وضع اغلال
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
مقدمه
وضع به معنای قرار دادن و نهادن است و منظور از وضع اغلال، رها کردن از اسارتها و بندهاست. غلها و زنجیرهایی که بر گردن کسی افتادند و اجازه نمیدهند که او راست بایستاد؛ اجازه نمیدهند او با سرعت به پیش برود؛ اجازه نمیدهد او پرواز کند. که در آیات مختلف قرآن آمده: ﴿إِذِ الْأَغْلَالُ فِي أَعْنَاقِهِمْ﴾[۱] و ﴿أُولَئِكَ الْأَغْلَالُ فِي أَعْنَاقِهِمْ﴾[۲] و امثال ذلک. در آن قطعه اول سوره یس حدود هشت یا ده آیه یک بیان بسیار زیبا و موجز و پرمغزی از همین قضیه هست در برخورد با اینگونه افراد که خداوند میفرماید: ﴿لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أُنْذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ * لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَى أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ * إِنَّا جَعَلْنَا فِي أَعْنَاقِهِمْ أَغْلَالًا فَهِيَ إِلَى الْأَذْقَانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ﴾[۳] ما غلها را به گردن آنها گذاشتیم، اینکه خدای متعال نسبت غل گذاشتن را به خودش نسبت میدهد یک معنای جالب و لطیفی دارد که در جای خودش بیان خواهم کرد، و اینکه همه عوامل و پدیدههایی که در عالم هست در منطق قرآن به خدا نسبت پیدا میکند، معنایش این نیست که خدا این کار را کرده و این بیچارهها مجبور بودند بلکه یک معنای دقیقتر و ظریفتری دارد. حالا این غلهایی که بر گردن آنها گذاشته شده، کدام است که نمیگذارد آنها آزاد حرکت بکنند، یعنی آزاد بیندیشد؟ غل قدرت، غل پادشاهی، غل ثروت، غل بهرهمندی، غل عنوان متولی نظام قدیم بر او صدق کردن است. این کسانی که کفر میورزند یعنی به دلیل آن انگیزههای ضد ذکر و تنبه از حق رو برمیتابند کار اینها بسیار، بسیار مشکل است و این دو آیه درباره اینهاست. بنابراین: ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا﴾ را نمیشود گفت کافران بهطور مطلق یعنی کسانی که اعتقاد و ایمان نداشتند به خدا و بنابراین مطلق اینها را نمیگوییم چون اصلاً مخاطب ایمان و دعوت الهی همان کفار و مشرکان مکه هستند. پس کسانی از میان آن مشرکان که کفر میورزند، یعنی پافشاری کنند بر عدم معرفت درست و بر تسلیم نشدن به حق، آن پافشاری کنندگان مورد نظرند، و بنابراین ترجمه ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ﴾[۴] میشود: آنان که کفر ورزیدند، یکسان است که بیم بدهید آنها را، یا بیم ندهیدشان و بیم دادن، (انذار) کار پیغمبران است. بیم دادن، یعنی هشدار دادن و آنها را از وضع بد و غلطی که در آن قرار دادند ترساندن، (این ترساندن را میگویند انذار دادن) که البته هر ترساندنی مورد بحث نیست. برای مثال: اگر صدای مخصوص دربیاورید که کسی از جا بپرد، این را نمیگویند انذار، انذار یعنی از وضع بدی که در آن قرار دارند و از راه غلطی که در آن دارند حرکت میکنند و از سرنوشت شومی که در انتظار آنهاست، آنها را بترسانی و بیم دهی. پیغمبران وقتی میآیند و با جوامع بشری گمراه روبرو میشوند، آنها را از وضع خودشان بیم میدهند و میگویند این چه غفلت و گمراهی و آلودگی و ناپاکی است که در آن غرق هستند؟ کسانی که خودشان غرق هستند اغلب نمیدانند، ابزار علم را در اختیار دارند، اما چون غرق در جاهلیتاند و در واقع ملتفت نیستند و (البته یک عدهای آتش نفهمی اینها را میافروزند) نمیفهمند غرق در جاهلیت و غرق در آلودگی هستند و همه چیزهای بدی را را که این آلودگی را به وجود آورده خوب دانستند و به آنها مباهات کردند و بدترین چهرههای شعارهای رایج بین بشری را نشان دادند[۵].[۶]
منابع
پانویس
- ↑ «آن هنگام که بندها و زنجیرها بر گردنهایشان (بر زمین) کشیده میشوند» سوره غافر، آیه ۷۱.
- ↑ «و بندهایی به گردن دارند» سوره رعد، آیه ۵.
- ↑ «تا به گروهی بیم دهی که پدرانشان بیم داده نشدهاند، از این رو آنان غافلند * به یقین، فرمان (عذاب) بر بسیاری از آنان به حقیقت پیوسته است و آنان ایمان نمیآورند * ما غلهایی بر گردنهایشان تا (زیر) چانه نهادهایم چنان که سرشان بالا مانده است» سوره یس، آیه ۶-۸.
- ↑ «بیگمان بر کافران برابر است، چه بیمشان دهی یا بیمشان ندهی، ایمان نمیآورند» سوره بقره، آیه ۶.
- ↑ فقه سیاسی، ج۲، ص۲۵۷.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۷۵۱.