چه شواهدی بر داشتن علم غیب امام مهدی وجود دارد؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
چه شواهدی بر داشتن علم غیب امام مهدی وجود دارد؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / آشنایی با امام مهدی / معرفت امام مهدی (شناخت امام مهدی) / صفات و ویژگی‌های امام مهدی
تعداد پاسخ۱ پاسخ

چه شواهدی بر داشتن علم غیب امام مهدی وجود دارد؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

پاسخ نخست

سید نذیر حسنی

حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید نذیر حسنی، در کتاب «مصلح کل» در این‌باره گفته است:

«توقیعاتی که امام (ع) به وسیله نایبان خود در زمان غیبت صغرا به مردم می‌رساند، بیانگر و حاوی بسیاری از امور غیبی است و این به‌گونه‌ای است که این امور خارق‌العاده و سخن گفتن و خبر دادن از آن، از جمله نشانه‌های آشکار و روشن در زمان غیبت صغرا برای سفیران و نایبان امام (ع) بوده است. برخی به دلیل ناآگاهی و بی‌اطلاعی، در علم به غیب داشتن امامان شک کرده‌اند و نتوانسته‌اند علوم غیبی که خداوند به امامان می‌بخشد و علوم غیبی که تنها مختص و ویژه خداست و خداوند آن‌را در انحصار خویش قرار داده، از هم باز شناسند. علم غیب دو گونه است.

  1. علم غیبی که ویژه خدا است و تنها خداوند از آن آگاه است و آن‌را در انحصار خویش قرار داده است؛
  2. علم غیبی که خداوند، پیامبر و اولیاء خود را از آن آگاه می‌کند.

خداوند در مورد نوع اول فرموده است: ﴿قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ[۱]‌.

و در آیه‌ای دیگر فرموده است: ﴿فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ[۲]‌.

و در این آیه می‌فرماید: ﴿وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ[۳]‌؛

اما در مورد گونه دوم علم غیب، خداوند بلندمرتبه می‌فرماید: ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ[۴]؛

و در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ[۵]‌؛ او دانای نهان است و کسی را بر غیب خود آگاه نمی‌کند جز پیامبری را که از او خشنود باشد.

علاوه بر این، شواهد دیگری نیز وجود دارد که تأکید می‌کنند خداوند، پیامبر و برخی از اولیاء برگزیده‌اش را از غیب آگاه کرده است. مسلمانان همگی اتفاق نظر دارند که نوع اول علم غیب ویژه و خاص خداوند است و خداوند هیچ‌کس را از آن آگاه نکرده است؛ اما این در حالی است که مسلمانان با اتفاق نظر پذیرفته‌اند که خداوند، پیامبران و اولیاء خود را از علم غیب نوع دوم آگاه می‌کرده است.

رازی می‌گوید: ثابت شده که خداوند ممکن است کسانی غیر از پیامبران را از بخش‌هایی از غیب آگاه سازد [۶].

ابن حجر الهیثمی در این مورد می‌گوید: منافات و تضادی میان این کلام خداوند که می‌فرماید: ‌﴿قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ و این سخن خداوند که می‌فرماید ‌﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا با علم و آگاهی پیامبران و اولیاء از بخش‌هایی از غیب، وجود ندارد، زیرا علم و آگاهی پیامبران، نشأت گرفته از علم الهی است و این سوای آن علمی است که تنها خداوند بلندمرتبه از آن برخوردار است، زیرا خداوند قدیم و ازلی و دائمی و ابدی و همیشگی‌ و به دور از هرگونه تغییر است[۷].

نیشابوری نویسنده التفسیر می‌گوید: اگر کسی کرامات اولیاء الله را نفی کند، این کار یا به‌معنای این است که خداوند بلندمرتبه- نعوذ بالله- شایستگی این‌را ندارد که آنچه می‌خواهد به مؤمنان عطا کند یا بدین معنا است که مؤمنان، شایستگی آن‌را ندارند که خدا چنین چیزی را به آنها بدهد، قطعا، هردو احتمال بسیار بعید و غیر ممکن است و بی‌شک، توفیق مؤمن در شناخت خداوند، از جمله برترین و بزرگ‌ترین موهبت‌هایی است که خداوند به بنده خود عطا می‌فرماید[۸].

یکی از باارزش‌ترین و بزرگ‌ترین کرامت‌هایی که خداوند به بندگان خود می‌بخشد، آگاه ساختن آنها از بخش‌هایی از غیب است که خداوند خود آن‌را می‌داند.

ابن ابی الحدید می‌گوید: ما منکر آن نیستیم که در میان انسان‌ها، اشخاصی باشند که امور غیبی به آگاهی آنها می‌رسد، همه این امور به خداوند باری‌تعالی بسته است؛ اوست که با مقدر داشتن و تمکین و آماده ساختن اسباب و وسایل لازم برای این کار، آن‌را انجام می‌دهد[۹].

بنابراین، اندیشه اسلامی منکر مسئله آگاهی و اطلاع اولیاء و پیامبران الهی از برخی دانش‌ها و علوم خاص و مربوط به غیب که خداوند آن‌را به آنها آموزش داده و آنان را از آن آگاه فرموده نیست و امامان تصریحا یا تلویحا به هرچیزی (از امور غیبی) اشاره کرده‌اند، علم به غیب از نوع دوم به شمار می‌آید.

امام علی (ع) می‌فرمود: پیش از آنکه مرا از دست بدهید، از من سؤال کنید. از من سؤال کنید، زیرا من دانش و علم انسان‌های نخستین و آخرین را می‌دانم. به خدا سوگند اگر کرسی قضاوت برای من گذاشته شود با تورات میان اهل تورات و با انجیل میان اهل انجیل و با زبور میان اهل زبور و با قرآن میان اهل قرآن حکم می‌دهم[۱۰].

امام صادق (ع) می‌فرماید: من از آنچه در آسمان‌ها و در زمین است و از آنچه در بهشت و آتش است و از آنچه بوده و خواهد بود، آگاهم. راوی می‌گوید: امام پس از این سخنان اندکی سکوت کرد و دریافت که پذیرش و هضم این امر بر شنوندگان بسیار سنگین است، پس از آن فرمود: این‌را از کتاب خداوند عز و جل می‌دانم، خداوند می‌فرماید: در قرآن بیان و شرح همه‌چیز وجود دارد؛ تبیانا لکل شی‌ء[۱۱].

علاوه بر این، کتاب‌های شیعه سرشار از این‌گونه روایت‌ها است. این روایت‌ها به دلیل اینکه مضامین آن از موضوعات معروف است و از احکام نیست، نیاز به اثبات سند ندارند. زیرا در نظر گرفتن و تحقیق در مورد سند و مورد اطمینان و اعتماد بودن راویان یا مورد اعتماد نبودن آنها که در حوزه علم رجال است، تنها در مقام اثبات حکم شرعی و پیروی از آن، لازم و اجباری است، زیرا طریق معتبر بودن حدیث تا اینکه به عمل و تعبد به آن برسد، بستگی به اعتبار سند آن روایت دارد. این در حالی است که مسائل اعتقادی و موضوعات عرفی از جمله مواردی نیستند که بتوان به آنها عمل کرد، زیرا این‌گونه موارد از جمله احکام شرعی نیستند[۱۲].

این روایت‌ها که مسئله علم به غیب داشتن امامان را اثبات کرده و هیچ‌کس در طول تاریخ منکر این علم آنان نشده، خود بهترین شاهد و گواه بر علم و آگاهی آنان است که‌ خداوند اولیاء خود را از آن آگاه و مطلع ساخته است. این مطلب خود بیانگر واقعیت توقیعاتی است که امام مهدی (ع) آن‌را بیان فرموده و بسیاری از آنها، اشاره به علوم غیبی دارد. این توقیعات، توقیعاتی است که به وسیله آخرین امام از امامان خاندان پاک علوی (ع) بیان شده‌اند»[۱۳].

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع مهدویت

پانویس

  1. «بگو: هرکه در آسمان‌ها و زمین است جز خدا غیب را نمی‌شناسد» سوره نمل، آیه ۶۵.
  2. «بگو: غیب، فقط به خدا اختصاص دارد» سوره یونس، آیه ۲۰.
  3. «و کلیدهای غیب، تنها نزد اوست، جز او [کسی‌] آن‌را نمی‌داند» سوره انعام، آیه ۵۹.
  4. «این [جمله‌] از اخبار غیب است که به تو وحی می‌کنیم» سوره آل عمران، آیه ۴۴.
  5. سوره جن، آیات ۲۶ و ۲۷.
  6. الفخر الرازی، التفسیر الکبیر، ج ۳۰، ص ۵۳.
  7. مقتل الحسین، ص ۵۳.
  8. مجله تراثنا، العدد ۳۷، ص ۲۶.
  9. شرح نهج البلاغه، ج ۵، باب ۵۸، ص ۱۲.
  10. الارشاد، ج ۱، ص ۳۵.
  11. الکافی، ج ۱، صص ۳۱۹- ۳۲۰، باب ۴۸.
  12. السید الجلالی، (پژوهش به چاپ رسیده در مجله تراثنا)، شماره ۳۷، ص ۳۷، تحت عنوان علم الائمة بالغیب.
  13. حسنی، سید نذیر، مصلح کل، ص۸۵.