ناکثین در معارف و سیره نبوی
فتنه ناکثین در روایات نبوی
علی(ع) در دوران بیست و سه ساله رسالت پیامبر اکرم(ص)، در تثبیت دین مقدس اسلام، نقش ماندگاری را بر دوش کشید. اما این، تنها بخشی از مجاهدتهای آن امام همام را تشکیل میداد و ایفای مسئولیتهای خطیر آن حضرت، ناتمام مانده بود. پیامبر گرامی اسلام(ص) در همین زمینه خطاب به علی(ع) میفرماید: «تُقَاتِلُ يَا عَلِيُّ عَلَى تَأْوِيلِ الْقُرْآنِ كَمَا قَاتَلْتُ عَلَى تَنْزِيلِهِ»[۱]؛ «ای علی، تو برای تأویل قرآن میجنگی، همانگونه که من برای تنزیلش جنگیدم».
این کلام مقدس، خبر از تغییر شکل رو در روییها و پیچیدگی حوادث، در حیات امیرمؤمنان(ع) و اصلی شدن جبهه نفاق و شقاق به جای جبهه کفر و شرک و نیز خبر از مجاهدتهای آن حضرت در برابر فتنهها دارد.
احادیث فراوانی از نبی مکرم اسلام(ص) در دست است که در جوامع روایی و کتابهای خاصه و عامه آمده است. تمام این احادیث، با عناوین مختلف، ترسیم کننده جایگاه و شأن والا و حقانیت و عصمت امیرمؤمنان(ع) و رسالت سنگین پاسداری آن حضرت از دین و حق است.
دامنه گسترده احادیث نبوی در این زمینه، موجب گردیده است که بسیاری از بزرگان مذاهب اسلامی در این موضوع به اظهار نظر بپردازند. شیخ مفید نوشته است: از دلایل حقانیت امیرمؤمنان(ع) در جنگهایش و گمراه بودن مخالفان و دشمنان آن حضرت، روایات فراوان نقل شده از رسول گرامی اسلام(ص) است[۲]. ایشان سپس مواردی از روایات نبوی را ارائه میدهد؛ همانند « حَرْبُكَ يَا عَلِيُّ حَرْبِي وَ سِلْمُكَ يَا عَلِيُّ سِلْمِي»؛ «ای علی جنگ تو، جنگ من است و صلح تو، صلح من»[۳].
اینگونه روایات مأثور از خاتم رسل(ص) حاوی موارد زیر است: اخبار از فتنهها به صورت عموم و یا با تعیین مصادیق خاص در حیات امیر مؤمنان(ع)؛ حقانیت حضرت امیر(ع) در همه حال و همه جنگها؛ تحذیر از رویارویی با آن حضرت؛ امر بر پیکار با فتنهگران و برائت از مخالفین آن امام همام. در بعضی روایات، از حوادث و گروهها و افراد فتنهگر نیز نام برده شده است؛ از جمله حادثه جمل و محل وقوع آن و نیز نام سردمداران ناکثین و حتی قبایل شرکت کننده در آن[۴].
پیامبر اسلام(ص) به علی(ع) میفرماید: پس از من با ناکثین و قاسطین و مارقین جنگ خواهی کرد[۵]. نیز میفرماید: « إن قوما یخرجون بعدی فی فئة رأسها إمرأة لا یفلحون أبدا»[۶]؛ «پس از من گروهی خروج میکند که سردسته آنها زنی است و به هیچ روی رستگار نمیشوند». از امام جعفر صادق(ع) روایت شده است که رسول خدا(ص) خطاب به ام سلمه با تکریم از علی(ع) نام بردهاند و از بروز فتنه ناکثین و جنگ آن حضرت با آنها خبر دادهاند. ام سلمه از رسول خدا(ص) پرسید: «... ناکثین کیانند؟ فرمود: آنهایی که در مدینه بیعت میکنند و در بصره پیمان میشکنند»[۷].
این اخبار، مورد استناد علی(ع) و برخی از صحابه نیز قرار میگرفت. حضرت امیر(ع) فرمود: «أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ الْمَارِقِينَ فَفَعَلْتُ مَا أُمِرْتُ بِهِ فَأَمَّا النَّاكِثُونَ فَهُمْ أَهْلُ الْبَصْرَةِ وَ غَيْرُهُمْ مِنْ أَصْحَابِ الْجَمَلِ...»[۸]؛ «دستور یافتهام که با ناکثین و قاسطین و مارقین بجنگم؛ پس به این دستور عمل کردم. ناکثین اهل بصره بودند و غیر آن، از اصحاب جمل». نیز آن حضرت میفرماید: «أَمَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ(ص) بِقِتَالِ النَّاكِثِينَ طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرِ...»[۹]؛ «رسول خدا(ص) مرا به جنگ با ناکثین، طلحه و زبیر، امر فرمود».
هنگامی که ابوموسی اشعری با فتنهانگیزی و کلمات فریبنده، در صدد بازداشتن مردم کوفه از پیوستن به امیر مؤمنان(ع) و پیکار با پیمانشکنان بود، عماریاسر علیه سخنان وی به روشنگری برخاست و گفت: «من شهادت میدهم که رسول خدا(ص) علی(ع) را به مبارزه با ناکثین امر فرمود و نام برخی از ایشان را برای علی(ع) برشمرد»[۱۰].
از ابو ایوب انصاری روایت است: پیامبر اسلام(ص) به ما دستور داد که همراه علی(ع) در سه جنگ با ناکثین و قاسطین و مارقین بجنگیم.... با ناکثین مبارزه کردیم که اهل جمل و طلحه و زبیر بودند...[۱۱]. ابو ایوب انصاری در دو مقطع زمانی این روایت نبوی را بازگو نموده است: دورۀ عمر، خلیفهٔ دوم و پس از بازگشت از جنگ صفین. متن این روایت، با تفاوتهایی، در سایر منابع نیز آمده است[۱۲].
حبه عرنی گوید: یک سال پیش از آنکه عثمان بن عفان کشته شود، از حذیفة بن یمان، یکی از اصحاب اسرار پیامبر و از یاران علی(ع)، شنیدم که میگفت: گویا میبینم که گروهی مادر شما حمیرا (عایشه) را بر شتری سوار نموده، پیش میرانند و شما نیز اطراف و جوانب آن شتر را گرفتهاید و قبیله اَزد -که خدا به دوزخشان برد- با او هستند و بنوضبه -که خدا قدمهایشان را بشکند- یاران اویند...[۱۳].
ابو جعفر اسکافی مینویسد: علی(ع) همواره میفرموده است: پیامبر با من عهد کرده است که باید با ناکثین و قاسطین و مارقین جنگ کنم. مترجم این کتاب، در حاشیه، در توضیح این حدیث مینویسد: این حدیث از احادیث متواتر است و گروهی از دانشمندان اهل سنت، آن را از نشانههای پیامبری رسول خدا(ص) دانستهاند؛ از جمله ابوحاتم رازی در اعلام النبوه، صفحه ۲۱۰، آن را آورده است[۱۴]. ابن ابیالحدید نیز در شرح نهجالبلاغه در ذیل یک روایت از این اخبار آن را از نشانههای قطعی و دلایل نبوت پیامبر اسلام(ص) دانسته است[۱۵]. نیز در ذیل روایت دیگری، آن را اخبار از غیب و از علایم پیامبری حضرت رسول(ص) برشمرده است[۱۶].[۱۷]
منابع
پانویس
- ↑ شیخ مفید، الجمل، ص۸۰. شیخ مفید این خبر را از اخبار مستفیض شمرده است. در این موضوع اخبار بسیاری از پیامبر اسلام(ص) در کتابهای حدیثی و کلامی شیعه و سنی نقل شده است. از جمله در جلدهای مختلف بحار الانوار، همانند ۲۲ و ۲۸ و ۳۲ و ۳۳ و ۳۶ و ۴۰؛ ر.ک: معجم المفهرس لالفاظ احادیث بحار الانوار، ج۱۰، ص۶۳۲ – ۶۳۳؛ شوشتری، قاضی نورالله، احقاق الحق، ج۶، ص۲۴ - ۳۸؛ محمدی ریشهری، محمد و دیگران موسوعة الامام علی بن ابیطالب(ع)، ج۵، ص۴۵ – ۴۸.
- ↑ شیخ مفید، الجمل، ص۷۹.
- ↑ ر.ک: شیخ مفید، الجمل، ص۷۹ - ۸۲.
- ↑ در این زمینه روایات فراوان و گستردهای در کتابهای روایی، فقهی، تفسیری، کلامی و تاریخی به چشم میخورد که پرداختن به آنها نیازمند تدوین چندین جلد کتاب است. برای نمونه، ر.ک: شیخ مفید، الجمل و تعلیقات و حواشی آن؛ شوشتری، نورالله، احقاق الحق؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار؛ فیروزآبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسه؛ ری شهری، محمد و دیگران، موسوعة الامام علی بن ابیطالب(ع).
- ↑ شیخ مفید، الجمل، ص۸۰؛ فیروزآبادی، فضائل الخمسه، ج۲، ص۳۹۸ - ۴۰۳.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۲۲۷؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۲، ص۲۱۳.
- ↑ شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص۲۰۴؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۴۲۶؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۲، ص۲۹۹.
- ↑ قاضی ابوحنیفه نعمان مغربی، دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۸۸؛ ابو الفداء اسماعیل بن کثیر دمشقی، البدایة والنهایه، ج۷، ص۳۴۰. با تفاوتهایی در متن حدیث.
- ↑ شیخ طوسی، الامالی، ص۷۲۶.
- ↑ شیرازی، سید علیخان مدنی، الدرجات الرفیعة فی طبقات الشیعه، ص۲۶۶.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۲، ص۳۰۸.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۴۷۳؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۱۸۷؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۴، ص۱۰۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۲۱۴؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۴، ص۱۷۲.
- ↑ شیخ مفید، امالی، ترجمه حسین استاد ولی، ص۱۷۱. قبایل ازد و بنی ضبه در سلک یاران عایشه در جنگ جمل سخت جنگیدند. (دینوری، احمد بن داوود، اخبار الطوال، ص۱۴۹) ابن ابیالحدید مینویسد: در حدیثی از حذیفة بن یمان خواندم که وی خروج عایشه و همراهی قبایل مضر و ازد عمان با وی و نقش قبیله قیس و سرانجام آنها را بیان کرده بود؛ در حالی که بنا بر اجماع سیرهنویسان، حذیفه در اوان حکومت علی(ع) و قبل از تحقق کامل بیعت مردم با آن حضرت، درگذشت و جنگ جمل را درک نکرد. این حدیث اخبار از غیب است که حذیفه از پیامبر دریافت نموده است (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۱۲۱ و ۱۲۲) مصحح شرح نهج البلاغه در همانجا مینویسد: شرح این حدیث و مشکلات آن، در النهایه ابن اثیر، ج۲، ص۱۷۴ و ج۴، ص۹۸؛ الفائق زمخشری، ج۳، ص۳۲ نیز آمده است.
- ↑ ابو جعفر اسکافی، المعیار والموازنه، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ص۵۶.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۰۱.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ج۱۱، ص۱۲۱ – ۱۲۲.
- ↑ ملکی میانجی، علی، مقاله «ناکثین»، دانشنامه امام علی ج۹، ص ۴۳.