اولوالعزم

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از پیامبران اولواالعزم)

اولوالعزم به معنای صاحبان عزم و اراده است و در اصطلاح به پنج تن از پیامبران الهی گفته می‌شود که دارای رسالتی جهانی هستند. برخی اولوالعزم را به معنای صبر، عهد و یا به معنای صاحب کتاب و شریعت می‌دانند.

مقدمه

اولوالعزم، به معنای صاحبان عزم و اراده و اصطلاحاً به پنج تن از پیامبران بزرگ گفته می‌شود که دین و دعوتشان جهانی بود و برای هدایت مردم شرق و غرب و جنّ و انس، مبعوث شده بودند[۱]. این پیامبران، صاحب شریعت و کتاب آسمانی بودند[۲]. پیامبران اولوالعزم عبارتند از: حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت محمد (ص) در قرآن نیز از آنان یاد شده است[۳]. پیامبرانی که در فاصله میان اینان برانگیخته می‌شدند، پیرو و ترویج‌کننده دین و کتاب پیامبر قبلی بودند[۴].

ویژگی‌های انبیای اولوالعزم

در قرآن کریم از برخی انبیای الهی به عنوان اولوالعزم یاد شده است[۵]. درباره اینکه مقصود از اولوالعزم چیست و انبیای اولوالعزم چه کسانی هستند سه نظریه مطرح شده است:

  1. برخی عزم را به معنای صبر دانسته‌اند و پیامبران اولوالعزم را به پیامبران دارای صبر و تحمل در مقابل سختی‌ها و مشکلات تبلیغ احکام الهی تفسیر نموده‌اند[۶].
  2. بعضی از مفسرین با استناد به برخی از روایات، عزم در کلمه اولوالعزم را به معنای عهد دانسته‌اند.[۷]. مطابق این تفسیر منظور از اولوالعزم پیامبرانی هستند که خداوند از آنها بر عبودیت و اطاعت تامه خویش[۸] یا بر ولایت پیامبر خاتم (ص) و اهل بیت (ع) ایشان[۹] پیمان گرفته است.
  3. عده دیگری از مفسرین با توجه به پاره‌ای از روایات دیگر، انبیای اولوالعزم را به انبیاء دارای کتاب و شریعت تفسیر نموده‌اند[۱۰].

از پاره‌ای مفسرین نقل شده است که تمام رسولان الهی را اولوالعزم دانسته‌اند و برخی اولوالعزم را هیجده رسولی دانسته‌اند و برخی بر اساس بعضی روایات، انبیای اولوالعزم را نه نفر دانسته و برخی دیگر آنها را هفت یا شش نفر دانسته‌اند[۱۱].

علامه طباطبایی و بعضی دیگر از مفسران، اولوالعزم را پنج پیامبر صاحب شریعت، یعنی حضرت نوح (ع)، حضرت ابراهیم (ع)، حضرت موسی (ع)، حضرت عیسی (ع) و محمد (ص) دانسته‌اند[۱۲]. گفته شده است روایات دال بر این مطلب در حد مستفیض است[۱۳].

  1. رسالت انبیای اولوالعزم رسالت جهانی بوده است[۱۴]. البته توضیح داده شده که انبیای اولوالعزم و صاحب کتاب دوگونه دعوت داشته‌اند یکی دعوت به خداپرستی، توحید و نفی شرک، و دیگری دعوت به احکام و شرایع خاص. دعوت نخست جهانی بوده است بر خلاف دعوت دوم که به قوم خاصی اختصاص داشته است و آنان مکلف می‌‌شدند به آن احکام عمل کنند.
  2. رسالت انبیای اولوالعزم رسالت جهانی نبوده است. برای مثال حضرت موسی (ع) و حضرت عیسی (ع) به سوی بنی اسرائیل برانگیخته شدند و دعوت آنان به این قوم اختصاص داشت. ظاهر برخی آیات نیز مؤید این مدعاست[۱۵] و نیز مفاد ظاهر آیات دیگری[۱۶] این است که رسالت این پیامبران جهانی نبوده است. بنابراین، بین اینکه پیامبری صاحب کتاب آسمانی (اولوالعزم) باشد و رسالتش رسالتی جهانی باشد تلازمی نیست[۱۷].

تعریف پیامبران اولوالعزم(ع)

در این که منظور از پیامبران اولوالعزم چه کسانی هستند، در میان مفسران گفت و گوی فراوانی وجود دارد:

صاحبان صبر و تحمل

در قرآن گاهی «عزم» در معنای «صبر» به کار رفته، مانند: ﴿وَلَمَنْ صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذَلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ[۱۸]. بر همین اساس برخی از مفسرین «عزم» را به معنای صبر دانسته‌اند و پیامبران اولوالعزم را به پیامبران دارای صبر و تحمل در مقابل سختی‌ها و مشکلات تبلیغ احکام الهی تفسیر نموده‌اند، به دلیل آنکه در آیه از میان صفات، صفت صبر به مثابه یک صفت برجسته مطرح شده است[۱۹]. در کتاب‌های تفسیری آمده است: با توجه به اینکه پیامبران صاحب شریعت جدید و آیین تازه با مشکلات و گرفتاری‌های بیشتری روبه رو بودند، و برای مقابله با آن عزم و اراده محکم‌تری لازم داشتند، به این دسته از پیامبران، «اولوالعزم» اطلاق شده است و اگر بعضی، «عزم» و «عزیمت» را به معنای حکم و شریعت تفسیر کرده‌اند[۲۰]، به همین مناسبت است، وگرنه «عزم» در لغت به معنای شریعت نیامده است[۲۱].[۲۲]

صاحبان عهد و پیمان شدید

در قرآن گاهی «عزم» به معنای «وفای به عهد» به کار رفته، مانند: ﴿وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا[۲۳]. از همین روی، بعضی از مفسرین با استناد به این دسته از آیات و برخی از روایات، «عزم» را به معنای عهد دانسته‌اند. بعضی هم این معنا را از بعضی آیات قرآن همچون آیه ۷ و ۸ سوره احزاب استظهار نموده‌اند[۲۴]،؛ چراکه در این آیات به مسئله گرفتن عهد و میثاق از انبیایی بزرگ همچون: نوح، ابراهیم، موسی، عیسی(ع)، و محمد(ص) اشاره شده است. همچنین در آیات دیگر از انبیایی همچون آدم(ع) نام برده شده که در عمل به عهد و میثاق الهی موفق نبوده و از این عدم موفقیت به فقدان عزم در ایشان اشاره شده است[۲۵]؛ بنابراین عزم به معنای عهد و میثاق شدید و محکم می‌باشد[۲۶].

مطابق این تفسیر، منظور از اولوالعزم، پیامبرانی هستند که خداوند از آنها بر عبودیت و اطاعت تامه خویش[۲۷]، یا بر ولایت پیامبر خاتم و اهل بیت ایشان(ع) پیمان گرفته است[۲۸]. در برخی روایات درباره علت نام‌گذاری برخی از پیامبران به اولوالعزم گفته شده به پیامبرانی که پیش از همه، به محمد(ص) به عنوان برترین پیامبر الهی ایمان آوردند و او را تصدیق نموده و بر این اعتقاد پیمان بستند، اولوالعزم گفته می‌شود[۲۹].[۳۰]

صاحبان کتاب و شریعت جدید

عده دیگری از مفسرین با توجه به پاره ای از روایات دیگر، انبیای اولوالعزم را به انبیای دارای کتاب و شریعت جدید تفسیر کرده‌اند[۳۱]. در تعریف دین و شریعت آمده است: مجموعه ای از عقاید، اخلاق، قوانین و مقررات که برای اداره امور جامعه انسانی و پرورش انسان‌ها باشد. گاهی همه این مجموعه، حق، و گاهی باطل، و زمانی مخلوطی از حق و باطل باشد. اگر همه مجموعه حق باشد، آن را دین حق و در غیر آن، دین باطل یا التقاطی از حق و باطل نامند[۳۲]. بنابراین اولوالعزم بودن پیامبر، نشانه صاحب شریعت بودن آن پیامبر است. به عبارت دیگر، آن پیامبر دارای دینی خاص است که پیامبران هم زمان او یا متأخر از او باید دین او را ترویج دهند، تا زمانی که پیامبری با آیین جدید و شریعت تازه ظهور کند[۳۳]. از مطالعه روایات اسلامی به روشنی به دست می‌آید که در طول تاریخ بشر، پنج دین و شریعت آسمانی توسط پیامبران الهی به بشر ابلاغ شده است که به ترتیب عبارت‌اند از: شریعت حضرت نوح(ع)، شریعت حضرت ابراهیم(ع)، شریعت حضرت موسی(ع)، شریعت حضرت عیسی(ع)، و شریعت پیامبر اکرم(ص) که آخرین شریعت آسمانی است و سایر پیامبران نام برده شده یا نشده، مروج و مبلغ و مبین این پنج دین و شریعت بوده‌اند. باید توجه داشت معنای شریعت مستقل این نیست که با شریعت پیامبران قبل کاملاً متفاوت باشد و با آن سازگاری نداشته باشد، بلکه معنایش این است که بنابر مقتضیات زمان شریعت‌ها هم متفاوت می‌شوند که این امری طبیعی است.

استاد شهید علامه مرتضی مطهری پیامبران الهی را به دو گروه تقسیم می‌کند و می‌فرماید: پیامبران دو وظیفه دارند: ۱. از جانب خداوند برای بشر قانون و دستورالعمل می‌آورند؛ ۲. مردم را به خدا و عمل به دستورالعمل‌های الهی آن عصر و زمان دعوت و تبلیغ می‌کرده‌اند. به عبارت دیگر نبوت بر دو قسم است، تشریعی، تبلیغی؛ و غالب پیامبران فقط وظیفه دوم را انجام می‌داده‌اند و تنها تعداد کمی اولوالعزم بوده‌اند؛ یعنی قانون و دستورالعمل آورده‌اند[۳۴]. طبق این تعریف، پیامبران اولوالعزم، پیامبرانی بوده‌اند که صاحب شریعت و قانون هستند. ملا محسن فیض کاشانی نیز همین تعریف را از اولوالعزم ارائه می‌دهد و می‌گوید: «اولوالعزم پیامبران صاحب شریعت‌اند که در تأسیس و بیان روشن آن شریعت کوشش خود را مبذول داشته‌اند و در آن راه سختی‌ها را تحمل کردند»[۳۵]. در روایتی از ابوذر نقل شده است که می‌گوید: «از پیامبر اکرم(ص) پرسیدم: خداوند متعال چند کتاب نازل کرده است؟ فرمود: صد و چهار کتاب که عبارت است از: پنجاه صحیفه بر حضرت شیث(ع)، سی صحیفه بر حضرت ادریس(ع)، بیست صحیفه بر حضرت ابراهیم(ع)، و تورات و انجیل و زبور و قرآن»[۳۶]. البته در روایتی که مجمع البیان از ابوذر نقل کرده آمده است که پیامبر(ص) فرمود: «خداوند ۱۰۴ کتاب نازل فرمود؛ ده کتاب بر آدم، پنجاه کتاب بر شیث و سی کتاب بر ادریس، و ده کتاب بر ابراهیم، و تورات و انجیل و زبور و قرآن»[۳۷]. بر این اساس تعداد کتاب‌های آسمانی نازل شده بسیار کمتر از عدد پیامبران است؛ چراکه بسیاری از پیامبران کتاب مستقل نداشتند، و تنها شریعت‌های دیگر پیامبران را تبلیغ می‌کردند. بعضی دیگر از مفسران، اولوالعزم را پنج پیامبر صاحب شریعت، یعنی: نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد(ع) دانسته‌اند[۳۸] و دیگر پیامبران در شریعت تابع پیامبران اولوالعزم بوده‌اند[۳۹].

گفته شده است که روایات دال بر این مطلب در حد مستفیض است[۴۰]. در مقابل، بعضی دیگر معتقدند به دلیل آنکه این روایات به حد تواتر نمی‌رسد، مفید یقین نیست و از آیات قرآن دلالتی قطعی بر انحصار پیامبران صاحب کتاب و شریعت در پنج نفر، در دست نیست. هرچند طبق بعضی روایات و آیات، حضرت آدم و شیث و ادریس نیز دارای کتاب بوده‌اند، اما کتاب داشتن، به معنای شریعت داشتن نیست. اگر به روایت یا روایاتی دست یابیم که پیامبران اولوالعزم یا صاحبان کتاب و شریعت را بیش از این پنج نفر بیان کرده بود، می‌توان مفاد آن را تصدیق کرد[۴۱]. برخی بر این باورند که با توجه به اینکه پیامبران صاحب شریعت جدید و آیین تازه، با مشکلات و گرفتاری‌های بیشتری روبه رو بودند، و برای مقابله با آن عزم و اراده محکم‌تری لازم داشتند، به این دسته «پیامبران اولوالعزم» اطلاق شده است. همچنین در برخی آیات اشاره شده است که پیامبر اسلام(ص) نیز از همین دسته است؛ زیرا می‌گوید: «تو هم شکیبایی کن! آنگونه که پیامبران اولوالعزم شکیبایی کردند و بر آنها پیشی مگیر»[۴۲] و اگر بعضی «عزم» و «عزیمت» را به معنای «حکم و شریعت» تفسیر کرده‌اند، به همین مناسبت است، وگرنه «عزم» در لغت به معنای شریعت نیامده است. گروهی از مفسرین با این که صاحبان شریعت را مصداق انبیای اولوالعزم می‌دانند، بر این عقیده‌اند که یکی از علت‌های نام‌گذاری برخی از پیامبران به «اولوالعزم»، فراگیر بودن و جهانی بودن دعوت و پیامبری آنان بوده است. در این صورت جهان شمولی دین، منحصر در پیامبر خاتم(ص) نیست. البته نظریه‌های مخالفی نیز وجود دارند که به منطقه ای بودن دعوت پیامبران اولوالعزم به جز حضرت محمد(ص) اعتقاد دارند و بر این باور اصرار می‌ورزند که پیامبران اولوالعزم تنها از منطقه خاورمیانه برخاستند: نوح(ع) از سرزمین عراق؛ ابراهیم(ع) در عراق و شام و پس از آن در مصر و حجاز؛ موسی(ع) در مصر و سپس در فلسطین؛ عیسی مسیح(ع) از شام و فلسطین و سرانجام پیامبر اسلام(ص) در سرزمین حجاز، و در این میان تنها دین و شریعت پیامبر اسلام(ص) جهانی بوده است.

در این میان برخی گروه‌ها و مذاهب اسلامی قائل به شش پیامبر اولوالعزم هستند! در این میان می‌توان به عقیده اسماعیلیه در مورد پیامبران اولوالعزم اشاره کرد که معتقدند شش پیامبر اولوالعزم با کتاب و شریعت خاص آمده‌اند، که به آنان «نطقاء» (جمع ناطق) می‌گویند. ششمین آنها پیامبر اسلام(ص) و هفتمین آنها محمد بن اسماعیل است! هر دوره هزار سال طول کشیده و از زمان رحلت پیامبر سابق تا ظهور پیامبر لاحق، جانشینان آنها به عنوان پیامبران صامت در پی شرح و رمزگشایی از باطن آن دین بوده‌اند. دور هفتم دور ظهور همه امور باطنی است که به آن قیامت نیز گویند. در نگاه آنان منزلت ناطق در عالم جسمانی همانند منزلت سابق (عقل اول) در عالم روحانی است که برای نشان دادن راه سعادت مبعوث می‌شود[۴۳].[۴۴]

منابع

پانویس

  1. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۳۷.
  2. ذبیح‌زاده روشن، محمد هادی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۶۹ - ۷۲.
  3. ﴿فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ... «بنابراین شکیبا باش همان‌گونه که پیامبران اولوا العزم شکیبایی ورزیدند...» سوره احقاف، آیه ۳۵.
  4. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۳۷.
  5. سوره احقاف، آیه۳۵.
  6. تفسیر عاملی، ج۷، ص ۵۳۳؛ تفسیر آیات الاحکام، ص ۶۸۰.
  7. تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص ۳۴۲ و کنزالدقائق، ج۸، ص ۳۶۰.
  8. بحارالانوار، ج۱۱، ص ۳۵ و تفسیر القرآن الکریم، ج۶، ص ۳۴۲.
  9. بحارالانوار، ج۱۱، ص ۳۵؛ المیزان، ج۲، ص ۲۱۳؛ تفسیر قمی، ج۲، ص ۶۶.
  10. المیزان، ج۲، ص ۲۱۳؛ جوامع الجامع، ج۶، ص ۲۷ و ۲۹؛ روح البیان، ج۸، ص ۴۹۵؛ کنزالدقائق، ج۱۲، ص ۲۰۳ و تفسیر المبین، ص ۵۵۰.
  11. المیزان، ج۱۸، ص ۳۳۳؛ روح المعانی، ج۲۶۶، ص ۳۴و ۳۵.
  12. المیزان، ج۲، ص ۲۱۳؛ البرهان، ج۳، ص ۷۷۶؛ تفسیر مراغی، ج۲۱، ص ۱۳۲ و ج۲۶، ص ۲۹.
  13. المیزان، ج۲، ص ۱۴۵ و ۱۴۶ و ج۱۸ ص ۲۲۰.
  14. المیزان، ج۲، ص ۱۴۱ و ۱۴۲.
  15. سوره آل عمران، آیه۴۹.
  16. سوره صف، آیه۶؛ سوره اسراء، آیه۱۰۱؛ سوره طه، آیه۴۷؛ سوره شعراء، آیه۱۷؛ سوره غافر، آیه۵۳.
  17. اصغری، محمد جواد، مقاله «اولوالعزم»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۵۳۶.
  18. «و هر آنکه شکیب ورزد و درگذرد بی‌گمان این از کارهایی است که آهنگ آن می‌کنند» سوره شوری، آیه ۴۳.
  19. عاملی، تفسیر عاملی، ج۷، ص۵۳۳؛ محمد علی سایس، تفسیر آیات الأحکام، ج۱، ص۶۸۰؛ احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر مراغی، ج۲۱، ص۱۳۲؛ ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج۲۶، ص۵۷.
  20. علامه طباطبائی می‌گوید: «این که عزم به معنای «عزیمت» یعنی حکم و شریعت باشد، توسط روایات اهل بیت(ع) تأیید شده است». (ترجمه المیزان، ج۱۸، ص۳۳۲).
  21. تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۳۷۹.
  22. سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن، ص ۱۸۳.
  23. «و ما از پیش به آدم سفارش کردیم اما او از یاد برد و در وی عزمی نیافتیم» سوره طه، آیه ۱۱۵.
  24. ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثَاقَهُمْ وَمِنْكَ وَمِنْ نُوحٍ وَإِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَأَخَذْنَا مِنْهُمْ مِيثَاقًا غَلِيظًا * لِيَسْأَلَ الصَّادِقِينَ عَنْ صِدْقِهِمْ وَأَعَدَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا أَلِيمًا «و (یاد کن) آنگاه را که از پیامبران پیمان گرفتیم و (نیز) از تو و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی پسر مریم و از آنها پیمانی استوار گرفتیم * تا (به فرجام، خداوند) از راستی راستگویان بپرسد و برای کافران عذابی دردناک آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۷-۸.
  25. ﴿وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا «و ما از پیش به آدم سفارش کردیم اما او از یاد برد و در وی عزمی نیافتیم» سوره طه، آیه ۱۱۵.
  26. ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص۳۴۲؛ قمی مشهدی، کنز الدقائق، ج۸، ص۳۶۰.
  27. مجلسی، بحار الأنوار، ج۱۱، ص۳۵؛ ابن قیم جوزی، تفسیر القرآن الکریم، ج۶، ص۳۴۲.
  28. مجلسی، بحار الأنوار، ج۱۱، ص۳۵، طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۲۱۳؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج۳، ص۳۴۲؛ قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۶۶؛ قمی مشهدی، کنز الدقائق، ج۸، ص۳۶۰.
  29. بحار الانوار، ج۱۱، ص۵۸، ح۶۱.
  30. سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن، ص ۱۸۴.
  31. طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۴۵؛ طبرسی، جوامع الجامع، ج۶، ص۲۷؛ طبرسی، جوامع الجامع، ج۶، ص۲۹؛ حقی بروسوی، روح البیان، ج۸، ص۴۹۵؛ قمی مشهدی، کنز الدقائق، ج۱۲، ص۲۰۳؛ مغنیه، تفسیر المبین، ج۱، ص۵۵۰.
  32. آیت‌الله جوادی آملی، شریعت در آینه معرفت، ص۹۳.
  33. مصباح یزدی، اصول عقائد، ص۲۳۹.
  34. ختم نبوت، ص۳۴؛ ر.ک: خاتمیت، ص۴۹.
  35. تفسیر الصافی، ج۵، ص۱۸؛ ذیل آیه مذکور.
  36. بحار الانوار، ج۱۱، ص۳۲.
  37. مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۷۶.
  38. علامه طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۲۱۳؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۷۷۶؛ مراغی، تفسیر مراغی، ج۲۱، ص۱۳۲؛ ج۲۶، ص۲۹.
  39. ر.ک: بحار الانوار، ج۱۱، ص۳۴-۳۳.
  40. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۴۵، ۱۴۶، ۲۲۰.
  41. محمد تقی مصباح یزدی، راه و راهنما‌شناسی، ج۵، ص۳۲۹.
  42. ﴿فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ «بنابراین شکیبا باش همان‌گونه که پیامبران اولوا العزم شکیبایی ورزیدند و برای آنان (عذاب را به) شتاب مخواه» سوره احقاف، آیه ۳۵.
  43. مهدی فرمانیان، درسنامه تاریخ و عقائد اسماعیلیه، ص۱۹۰.
  44. سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن، ص ۱۸۶.