پدرسالاری

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از پاترنالیسم)

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

مقدمه

«پدرسالاری» از کلمه «پدر» مشتق می‌شود که به معنای «مثل یک پدر رفتار کردن» یا «با شخص دیگری مثل یک بچه رفتار کردن» است. پدرسالاری به عبارتی دیگر، عمل کردن به خیر و صلاح دیگران بدون رضایتشان است همان طور که والدین با بچه‌های خود رفتار می‌کنند. پاترنالیست‌ها (طرفداران پدرسالاری) منافع مردم از جمله زندگی، سلامتی و آسایش را بر آزادی شان ترجیح می‌دهند. بر این اساس آنها فکر می‌کنند که می‌توانند تصمیمات عاقلانه و صحیحی برای مردم بگیرند، تا به آن عمل کنند.

از «پدرسالاری» در فرهنگ غرب با واژه «پاترنالیسم» یاد می‌شود.

پدرسالاری در هر عرصه‌ای از زندگی از جمله نگهداری اطفال، آموزش و پزشکی خود را نشان می‌دهد، ولی در هیچ عرصه‌ای مثل حقوق کیفری بحث برانگیز و قابل مناقشه نیست. منظور از پدرسالاری حقوقی این است که دولت برای جلوگیری از آسیب رساندن افراد به خودشان، به یک رفتار وصف مجرمانه می‌دهد و مردم را در برابر خودشان مورد حمایت و حفاظت قرار می‌دهد، گویا سلامتی و ایمنی‌شان، مهم‌تر از آزادی‌شان است[۱]. در واقع قانونگذار با این روش در صدد جلوگیری افراد از ایراد ضرر به خود است. براساس این اصل، برخی افراد نمی‌توانند واقعیت امور را آن گونه که هست درک نموده و برنامه زندگی خویش را تنظیم نمایند. این افراد نیاز به حمایت و مداخله دولت دارند تا حکومت از راه حقوق کیفری، آنها را از آسیب رساندن به خود باز دارد. در واقع بر مبنای پدرسالاری حقوقی، همان طوری که پدر، مواظب فرزند خود است و به دلیل ضعف‌های جسمی و روانی و نیز وضعیت آسیب‌پذیری که فرزند وی دارد، مکلف است از وی نگهداری و مراقبت کرد و او را از انتخاب راه ناصحیح بازدارد، حکومت نیز مسئول حفظ جان شهروندان خود بوده و وظیفه مراقبت و محافظت آنها را بر عهده دارد و پس باید آنها را نه تنها در برابر دیگران بلکه در برابر خودشان نیز مورد حمایت و حفاظت قرار دهد. یکی از استدلال‌های پاترنالیست‌ها این است که بیشتر مردم فرهیخته نیستند و احتیاج به اجبار، آموزش و مداخله دارند، بنابراین قانونگذار باید از اشخاص آسیب‌پذیر و آنهایی که تصمیماتشان فاقد اثر قانونی است، حمایت و حفاظت نماید. آنها همچنین این اصل را بدین صورت توجیه می‌کنند که مداخله حقوق کیفری برای خیر، سلامتی و رفاه «شخص مورد مداخله قرار گرفته» بهتر خواهد بود و سبب می‌شود که او کمتر ضرر ببیند. همچنین «پدرسالاری حقوقی» تنها با اشاره به رفاه، خوبی، خوشبختی، نیازها، منافع یا ارزش‌های «شخص مورد مداخله قرار گرفته» توجیه می‌شود. به طور معمول از پدرسالاری حقوقی پرسش‌هایی ناشی می‌شود که می‌توان مهم‌ترین این پرسش‌ها را این گونه مطرح کرد: یک شخص تاچه حدی حق دارد به خودش ضرر بزند، متفاوت از دیگران باشد یا خطا کنند؟ مردم تا چه حدی باید آزاد باشند، تا در صورتی که دیگران متضرر نمی‌شوند آنچه را می‌خواهند انجام دهند؟ رضایت به ایراد ضرر چه موقع آگاهانه و معتبر است؟ چه موقعی ما عاقلانه فکر می‌کنیم و چه موقع به اندازه کافی رها از اکراه و اجبار و تلقین فکری هستیم تا آزاد باشیم، قضاوت و تصمیم‌گیری خودمان را دنبال کنیم، و چه موقع باید به وسیله حقوق کیفری و دیگران محدود شویم؟ به طور کلی اشکال متنوعی از پدرسالاری وجود دارد که موضعشان نسبت به مداخله حقوق کیفری برای حفاظت و حمایت از شهروندان در برابر خودشان متفاوت است. مهم‌ترین اشکال و انواع پدرسالاری را به این صورت می‌توان بیان کرد[۲]:

  1. پدرسالاری سخت در برابر پدر سالاری نرم؛
  2. پدرسالاری موسع در برابر پدرسالاری مضیق؛
  3. پدرسالاری ضعیف در برابر پدرسالاری قوی؛
  4. پدرسالاری محض در برابر پدرسالاری نسبی؛
  5. پدرسالاری اخلاقی در برابر پدرسالاری رفاهی؛

پدرسالاری نرم عبارت است از این که تنها شرایطی که حالت پدرسالاری بر اساس آن توجیه می‌شود، هنگامی است که لازم باشد تعیین شود آیا «شخص مورد مداخله واقع شده» در حال عمل کردن از روی اراده و آگاهی است یا نه؟ به عنوان نمونه اگر شخصی در حال عبور از روی یک پل آسیب دیده باشد و نتوانیم وی را از خطر آگاه کنیم (برای مثال به این علت که او زبان ما را نمی‌فهمد) یک پدرسالاری نرم، جلوگیری کردن از عبور وی از روی پل را به جهت این که روشن شود که آیا وی از خراب بودن آن پل خبر دارد یا نه، توجیه می‌کند. بر اساس «پدرسالاری نرم» در صورتی که او از وضعیت خرابی پل آگاه باشد و بخواهد از روی پل عبور کند و مرتکب خودکشی شود باید به او اجازه داده شود تا به راه خودش ادامه دهد، ولی بر اساس «پدرسالاری سخت» مداخله برای بازداشتن او از عبور از روی پل مجاز و موجه است حتی، اگر از وضعیت خرابی پل آگاه باشد. «پدر سالاری مضیق» فقط موضوع اجبار دولتی برای مثال استفاده از اجبار حقوقی را در نظر دارد، در حالی که «پدرسالاری موسع» هر نوع عمل پدرگرایانه چه دولتی، چه سازمانی و چه از جانب افراد را تحت شمول قرار می‌دهد. «پدرسالاری ضعیف» بر این نظر است که مداخله در روش‌هایی که افراد برای رسیدن به غایات و اهدافشان انتخاب می‌کنند، در صورتی که این روش‌ها احتمالاً منجر به نقص با شکست این اهداف یا غایات شوند، موجه و مشروع است. همچنین بر اساس «پدر سالاری ضعیف» اگر یک شخص واقعاً ایمنی و سلامتش را خود به راحتی ترجیح دهد، در این صورت اجبار شخص به بستن کمربند ایمنی مشروع و موجه است. ولی «پدرسالاری قوی» بر این نظر است که مردم شاید در مورد اهداف و غایاتشان اشتباه کنند، بنابراین مداخله برای جلوگیری از دستیابی آنها به این اهداف نادرست، مشروع و جایز است. در پدرسالاری محض گروه حفاظت شده با گروه «مورد مداخله قرار گرفته» برابر است، به عنوان نمونه، بازداشتن شناگران از شنا کردن هنگامی که نجات غریق‌ها حاضر نیستند. ولی در «پدرسالاری نسبی»، گروه «اشخاص مورد مداخله واقع شده» وسیع‌تر از گروه «حفاظت شده» است.

توجیه معمولی پدرسالاری عبارت از حفظ منافع شخص مورد مداخله واقع شده است، در واقع این منافع بر حسب چیزهایی که زندگی فرد را بهتر می‌کنند، تعریف و مشخص می‌شوند. چیزهایی مثل مرگ یا بدبختی یا حالات هیجانی دردناک. مداخله قانونگذار در زندگی شخص به دلیل این منافع «پدرسالاری رفاهی» را تشکیل می‌دهد. ولی گاهی اوقات مداخله در امور فرد به دلیل رفاه اخلاقی شخص است، در این صورت پدرسالاری اخلاقی» نامیده می‌شود[۳]. برخی از صاحب‌نظران، مداخله دولت از راه حقوق کیفری در امور زندگی و آزادی اشخاص بر اساس پدرسالاری حقوقی را مورد انتقاد قرار داده و اعلام می‌کنند که حکومت، ولی، قیم یا سرپرست افراد نیست، تا مواظبت از حقوق تک تک آنها را بر عهده گیرد، چنین کاری گذشته از سازمان عظیم، بودجه و مبالغ کلان، مستلزم تجاوز حکومت از تکالیف مهم و اصلی خود و ورود به حریم حقوق و آزادی‌های فردی و حق خلوت دیگران است. به اعتقاد این منتقدان، این که به حکومت اجازه و اختیار داده شده تا پاره‌ای أمور را از حدود آزادی‌های فردی و حیطه خصوصی مستثنا و ارتکاب آنها را ممنوع کند، به دلیل صدمه و آسیبی است که از ارتکاب آنها به جامعه وارد می‌شود و نظم عمومی را مختل خواهد کرد. هر چند برخی‌ها در صددند که نظریه پاترنالیسم را با اصل «لاضرر» تطبیق دهند، اما این دو با هم تفاوت‌هایی دارند؛ به طور کلی می‌توان گفت که پدرسالاری حقوقی و اصل ضرر در موارد ذیل با یکدیگر تعارض پیدا می‌کنند:

  1. ضرر به خود و قبول ریسک ضرر به خود توسط افراد دارای اهلیت؛
  2. ضرر به اشخاص دیگر دارای رضایت؛
  3. افعال بدون ضرر.

اصل ضرر خواستار این است که ما همه این نوع اعمال را تحمل و با تسامح با آن‎ها بر خود کنیم، ولی پاترنالیست‌ها اغلب می‌خواهند آنها را کنترل و تحت قانون درآورند. اگر یک شخص راضی، دارای اهلیت، مستقل و بدون نیاز به حمایت فرض شود، در آن صورت این سه نوع عمل، رفتارهای بدون بزه دیده هستند[۴]. بر اساس اصل ضرر، جرایم بدون بزه دیده باید جرم‌زدایی شوند و به طور واقعی به تمام انواع پدرسالاری، نسبت به اشخاص بالغ دارای اهلیت خاتمه داده شود. اما نکته‌ای که در مورد رابطه اصل ضرر و پدرسالاری قابل ذکر است این خواهد بود که اصل ضرر همه انواع پدرسالاری حقوقی را رد نمی‌کند، آن، پدرسالاری نسبت به اشخاص فاقد اهلیت از جمله کودکان، افراد عقب افتاده، اشخاص فاقد اراده و افرادی که توانایی تصمیم‌گیری‌شان در اثر جهل، نیرنگ، اکراه با قوای ذهنی ناقص و محل تردید است، را مجاز و موجه می‌شمارد. اگر قانونگذار کیفری می‌خواهد یک عمل برای مثال موتورسواری بدون کلاه ایمنی یا رباخواری یا قمار را ممنوع کند این ممنوعیت ممکن است یک دلیل پدرگرایانه یا غیرپدرگرایانه داشته باشد. اگر قانونگذار این اعمال را بدین علت ممنوع کند تا عاملان آنها را مورد حفاظت قرار دهد، در آن صورت یک قانون پدرگرایانه و در تضاد با اصل ضرر است. ولی اگر قانونگذار استدلال نفع عمومی را قبول کرده و بر اساس جلوگیری از ضررهای غیرمستقیم ناشی از این اعمال به ممنوعیت آنها اقدام کند، در آن صورت از پدرسالاری دوری و بر اساس اصل ضرر عمل کرده است. به هر حال راه‌های زیادی از جمله توسعه تعریف و قلمروی ضرر و محدود کردن رضایت معتبر وجود دارند تا بدون کاربرد پدرسالاری، اقدام به آنچه که یک پدر‌گرا انجام می‌دهد، بکنیم. پدرسالاری موقعی که نظریات در مورد ضرر و رضایت را به اندازه کافی تعدیل نماییم؛ می‌تواند به غیرپدرسالاری تبدیل شود[۵].[۶]

پاترنالیسم اسلامی

پاترنالیسم اسلامی یا به عبارتی پدرسالاری اسلامی عبارت از این دیدگاه است که اسلام یک دین پدرسالار و پاترنالیستی است که در تمام امور و شؤون زندگی افراد جامعه به دلیل نفع و رسیدن به سعادت و خوشبختی اخروی و دنیوی برخلاف خواست و اراده آنها دخالت می‌نماید. برخی حکومت اسلامی را یک حکومت از نوع پاترنالیسم می‌دانند که هیچ عرصه‌ای از زندگی مصون از دخالت آن نیست و حکومت اسلامی در تمام عرصه‌های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، فردی، اقتصادی، و... مداخله می‌کند و از شهروندان می‌خواهد برخلاف میل و اراده‌شان، بنا بر آنچه حکومت تشخیص می‌دهد عمل کنند. بر اساس نظریه پاترنالیسم اسلامی، اسلام به دلیل اصلاح شهروندان و تأمین سعادت اخروی و دنیوی آن‎ها، آزادی شان را محدود می‌کند و به دنبال حفظ یا ارتقای جنبه‌ای از نفع و خیر انسان است. همچنین حکومت اسلامی خود را موظف به تأمین رفاه شهروندان جامعه اسلامی دانسته و به همین سبب در اقتصاد و امور مربوط به اقتصاد خود را مجاز به مداخله و ایجاد محدودیت می‌داند. همچنین اسلام و حکومت اسلامی به دلیل برخی مصالح مادی و معنوی، همچنین دنیوی و اخروی به ایجاد محدودیت در آزادی انتخاب افراد از پوشش گرفته تا غذا و خوراک، می‌پردازد. قائلان به پاترنالیست بودن حکومت اسلامی، مواردی چون دخالت اسلام در پوشش افراد و الزام زنان به داشتن حجاب، منع برخی خوردنی‌ها و دخالت در خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها، دستورات الهی در خصوص واجبات و محرمات، مطهرات و نجاسات، عبادات و معاملات، باید و نبایدها و... به عنوان نشانه‌هایی از پاترنالیست بودن جامعه اسلامی می‌دانند[۷].

همچنین جلوه‌های بارز دخالت دین در عرصه سیاست و اجتماع را به صورت زیر به عنوان دلایل پاترنالیست بودن اسلام و حکومت اسلامی می‌دانند[۸]:

  1. احکام مربوط به جهاد و نیروهای نظامی، جنگ با دشمن خارجی و یا دفاع در برابر آنها، تقسیم غنایم جنگی؛
  2. احکام مربوط به معاملات و چگونگی انجام تجارت؛
  3. احکام مربوط به خمس و زکات و موارد مصرف آنها؛
  4. احکام مربوط به امر به معروف و نهی از منکر و شرایط آن و...[۹]

منابع

پانویس

  1. مصطفی زاده، حقوق جزای عمومی، ج۱، ص۴۷-۵۲.
  2. پاترنالیسم (دورکین)، ص۶-۲.
  3. پایه‌های حقوق کیفری، ص۱۲۳.
  4. دائرة المعارف فلسفه حقوق، ص۶۳۲.
  5. قواعد فقه جزا، ج۱، ص۱۰۸-۱۱۵.
  6. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۴۴۲.
  7. مبانی سیاست جنایی حکومت اسلامی، ص۱۵۶-۱۶۲.
  8. آزادی، قدرت و قانون، ص۸۷.
  9. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۴۴۵.