محمد بن مسلم زهری در تاریخ اسلامی

مقدمه

محمد بن مسلم زهری به اعتبار نام جدّ سوم‌اش محمد بن شهاب و محمد بن مسلم بن شهاب نیز شناخته می‌‌شود و با شش واسطه، منسوب به زهرة بن کلاب بن مره قرشی است. از این رو وی را (زُهری) نیز می‌‌نامند.

پدر جدش عبداللّه، یکی از چهار نفری است که در جریان جنگ بدر، بر قتل پیامبر(ص) هم پیمان شدند[۱]. وی در عصر سلطنت معاویه، در سال ۵۲ ﻫ.ق از مادری به نام عائشه دختر عبدالله - و به نقلی دختر اهبان بن افصی - در مدینه زاده شد. او دچار ضعف بینایی بود و قدی کوتاه و اندامی لاغر و نابهنجار داشت، لیکن از هوشی سرشار و همّتی بلند بهره مند بود.

قرآن را در مدت کوتاهی حفظ کرد. احادیث را با یک مرتبه شنیدن به یاد می‌‌سپرد و از تکرار آن حتی به هنگام تعلیم، کراهت داشت.

او از محدثان و قاریانی است که کتاب و کتابت را سخت دوست می‌‌داشتند. به نشر علم و دانش علاقه مند بود و می‌‌گفت: از حبس دانش بپرهیزید.

آوازه زهری وقتی بالا گرفت که از فرط بی‌نوایی و فقر به شام رفت و در اندک مدتی مورد توجه حاکم وقت عبدالملک بن مروان قرار گرفت.

خلیفه که از موفّقیت او در پاسخ به سؤال‌های مردم در مسجد جامع دمشق آگاه شده بود، وی را نزد خود خواند و سؤال‌هایی طرح کرد. زهری آن گونه که باید، پاسخ او را داد و مورد تشویق و تکریم خلیفه قرار گرفت و به مدینه بازگشت.

ذهبی او را از فرماندهان نظامی در عصر خلافت هشام بن عبدالملک دانسته و می‌‌نویسد: وی نزد خلیفه ارجمند و گرامی بود و خلیفه در یک نوبت، هفت هزار دینار به وی بخشید.

به هر حال، او یکی از حلقه‌های مهم از سلسه محدثان سنّت نبوی است و در عین حال، از فقهایی است که برخی او را اعلم اهل مدینه دانسته‌اند و نیز از او به عنوان امام و حافظ یاد کرده‌اند.

او حتی در سفر، روز عاشورا را روزه می‌‌گرفت. در نماز پیش از سوره حمد بسم اللّه می‌‌گفت و پس از آن، یک سوره کامل تلاوت می‌‌کرد. از وی نقل شده است که عمرو بن سعید بن عاص نخستین کسی بود که بسم الله را در نماز آهسته خواند[۲].

او با امام سجاد(ع) امام باقر(ع) و امام صادق(ع) معاصر بوده است، لیکن از ارتباطش با امام باقر(ع) اطلاعی نداریم. وی از امام سجّاد(ع) به عظمت یاد می‌‌کرد و می‌‌گفت: (در میان قریش کسی را مانند او ندیده‌ام. هرگاه از آن حضرت یاد می‌‌کرد، می‌‌گریست و می‌‌گفت: (او زینت عبادت کنندگان است).

ابو نعیم می‌‌نویسد: به هنگام دستگیری علی بن حسین(ع) زُهری از مأموران خلیفه (عبدالملک بن مروان) اجازه گرفت و نزد آن حضرت رفت. با مشاهده غُل و زنجیر در دست و پای امام، گریست و گفت: ای کاش من به جای تو بودم![۳]. وی پس از یک دیدار با امام چهارم(ع) در مکه، شیفته شخصیت آن حضرت گردید و این آیه را تلاوت کرد:  اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ [۴]، پس از این ملاقات آن چنان تغییری در زندگانی او پدید آمد که برخی از بنی امیه وی را تمسخر کرده، به او می‌‌گفتند: پیامبرت با تو چه کرد![۵].

هنگامی که ولید بن عبدالملک خلیفه اموی. شأن نزول آیه  وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ [۶]، را بر علی بن ابی طالب(ع) تطبیق کرد، زهری ساکت ننشت و گفت: این آیه در باره عبدالله بن اُبیِّ منافق نازل شده است[۷].

ازسوی دیگر، ابن ابی الحدید او را در شمار کسانی که از علی(ع) و فرزندان‌اش روی گردان شدند، آورده است و روایتی نیز در ارتباط با بدگویی وی و عروه بن زبیر از امیرمؤمنان(ع) نقل می‌‌کند[۸].

سید بن طاووس، شیخ طوسی، علامه حلّی و مامقانی نیز او را دشمن اهل بیت(ع) دانسته‌اند. این در حالی است که وحید بهبهانی، ابو علی حائری و برخی دیگر به استناد برخی روایات، او را شیعی معرّفی کرده‌اند.

با توجه به روایات متفاوتی که از زهری نقل شده است و نیز با توجّه به سیره و روش فقهی‌اش و نامه امام سجّاد(ع) که وی را از برخی عقاید و نیز از ارتباط با دستگاه خلافت بنی امیه برحذر داشت[۹] معلوم می‌‌شود که وی شیعی نبوده، اما از دوست‌داران اهل بیت(ع) به ویژه امام سجّاد(ع) بوده و از دریای بی‌کران دانش آن حضرت بهره‌ها برده است.

وی از تابعیان و بزرگان طبقه چهارم راویان است و ده نفر از صحابه را درک و از آنان روایت کرده است.

مکحول او را داناترین مرد زمان و شافعی او را کسی که اگر نبود، سنن از مدینه رخت برمی‌بست، دانسته است. ابن حبّان و ابن سعد نیز او را پس از تمجید، توثیق کرده‌اند. ذهبی نیز او را (ثبت) و (حجت) دانسته، اما می‌‌گوید: برخی به جهت وابستگی او به دربار امویان از وی روایت نمی‌کنند. در میان دانشمندان شیعی، شیخ طوسی او را در میان اصحاب و راویان امام سجاد(ع) با عنوان (محمد بن شهاب عدوّ) یاد کرده، امّا در ذیل اصحاب و راویان امام صادق(ع) او را بدون جرح یا تعدیل و با عنوان محمد بن مسلم آورده و به ذکر نام نیاکان او پرداخته است.

ظاهر کلام شیخ طوسی تعدّد است لیکن همان طوری که برخی از رجالیون نیز تصریح کرده‌اند هر دو عنوان مربوط به یک نفر است و در کتاب‌های رجالی، شخصی به نام محمد بن شهاب جز او به چشم نمی‌خورد. و بالأخره، هر دو عنوان نام کسی است که ابن داوود او را مهمل دانسته و علامه حلی و مامقانی او را تضعیف کرده‌اند. وی احادیث زیادی از صحابه و تابعیان دارد. نسائی می‌‌گوید: بهترین اِسناد او روایاتی است که از طریق علی بن حسین از امام حسین(ع) از علی بن ابی طالب(ع) از پیامبر(ص) نقل کرده است. وی علاوه بر امام سجاد(ع) و امام صادق(ع) از کسانی چون: عبدالله بن عمر، سهل بن زیاد، انس بن مالک، عبدالله بن ثعلبه، محمود بن ربیع، عروة بن زبیر، عبدالملک بن مروان و محمد بن جبیر بن مطعم روایت کرده است و کسانی مانند: عطاء بن رباح، عمر بن عبدالعزیز، عمرو بن دینار، قتادة بن دعامه، ایوب سختیانی، مالک بن انس و لیث بن سعد. از او روایت کرده‌اند[۱۰].

روایات او در منابع معتبر اهل سنت و شیعه مانند: صحیح بخاری، صحیح مسلم، کافی و تهذیب الاحکام آمده است[۱۱].

زهری حدیث غدیر خم را با سه واسطه از رسول خدا(ص) روایت کرده است و هنگامی که به وی گفتند: در دمشق - جایی که از ناسزا گویی و فحش به امیرمؤمنان(ع) گوش‌های تو پر شده است - این حدیث را نقل مکن، گفت: به خدا سوگند به قدری احادیث در باره فضایل علی(ع) می‌دانم که اگر آنها را نقل کنم کشته خواهم شد[۱۲]. همین طور از طریق انس بن مالک از پیامبر(ص) روایت می‌‌کند که فرمود: سرآغاز دفتر مؤمن، دوستی و محبت علی بن ابی طالب است[۱۳]. وی در سال ۱۲۴ ﻫ.ق به مزرعه‌ای که در قریه ای در مرز حجاز و فلسطین داشت، آمد و در آنجا بیمار شد. پیش از مرگش وصیت کرد که در همان جا و در کنار راه دفن شود تا عابرین او را یاد کرده و برای وی طلب آمرزش کنند[۱۴]. وی سرانجام در روز سه شنبه هفدهم ماه رمضان سال ۱۲۴ ﻫ.ق در ۷۲ سالگی وفات یافت[۱۵].[۱۶]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. الطبقات الکبری ۴/ ۱۲۵.
  2. این عمرو بن سعید بن عاص، صحابی و غیر از عمرو بن سعید بن عاص بن امیّه است که در زمان ابوبکر به قتل رسید. این راوی از نواده‌های پدر این صحابی است که در زمان معاویه فرماندار مدینه شد و در سال ۷۰ ﻫ.ق به دست عبدالملک کشته شد. فخر رازی تصریح می‌‌کند که دولتیان اموی در راستای محو آثار علی(ع)سخت با بلند خواندن بسم اللّه مخالفت می‌‌کردند؛ (ر. ک: التفسیر الکبیر ۱/ ۲۰۶؛ اسد الغابة ۴/ ۱۰۷ و تقریب التهذیب ۲/ ۷۰.).
  3. حلیة الاولیاء ۳/ ۱۳۵؛ الصواعق المحرقة ۲۰۰ و مناقب آل ابی طالب ۴/ ۱۴۴.
  4. «و هنگامی که نشانه‌ای (از سوی خداوند) نزدشان آید می‌گویند ما هرگز ایمان نمی‌آوریم تا به ما نیز همانند آنچه به پیامبران خداوند داده شده است داده شود» سوره انعام، آیه ۱۲۴.
  5. کشف الغمة ۲/ ۳۱۸ ومناقب آل ابی طالب ۴/ ۱۴۴.
  6. «کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ را (وارد) آوردند دسته‌ای از شمایند؛ آن را شرّی برای خود مپندارید بلکه آن برای شما خیر است؛ هر مردی از آنان را گناهی است که انجام داده است و آنکه بخش بزرگ آن را به گردن گرفته است عذابی سترگ خواهد داشت» سوره نور، آیه ۱۱.
  7. حلیة الاولیاء ۳/ ۳۶۹.
  8. شرح نهج البلاغه ۱۰۲/ ۴.
  9. تحف العقول ۱۹۸.
  10. تهذیب الکمال ۲۶/ ۴۱۹ - ۴۲۱.
  11. صحیح بخاری ۱/ ۵ - ۷ باب بدء الوحی؛ صحیح مسلم ۱/ ۲۲۱، ۲۲۴ و ۲۳۸؛ الکافی ۲/ ۱۳۰/ باب ۶۱/ ح ۱۱ و تهذیب الاحکام ۴/ ۱۶۴/ ح ۴۶۳.
  12. اسد الغابه ۱/ ۳۰۸.
  13. مناقب آل ابی طالب ۲/ ۱۷۳.
  14. الانساب ۳/ ۱۸۰ و البدایة والنهایه ۹/ ۳۴۴.
  15. کتاب التاریخ الکبیر ۱/ ۲۲۱؛ کتاب الثقات ۵/ ۳۴۹؛ صفة الصفوه ۲/ ۹۷.
  16. عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک، ج۲، ص 128.