عمر بن علی بن حسین اشرف

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

مقدمه

عمر یکی از فرزندان امام علی بن حسین است که از کنیزی زاده شد. از آنجا که از طرف پدر، به امام حسین بن علی و از آن طریق به امام علی بن ابی طالب(ع) و فاطمه زهرا می‌‌رسد، (حسینی) و (اشرف) لقب گرفت و برای تمایز با عمر بن علی بن ابی طالب(ع) - که با لقب (اکبر) شناخته می‌‌شود - در آثار ارباب تراجم و رجال با لقبِ (اصغر) معروف است.

او با ام موسی دختر عمر بن علی بن ابی طالب(ع) ازدواج کرد و از وی دارای فرزندان دختر و پسر شد، ولی نسل او از دو فرزندش «محمّد» و «علی»، ماندگار شد. شریف مرتضی و شریف رضی از نوادگان دختری وی به شمار می‌‌روند[۱].

او که برادر امام باقر(ع) و زید بن علی(ع) است، در روزگار امویان و عباسیان منزلتی والا یافت و از دانش و حدیث بهره مند شد.

نقل کرده‌اند که امام باقر(ع) او را چون زید گرامی می‌‌داشت و می‌‌فرمود: عُمر چون چشمان من است که با آنها می‌‌بینم[۲].

شیخ مفید از او به عنوان فاضل ارجمندی که سرپرست صدقات پیامبر(ص) و امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع) بود و در باره آن با پرهیزکاری و سخاوت رفتار می‌‌کرد، نام برده است. از او روایت کرده اند: آن کس که در دوستی ما افراط کند، چون کسی می‌‌ماند که در دشمنی ما زیاده روی می‌‌کند... ما را در آن منزلت و جایگاهی بدانید که خداوند در آن قرارمان داده است و در باره ما چیزی نگویید که در ما نیست. اگر خدا عذاب مان کند، برای گناهان ماست و اگر به ما رحم کند، از سر رحمت و فضل اوست[۳].

این سخن، از ائمه اهل بیت(ع) نیز روایت شده است از جمله، امام علی بن ابی طالب(ع) فرمود است: در باره من دو کس هلاک شدند، دوست غلو کننده و دشمن کینه توز[۴].

اما روایتی که ابن سعد و دیگران از وی نقل کرده‌اند با معارف به جای مانده از اهل بیت(ع) و حتی با مسلّمات نقل شده در منابع اهل سنّت سازگار نیست. آنان از وی نقل کرده‌اند که در برابر پرسش از این که آیا پیروی از امام علی(ع) امام حسن(ع) امام حسین(ع) امام زین العابدین(ع) و امام باقر(ع) واجب است و آیا پیامبر(ص) و نیز آنان نسبت به امام پس از خود سفارشی کرده‌اند گفت: نه. سوگند به خدا، پدرم وفات یافت و در این باره سفارشی نکرد؛ خدا اینان را بکشد اینان به نام ما زندگی می‌‌کنند[۵].

این روایت با آن چه که شیخ طوسی از طریق وی از پیامبر(ص) نقل می‌‌کند، مخالف است. در آن روایت آمده است که ابوذر گفت: پیامبر خدا(ص) را دیدم که دست علی بن ابی طالب(ع) را گرفت وبه او چنین فرمود: ای علی، تو برادر، برگزیده، وصیّ، وزیر، و امین من هستی؛ هر کس با محبّت تو بمیرد خداوند فرجام او را به امن و ایمان ختم می‌‌کند و هر کس با دشمنی تو بمیرد بهره ای از اسلام ندارد[۶].

تنافی و تضاد این روایت با روایات دیگر منقول از اهل بیت(ع) در منابع روایی، و تاریخی، چون: کافی، ارشاد شیخ مفید، اعلام الوری و اثبات الهداة، روشن است.

به علاوه، این روایت با ده‌ها روایت نقل شده از طریق اهل سنت چون حدیث ثقلین، حدیث منزلت، حدیث غدیر، حدیث سفینه و... منافات دارد. مهم‌تر آن که، در این روایت، صرفاً عقیده عمر بن علی بن حسین - با فرض صحت آن - منعکس شده است که برای دیگران حجّیّتی ندارد.

به هر حال، او نزد امام باقر(ع) گرامی بود[۷] و آن حضرت از وی به عنوان دو چشم که با آنها می‌‌بیند، یاد می‌‌کرد[۸].

او که از راویان طبقه هفتم به شمار می‌‌رود، از اصحاب واز راویان پدرش امام زین العابدین و نیز امام باقر و امام صادق(ع) است.

جایگاه او نزد شیعه و اهل سنّت چندان شناخته شده نیست. از رجالیون سُنّی، ابن حبان نام وی را در کتاب ثقات خود آورده، در عین حال به خطای وی در حدیث نیز اشاره می‌‌کند و ابن حجر او را صدوق می‌‌داند. از رجالیون شیعی، تنها ابن داوود او را در قسم اوّل کتاب‌اش و در شمار راویان معتبر، ذکر کرده است.

روایات او در منابع روایی اهل سنّت، چون: کتاب الادب المفردِ بخاری، صحیح مسلم، مراسیل ابو داوود، سنن ترمذی و نسائی و در کتب روایی شیعه، مانند الکافی و الارشاد مفید آمده است.

او در این کتب از کسانی چون: امام علی بن الحسین امام محمد بن علی، امام جعفر بن محمد و سعید بن مرجانه، روایت می‌‌کند و کسانی مانند: دو فرزندش علی و محمّد، پسر برادرش حسین بن زید بن علی، فطر بن خلیفه، فضیل بن مرزوق و ابن اسحاق از او روایت کرده‌اند[۹]. کلینی به سند خود از عمر بن علی و او از پدرش امام سجاد(ع) روایت می‌‌کند که پیامبر(ص) فرمود: (هرکس طغیان یا آتش دشمنی وفتنه را از میان گروهی از مسلمانان دور کند، بهشت بر او واجب خواهد بود)[۱۰].

او در ۶۵ و به نقلی ۷۰ سالگی در نیمه اول سده دوم هجرت در عصر امامت امام صادق(ع) وفات یافت [۱۱].[۱۲]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. عمدة الطالب ۲۳۵ و ۲۳۶.
  2. تنقیح المقال ۲/ ۳۴۶.
  3. ارشاد مفید ۲/ ۱۷۱ و لباب الانساب ۱/ ۳۸۰.
  4. صبحی صالح، نهج البلاغه ۴۸۹ و ۵۵۸.
  5. طبقات ابن سعد ۵/ ۳۲۴ و تهذیب الکمال ۲۱/ ۴۶۷.
  6. بحار الانوار ۴۰/ ۶۸.
  7. تهذیب التهذیب ۷/ ۴۸۵.
  8. تنقیح المقال ۲/ ۳۴۶.
  9. نک: رجال صحیح مسلم ۲/ ۳۸؛ تهذیب الکمال ۲۱/ ۴۶۷و الارشاد ۲/ ۱۷۰.
  10. الکافی ۲/ ۱۶۴.
  11. تاریخ الاسلام ۷/ ۴۳۲و رجال طوسی ۲۵۱.
  12. عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک، ج۲، ص 93.