادت قیس بن مسهر صیداوی و آگاهی بر اینکه امام حسین (ع) به سوی کوفه در حرکت است مخفیانه به همراه جمعی از شیعیان، از جمله مجمع بن عبدالله عائذی و جنادة بن حارث سلمانی به همراه غلام خود، از کوفه خارج شدند و با راهنمایی طرماح بن عدی. که برای تهیه آذوقه خانواده‌اش به کوفه آمده بود - به سوی کاروان امام حسین (ع) حرکت کردند. طرماح از بیم بسته بودن راه و خطر جاسوسان ابن زیاد، آنان را از بیراهه برد و سرانجام در منزلگاه عذیب الهجانات به امام حسین (ع) رسیدند. حر بن یزید ریاحی قصد جلوگیری و دستگیری آنها را داشت، اما با اصرار و تهدید امام (ع) دست از ممانعت برداشت و آنان به حضرت ملحق شدند[۴].

عمر بن خالد پس از تشرف به محضر امام (ع) اشعاری خواند. و امام در این ملاقات به آنان فرمود: «آگاه باشید، به خدا سوگند! امید دارم هر چه خدا برای ما بخواهد خیر در آن باشد، خواه کشته شویم یا پیروز گردیم»[۵].[۶]

فداکاری در روز عاشورا و شهادت

در روز عاشورا در همان ساعات اول صبح که لشکر عمرسعد به جمعی از یاران امام (ع) یورش برد، عمرو بن خالد صیداوی و جنادة بن حارث سلمانی، و مجمع بن عبدالله عائذی و جمعی دیگر از یاران امام (ع) شمشیر کشیدند و در دفاع از حریم امامت، بر دشمن حمله کردند و خود را به قلب لشکر عمر سعد زدند، دشمن با نیروی بیشتری به آنها حمله‌ور شد و آنان را محاصره کرد. امام (ع) با دیدن این منظره، بردارش عباس (ع) را به یاری آنان فرستاد.

قمر بنی هاشم برای نجات محاصره شدگان، به میدان رفت و به تنهایی با آنها وارد جنگ و مقاتله شد و سرانجام افراد محاصره شده که سالم و یا زخمی شده بودند را آزاد کرد و همراه قمر بنی هاشم به سوی خیمه‌ها بازگشتند. اما در میان راه دشمن دوباره به آنها حمله کرد و راه را بر آنان بست و بین آنها و قمر بنی هاشم جدایی افتاد. آن رادمردان با ایمان، یک بار دیگر به دشمن حمله بردند و آن قدر جنگیدند تا آنکه همگی به شهادت رسیدند. و حضرت عباس (ع) به ناچار بازگشت و چون خبر شهادت یاران به اطلاع امام (ع) رسید حضرت مکرراً برای آنان طلب رحمت کرد[۷].

برخی از مورخان می‌نویسند: عمرو بن خالد، بعد از جون، غلام ابوذر غفاری از امام جازه میدان خواست و عرضه داشت: یا اباعبدالله، جانم فدایت! تصمیم گرفتم به اصحاب و یارانم ملحق شوم، و دوست ندارم بمانم و شما را تنها و بی‌یاور و کشته در میان خاندانت ببینم!.

امام (ع) به او فرمود: «برو که همانا ما هم به زودی به شما ملحق می‌شویم!»[۸]

عمرو بن خالد صیداوی عازم میدان شد و جنگید تا به شهادت رسید[۹].

و طبق نقل مرحوم مجلسی، او در میدان نبرد این‌گونه رجز خواند:

" إِلَيْكَ يَا نَفْسُ إِلَى الرحمن‏ فأبشري‏ بِالرَّوْحِ وَ الرَّيْحَانِ"

" الْيَوْمَ تجزين عَلَى الإحسان‏ قد كَانَ مِنْكَ غَابِرِ الزَّمَانِ"

" مَا خَطُّ فِي اللَّوْحِ لَدَى الديان‏ لا تجرعي فَكُلْ حَيُّ فانٍ"

" وَ الصَّبْرُ أَحْظَى لَكَ بالأماني‏ يا مَعْشَرَ لأزد بَنِي قَحْطَانَ"؛

ای نفس تو به سوی رحمان رهسپاری و بشارت باد تو را به روح و ریحان؛ امروز به نیکی جزا داده خواهی شد و در آینده نیز جزا داده خواهی شد؛ آنچه برای تو (مرگ) بر لوح نوشته است نگران نباش که هر زنده ای می‌‌میرد؛ شکیبایی برای تو بهترین آرامش و امان است ای گروه بنی قحطان از دی[۱۰].

در فضیلت عمرو همین بس که در زیارت ناحیه مقدسه بر او درود و سلام فرستاده شده است.[۱۱]

عمر بن خالد صیداوی و همراهانش

عمر بن خالد صیداوی و غلامش که سعد یا سعید نام داشته، از دیگر شهیدان حادثه کربلا به شمار می‌روند. بر پایه نقل طبری، وی روز عاشورا و در آغاز جنگ، همراه با غلام خود و جابر بن حارث و مجمع بن عبداللّه، به صف دشمن، حمله‌ور شدند. سپاه دشمن، آنها را محاصره کردند و ارتباط آنها را با لشکر امام (ع)، قطع نمودند؛ امّا با یاری عبّاس (ع)، از محاصره خارج شدند، در حالی که مجروح شده بودند. دشمن، دوباره به آنها نزدیک شدند و همگی را یک جا کُشتند. لکن به گزارش سید ابن طاووس، عمرو بن خالد، روز عاشورا به امام (ع) گفت: فدایت گردم! من تلاش کردم که به یارانم بپیوندم و دوست نداشتم که عقب بیفتم و ببینم که تو یکّه و تنها، در میان خویشانت، کُشته افتاده باشی. امام (ع) در پاسخ وی فرمود: «پیش برو! ما هم ساعاتی دیگر، به تو می‌پیوندیم»[۱۲]. عمرو، به میدان شتافت و آن قدر جنگید تا به صف شهیدان پیوست.[۱۳]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. زیارت ناحیه مقدسه، بحار الأنوار، ج۴۵، ص۷۲ و نیز ج۱۰۱، ص۳۴۰.
  2. ر. ک: تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۶؛ مناقب ابن شهرآشوب، ص۱۰۱؛ ابصارالعین، ص۱۰۵ وقاموس الرجال، ج۸، ص۹۵.
  3. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص:۵۴۲.
  4. تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۴؛ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۵۲. شرح بیشتر این ملاقات و مخالفت حر بن یزید ریاحی در پیوستن این جمع به امام علی (ع) و نیز تهدید حر از جانب امام (ع) و دیگر اسنادی که این داستان را نقل کرده‌اند را در ترجمه حر بن یزید ریاحی و دیگر همراهان عمر بن خالد در همین اثر ملاحظه نمایید.
  5. «أَمَا وَ اَللَّهِ إِنِّي لَأَرْجُو أَنْ يَكُونَ خَيْراً مَا أَرَادَ اَللَّهُ بِنَا قُتِلْنَا أَمْ ظَفِرْنَا!»؛ ابصارالعین، ص۱۰۶.
  6. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص:۵۴۱-۵۴۲.
  7. ابصارالعین، ص۱۰۷.
  8. «تَقَدَّمْ فَإِنَّا لاَحِقُونَ بِكَ عَنْ سَاعَةٍ»
  9. الملهوف، ص۱۶۳ و ۱۶۴؛ مناقب ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۱۰۱؛ نفس المهموم، ص۲۷۸؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۸، و با اختصار مناقب ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۱۰۱.
  10. بحار الأنوار، ج۴۵، ص۱۸، و با اختصار مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۱۰۱.
  11. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص:۵۴۳-۵۴۵.
  12. «تَقَدَّمْ فَإِنَّا لَاحِقُونَ بِكَ عَنْ سَاعَةٍ» (مثیر الأحزان، ص۴۸؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۲۳).
  13. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۵۵۷.