وصیتنامه امام کاظم
امام کاظم (ع) باتوجه به اینکه در زندانهای مختلف هارون الرشید اسیر بودند وصیتنامهای را در حضور برخی از یاران و اصحاب موثق خویش تنظیم نمودند که طی این وصیت نامه، ایشان امام رضا (ع) را به عنوان وکیل و جانشین خویش معرفی نمودند.
مقدمه
امام کاظم (ع) به دلیل اینکه مدام در زندانهای مختلف هارون الرشید در اسارت به سر میبردند و بر این امر آگاهی داشتند که عاقبت در یکی از این زندانها به شهادت میرسند، وصیت نامهای را در محضر برخی از یاران و اصحاب موثق خویش تنظیم نمودند که طی این وصیت نامه، ایشان فرزند بزرگ خویش ـ امام رضا (ع) ـ را به عنوان وکیل و جانشین خویش معرفی نمودند و تمام اعضای خانوادهشان را موظف دانستند که به سخنان ایشان احترام بگذارند. امام کاظم (ع) بعد از اینکه به وحدانیت خداوند و حقانیت رسول (ص) و ائمه (ع) شهادت میدهند، در بخشی از وصیت نامه خویش، به ازدواج دخترانش اشاره کرده، میفرماید: «در مورد اموال و خانواده و فرزندانم، او به منزله خود من است و اگر صلاح دید که برادرانش را ـ که در آغاز این نوشته از آنها نام بردهام - به همان صورت که من در اینجا ذکر میکنم باقی بگذارد، میتواند این کار را بکند و اگر نخواست، میتواند آنها را کنار بگذارد و کسی حق اعتراض به او را ندارد و اگر کسی از آنها بخواهد خواهر خود را عروس کند، بدون اجازه و دستور او این حق را ندارد و هر نیرو و قدرتی بخواهد او را از اختیاراتی که در اینجا ذکر کردهام، کنار بزند و مانع او بشود، با این کار از خدا و رسولش فاصله گرفته و برکنار شده است و خدا و رسولش نیز با او رابطه نخواهند داشت و لعنت خداوند و تمام لعنت کنندگان و ملائکه مقرب و انبیاء و مرسلین و مؤمنین بر چنین شخصی باد و هیچ یک از سلاطین و نیز هیچ یک از فرزندانم حق ندارند او را از اموالی که نزد او دارم برکنار کنند، من نزد او اموالی دارم و سخنان او در مورد مبلغ آن، کاملا مورد قبول من است چه کم بگوید، چه زیاد و علت ذکر اسامی سایر فرزندانم فقط این بود که نام آنها و اولاد صغیرم در اینجا با احترام ذکر شود و آنها شناخته شوند. آن همسرانم که «ام ولد» هستند، هر کدام که در منزل باقی ماندند، دارای همان حقوق و مقرری خواهند بود که در زمان حیاتم از آن برخوردار بودند، به این شرط که او مایل باشد و آنهایی که ازدواج کنند دیگر نمیتوانند بازگردند و مقرری دریافت دارند مگر اینکه علی صلاح بداند، دخترانم نیز همین گونهاند. امر ازدواج دخترانم بهدست هیچ یک از برادران مادریشان نیست و دخترانم نباید کاری انجام دهند جز با صلاحدید و مشورت او و اگر برادران مادری دخترانم بدون اجازه علی در مورد ازدواج آنان کاری انجام دهند، خداوند تعالی و رسولش (ص) را مخالفت و نافرمانی کردهاند، او نسبت به مسائل ازدواج قوم خود داناتر است اگر خواست تزویج میکند و اگر نخواست، نمیکند و من آنان را نسبت به آنچه در این نوشته ذکر کردهام وصیت نمودهام و خداوند را بر آنها گواه میگیریم». آنگاه حضرت موسی بن جعفر (ع) و شهود حاضر، پای وصیت نامه را مهر کردند[۱].
کثرت اولاد و سالهای زندانی و حبس، چنین موقعیت دشواری را برای امام کاظم (ع) در پی آورده و موجب شده بود تا آن حضرت اختیار کامل خاندان را به فرزند برومندشان امام رضا (ع) واگذارند. این زمینه خانوادگی نیز سبب شد تا هنگامیکه امام رضا (ع) به دعوت مأمون به ایران سفر کردند و مدتی در مرو اقامت گزیدند، خواهران و برادران آن حضرت به طور گستردهای به ایران مهاجرت فرمودند و به شوق دیدار برادر و امام و سرپرست خویش، رنج سفر از مدینه تا مرو را بر خود هموار کنند[۲].
وصیت امام کاظم (ع) به امام رضا (ع)
بزنطی از خادم امام موسی بن جعفر (ع) روایت میکند: "زمانی که حضرت موسی بن جعفر (ع) را از مدینه به عراق بردند، آن حضرت به فرزندش علی (ع) فرمود: تا من زندهام و خبر فوت من به تو نرسیده، هر شب در دهلیزِ خانه بخواب. من هر شب بستر علی بن موسی الرضا (ع) را در دهلیز خانه مهیا مینمودم و آن بزرگوار بعد از عشاء میآمدند و تا صبح را در دهلیز میگذراندند، چون صبح میشد به خانه تشریف میبردند. چند سال به همین منوال گذشت، یکی از شبها که بستر حضرت را مهیا نمودم تشریف نیاوردند و خانواده هم از غیبت آن حضرت بیاندازه ناراحت بودند و ما هم از این امر به وحشت افتادیم؛ تا اینکه صبح شد و آن بزرگوار تشریف آورده و به نزد امّاحمد، یکی از همسران پدرشان رفته و فرمودند: آن امانتی را که پدرم نزد تو سپرده بود، به من تحویل دهید. امّاحمد که این سخن را شنید، شروع به گریه کرد و گریبان چاک زد و گفت: به خدا قسم که سید و آقای من وفات نموده است. حضرت او را تسلّی داده تا اینکه از بیقراری و گریه و زاری او جلوگیری کردند و دستور دادند این راز را بر کسی افشا مکن تا خبر به والی مدینه برسد. امّاحمد، امانتهایی را که نزد خود داشت به علی بن موسی الرضا (ع) تحویل داد و عرض کرد: روزی که پدرت مرا وداع نمود، این امانات را به من سپرده و به من امر فرمودند: کسی را بر آن مطلع مکن، چون من وفات نمودم، هر یک از فرزندان من که نزد تو آمده و آن را از تو مطالبه نمود، به او تحویل بده و آگاه باش که من در چنین وقتی وفات کردهام. علی بن موسی الرضا (ع) امانتها را گرفته و امر فرمودند: خبر را پنهان نمایند تا خبر به طور طبیعی منتشر شود. از آن شب، دیگر امام رضا (ع) در دهلیز خانه نخوابیدند و بعد از چند روزی هم خبر شهادت موسی بن جعفر (ع) رسید و معلوم شد که در آن شبی که حضرت رضا (ع) غیبت نموده، از مدینه به بغداد رفته و تجهیز پدر خود را انجام داده است"[۳].[۴]
منابع
پانویس
- ↑ عیون اخبار الرضا (ع)، ج۱، باب ۵، ص۶۳ تا ص۶۸.
- ↑ محمدی، حسین، رضانامه ص ۱۲۱.
- ↑ عیون اخبار الرضا (ع)، ج۱، باب ۵، ص۶۵.
- ↑ محمدی، حسین، رضانامه ص ۷۹۶.