مشارطه: به این معنی که انسان اهمیت موضوع را مرور کند و با خود عهد و پیمان ببندد که از خودش در مقابل شیطانمراقبت کند. همانطور که رهبر یک مملکت در مجلسی خالی از اغیار به سران سپاه خود، مسائل مهم از قبیل خطر دشمن، راههای نفوذ او و نتیجههای سستی و بیتوجهی سپاهیان را یادآور میشود، لازم است انسان هر روز پس از نماز صبح چند لحظه خویش را از هر اشتغالی آزاد کند و خود را از خطر شیطان و عواقب بیتوجهی به او بترساند. به خود یادآور شود که جبران حملات این دشمن گاهی جبران ناپذیر است. راههای نفوذ او که هماناندیشه و اعضای آدمی است را به خود یادآوری کند و با خود پیمان ببندد که از این مرزها نگاهبانی کند[۶].
مراقبت: پس از این عهد و پیمان نوبت به مراقبت میرسد که نفس خیانت نورزد و دچار قصور و تقصیر نشود. مراقبت محصول نوعی معرفت است و خود منشأ پیدایش اعمالی میشود. آگاهی از اینکه خداوند متعالاعمال ما را میبیند و از نهانخانه درون ما آگاه است، باعث میشود انسان حضور خدا را جدیتر تلقی کند و شرم بر وجودش حاکم شود؛ بنابراین تا از عاقبت کاری مطمئن نشود و به نیت خالصی دست نیابد، آن را انجام نمیدهد. کسی که در حال مراقبت است، کارهای خود را از زمانی که دل به انجام شان میبندد تا پایانکار و حتی پس از آن تحت نظر میگیرد. پیش از عمل، از خود مراقبت میکند که با نیت غير الاهی وارد کاری نشود و اگر بداند کاری برای غیر خداست از انجام آن صرفنظر کند. بههنگام انجام کار از خویش مراقبت میکند که از ادای حقپروردگار در آن عمل کوتاهی نکند و نیتنیک خویش را در ضمن کار از دست ندهد و عمل را به زیباترین صورت ممکن انجام دهد و پس از عمل از خویش مراقبت میکند که با ریاکاری عمل خود را به باد ندهد. در روایت است: برای هر عملی که بنده انجام میدهد اگرچه بسیار کوچک، سه پرونده گشوده میشود: اول درباره چرایی، دوم درباره چگونگی و سوم اینکه برای چه کسی صورت گرفته است[۷][۸].
محاسبه: پس از مراقبت در طول روز، وقت محاسبه فرا میرسد. انسان همانگونه که صبحگاهان نیازمند فرصتی است تا راستی و درستکاری را به خویش سفارش کند، شامگاهان نیز مجال میخواهد که کارهای روزانهاش را حسابرسی کند، تا اگر در طول روز شرط بندگی به جا آورده و از حدود جان خویش مراقبت کرده، خدا را شکد کنند و اگر دچار سستی و قصور شده و شیطان به جان او دستاندازی کرده، گناهی مرتکب شده، واجبی را ترک کرده یا در حین عمل از تکلیفی کاسته است با توبه و استغفار آن را جبران کند. رسول خدا میفرماید: "بر انسان عاقلی که اختیار خود را دارد و تحت سلطه دیگری نیست، لام است اوقات خویش را تقسیم کند. بخشی را به مناجات با پروردگار اختصاص دهد، در بخش دیگر نفس خود را حسابرسی کند"[۹]. محاسبه نفس، سنتپیشوایان دین است. امام کاظم (ع) فرمود: "از ما نیست کسی که هر روز خود را محاسبه نکند تا اگر عملی نیک انجام داده، از خدا زیادت بخواهد و اگر عملی بد مرتکب شده، طلب بخشش کرده، توبه نماید"[۱۰]. فایده این محاسبه این است که انسان از کمبودها و زیانهای خود باخبر میشود و در دنیا به فایده این محاسبه این است که انسان از کمبودها و زیانهای خود باخبر میشود و در دنیا به جبران آنها میپردازد تا حساب روز قیامت بر او آسان شود. این نتیجه در صورتی به دست میآید که در حسابرسی نفس، دقیق و هوشیار باشیم؛ چون نفس سخت مکار است، اندکی مسامحه کافی است که او بتواند حقایق را برعکس نشان دهد، بر باطللباسحق بپوشد و حق را باطل جلوه دهد و تمامی زحمتها و تلاشها را به هدر دهد. امام صادق (ع) فرمود: "نفس خود را حسابرسی کنید، پیش از آنکه به خاطر آن شما را حسابرسی کنند، زیرا قیامت پنجاه ایستگاه دارد که هر یک هزار سال طول میکشد"[۱۱]. بنابراین باید درباره هر سخنی که در طول روز گفته شده، از نفس جواب صحیح خواست، سپس درباره نگاهها، خطورات ذهنی و افکار پرسید. یا از نشست و برخاست و خورد و خوابش و حتی از سکوتش سؤال کرد که چرا سکوت کرده و از سکونش که چرا حرکتی نکرده، مهرورزیهاو و کینهتوزیها، دادودهش و منع وبخل، خرید و فروش و هر معامله که در طول روز انجام گرفته، همه را باید حسابرسی کرد. تا معلوم شود در هر باب چه مقدار از وظیفه خویش را به جا آورده و چه مقدار بر عهده او باقی است. وقتی حساب پایان گرفت باید آنچه را به خوبی انجام گرفته، پذیرفت و بقیه را به حساب قصور و تقصیر نفس ثبت کرد[۱۲].
سرزنش و مجازات: هنگامی که کار محاسبه پایان گرفت، اگر معلوم شد گناهی مرتکب شده و چیزی از شرایط بندگی فرو نهاده است، نباید او را رها کرد؛ چون نفس به بدی امر میکند و خود به بدی متمایل است. اگر به حال خود رها شود، به راحتیمرتکب گناه میشود، به گناهعادت میکند؛ ترک گناه بر او مشکل میشود و تا مرز هلاکت پیش میرود؛ بنابراین نخست باید او را به خاطر تقصيراتش توبیخ و سرزنش کرد. راه سرزنش نفس این است که اول عیبها و کاستی هایش را به رخ بکشی تا به وضوح بداند موجود پستی است؛ پس از آن به او یادآور شوی که خروج از زی بندگی خدا و اطاعت از شیطان تا چه مایه جاهلانه و نابخردانه است. با این یادآوریامید است که دست از سرکشی بردارد، رام شود و آمادگی پیدا کند، رحمت خدا بر او ببارد؛ پس از سرزنش و مؤاخذه نوبت به مجازات نفس میرسد، تا برخی از آنچه را تباه کرده، جبران کند؛ بنابراین هر چه به عنوان بدهکاری نفس ثبت کردهای به دو دسته تقسیم کن، در برابر آنچه جبران پذیر است، غرامت بستان؛ مثلا اگر نمازی ترک شده، قضا کن و اگر حقی از کسی ضایع کردهای، برگردان و در برابر آنچه جبران پذیر نیست و نمیتوان با غرامت تدارک کرد، مجازات معین کن و نفس را عقوبت و شکنجه کن تا بار دیگر به چنان کاری متمایل نشود[۱۳].