قیام ابوالسرایا

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

ابوالسرایا کیست؟

ابوالسرایا سری بن منصور از بنی ربیعة بن ذهل بن شبیان که در مخالفت با حاکمیت بنی عباس به هنگام خلافت مأمون در عراق شورش کرد، در سواد اقامت گزیده بود. وی طرف‌دار علویان و شیعی مذهب بود. محمد بن ابراهیم بن اسماعیل معروف به «ابن طباطبا» از اولاد امام حسن مجتبی(ع) که برای دعوت مردم به قیام بر ضد بنی عباس به منطقه جزیره(شمال عراق) رفته بود، پس از عدم یاری مردم آن دیار در بازگشت، با ابوالسرایا برخورد نمود و او را به بیعت با خویش دعوت کرد. ابوالسرایا نیز دعوت محمد را پذیرفت و به پیشنهاد وی قرار شد در کوفه قیام کنند.

وقتی فرستاده آنان نزد امام رضا(ع) حاضر شد و درخواست کرد تا امام(ع) نیز از آنان حمایت کند، امام رضا(ع) با اطلاع از نافرجام ماندن این قیام، آن را تأیید نکرد و پاسخ به این درخواست را به بیست روز بعد موکول ساخت که هجده روز پس از این دیدار، قیام آنان از سوی عباسیان سرکوب شد[۱].

قیام

محمد به کوفه آمد و دعوت خود را آشکار کرد تا گروه بسیاری به او پیوستند و با وی بیعت کردند. ابوالسرایا نیز با سواران خود از حجاز حرکت کرد و پس از زیارت مرقد امام حسین(ع) به کوفه آمد و در دهم جمادی الاولی سال ۱۹۹ به‌همراه محمد بن ابراهیم بر شهر دست یافتند و لشکر حاکم عباسی کوفه را درهم شکستند. حسن بن سهل، والی مأمون در عراق و حجاز و یمن که در بغداد می‌زیست[۲]، لشکری به منظور دفع ابوالسرایا اعزام کرد. در کنار جسر کوفه جنگ سختی درگرفت و طی آن لشکر بغداد درهم شکست و باقی مانده آن فرار کردند.

پس از این پیروزی، محمد بن ابراهیم در اثر بیماری درگذشت و محمد بن محمد بن زید بن علی(ع) جانشین او گردید. وی توانست بر مناطقی که والی بغداد بر آن حکم می‌راند، به جز بغداد، دست یابد و امیرانی بر بصره و اهواز و واسط و مکه و یمن بگمارد.

ابوالسرایا در جریان قیام خود فرستادگانی را برای پیگیری قیام در مناطق مختلف انتخاب می‌کرد. یکی از این افراد زید، برادر امام رضا(ع) بود که از سوی وی به بصره فرستاده شد. امام رضا(ع) پیش از شکست او، به طور غیرمستقیم مشارکت او در قیام را نافرمانی از حجت خدا خواند. در پیام امام(ع) آمده است: اگر گفتار برخی کوفیان، مبنی بر اینکه خداوند آتش جهنم را بر فرزندان حضرت فاطمه(س) حرام ساخته، او را مغرور کرده است، وی باید بداند که این شأن، فقط ویژه امام حسن و امام حسین(ع) است. زید در ابتدا موفق شد بر بصره تسلط یابد؛ ولی پس از مدتی کوتاه دستگیر شد. امام رضا(ع) به خاطر حضور وی در قیام‌ها و برخی اقدامات زننده وی چون آتش زدن خانه‌های عباسیان بصره، سوگند یاد کرد که هیچ‌گاه با وی سخن نگوید. امام(ع) در واکنش به وی که ایشان را برادر خطاب کرد، فرمود: اگر نافرمانی خدا را کنی، میان من و تو برادری‌ای نیست[۳]

شکست قیام

هرثمة بن اعین سردار معروف بنی عباس از طرف خلیفه به منظور مقابله با ابوالسرایا، با سی هزار نفر به سوی کوفه حرکت کرد و در جنگ شدیدی که در گرفت، هرثمه به اسارت غلامی افتاد، ولی توسط گروهی از لشکریانش آزاد شد. مدتی جنگ بین طرفین ادامه داشت که گاهی ابوالسرایا و زمانی هرثمه پیروز می‌شدند تا اینکه روزی ابوالسرایا از پشت سر و پیش رو بر هرثمه حمله برد و لشکر او را درهم شکست. در این حال هرثمه فریاد زد: «ای مردم کوفه تا چند خون ما و خون خود را می‌ریزید؟ اگر خلافت مأمون را نمی‌خواهید، این منصور بن مهدی است که مورد رضایت ما و شماست. اگر با خلافت بنی عباس مخالف هستید و دیگری را می‌خواهید، بیایید با هم مذاکره کنیم و بی‌جهت خودمان را به‌کشتن ندهیم».

مردم کوفه با شنیدن این سخنان دست از حمله برداشتند. ابوالسرایا فریاد زد: «وای بر شما! این نیرنگی است که عجم‌ها[۴] زده‌اند، چون یقین به نابودی خود پیدا کرده‌اند؛ پس حمله کنید. کوفیان گفتند: «حال که اینان با ما هم عقیده شده‌اند، دیگر جنگ با آنها بر ما جایز نیست».

ابوالسرایا خشمگین شد و به شهر بازگشت و در مسجد کوفه به روز جمعه خطبه‌ای خواند و از جمله گفت: «ای مردم کوفه! ای کشندگان علی(ع)! و ای کسانی که دست از یاری حسین(ع) برداشتید و او را به دشمن سپردید. به راستی فریب‌خورده کسی است که فریب شما را بخورد و بی‌یاور آن است که دل به یاری شما ببندد. حقاً خوار کسی است که شما عزیزش گردانید...» سپس اشعاری خواند و در آن نافرمانی و نادانی و بی‌ارادگی و سستی و ناتوانی کوفیان را در سختی‌ها و راحتی‌ها مورد سرزنش قرار داد.

کشته شدن ابوالسرایا

ابوالسرایا شب هنگام به همراه محمد بن محمد بن زید و گروهی از علویان و همراهان خود و اهل کوفه از شهر خارج شد و پس از مدتی سرگردانی از عراق، به خوزستان رفت و از آنجا راه خراسان را پیش گرفت؛ اما در بین راه با لشکری که به دفع او حرکت کرده بود، برخورد نمود. فرمانده لشکر، او و همراهانش را امان داد و به نزد حسن بن سهل فرستاد.

حسن بن سهل فرمانروای عراق دستور داد ابوالسرایا را گردن زدند و سرش را در شرق و بدنش را در غرب شهر به دار آویختند. سپس محمد بن محمد بن زید را نزد مأمون فرستاد. مأمون ابتدا او را مورد محبت قرار داد، ولی کمتر از چهل روز بعد او را مسموم کرد و از میان برداشت. به روایتی از مردم کوفه و غیر آن متجاوز از دویست هزار نفر در قیام ابوالسرایا شرکت داشتند[۵].[۶]

منابع

پانویس

  1. صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۲۴-۲۲۵.
  2. مأمون در این هنگام در مرو اقامت داشت. پس از روی کار آمدن بنی عباس و بنیاد نهادن شهر بغداد، تقسیم‌بندی سیاسی مناطق تحت نفوذ کوفه و بصره نیز تغییر یافت.
  3. صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۳۳-۲۳۴.
  4. تا زمان معتصم عباسی ستون فقرات لشکر بنی عباس را ایرانی‌ها و عمدتاً خراسانی‌ها تشکیل می‌دادند. از این رو ابوالسرایا وضع پیش آمده را «نیرنگ عجم‌ها» می‌خواند.
  5. نک: مقاتل الطالبیین، ص۴۷۶-۵۱۰. در نتیجه این قیام شماری از علویان به امارت مناطق مختلف عالم اسلام مانند خوزستان و حجاز و یمن رسیدند و اقدامات و فعالیت‌هایی بر ضد حاکمیت بنی عباس داشتند که از عهده این بحث خارج است.
  6. رجبی دوانی، محمد حسین، کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی ص ۴۲۸؛ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ ص ۹۰.