خطبه ۱۸۴ نهج البلاغه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

خطبه ۱۸۴ نهج البلاغه، معروف به خطبه متقین از معروف‌ترین خطبه‌های نهج البلاغه (هم از نظر محتوا و هم از نظر بلاغت کلام) است. اما در پاسخ به سؤال یکی از یاران خویش، به‌نام همّام، که مردی پارسا و زنده‌ل بود، به بیان صفات پارسایان می‌پردازد. روح آماده سائل، آن‌گاه که از جایگاه والای پارسایان آگاه می‌شود، از جان برمی‌جهد و به دیدار معبود می‌شتابد. امام در کلام خویش به بیان پنجاه صفت متقین اشارت دارد.

امام در ابتدای کلام به سهم‌های مختلف مردم از رزق و روزی الهی اشارت دارد. اما همه انسان‌ها در سطوح مختلف می‌توانند تقواپیشگی را انتخاب کنند و با پذیرش سختی‌های آن، سعادت را به‌دست آورند. آنان در دنیا نمونه فضیلت و برتری‌اند و در همه ارکان زندگی (لباس، پوشاک، خوراک، ارتباطات و...) اعتدال و میانه‌روی را برگزیده‌اند. سخن آنان ثواب و مشی آنان تواضع و فروتنی است. عظمت خداوند در عمق جانشان رسوخ کرده است و خود را همواره در محضر او می‌بینند. پس تنها از خداوند خوف دارند و تنها امیدشان به اوست و جز او از هیچ بنده‌ای بیم و امیدی به دل راه نمی‌دهند. آنان خود را از بندگی دنیا می‌رهانند و چند روزی در برابر حرام دنیا شکیبایی می‌گزینند و بدین‌سان سعادت جاودانی را می‌خرند. شباهنگام به نماز و تلاوت، تدبّر و تفکّر در آیات قرآن و نشانه‌های پروردگار و محاسبه نفس مشغول‌اند. دل به بشارت‌های الهی خوش کرده‌اند. آن‌گاه که آیات عذاب الهی را تلاوت کنند، گویی عذاب مهیب جهنم را با چشم دل می‌بینند و از آن هراسان و نالان، رو به درگاه خدا می‌آورند و از خداوند آزادی از عذاب الهی را می‌خواهند. روز آنان سرشار از نیکوکاری و شکیبایی و دانش‌اندوزی است. آنان همواره در صدد انجام اعمال نیک‌اند، اما کارهای نیک خود را برزگ نمی‌بینند و مغرور نمی‌شوند. تاریخ ایراد خطبه احتمالاً در ابتدای دوران خلافت امام S، یعنی حدود نیمه دوم سال ۳۶ قمری بوده است.

فرازی از خطبه

و از نشانه‌های یکی از آنان این است که در کار دین نیرومندش بینی و پایدار، نرم‌خوی و هشیار و در ایمان استوار، در طلب دانش حریص و با داشتن علم بردبار. در توانگری میانه‌روش بینی و در عبادت فروتن، به درویشی نکوحالی کردن و در سختی شکیبا بودن و جست‌وجوی آنچه رواست و شادمان بودن به رفتن راه راست و دوری گزیدن از طمع، که خوارکننده انسان‌هاست. کارهای نیک می‌کند و در هراس است، روز را به شب می‌رساند و در بند سپاس. بامداد می‌کند ذکرگویان، شب را به سر می‌برد ترسان و روز می‌کند شادمان. ترسان از غفلتی که ورزیده و شادمان از بخشش و آمرزشی که بدو رسیده. اگر نفس او در آنچه بر آن دشوار است فرمان نبرد، او نیز در آنچه نفس او دوست دارد، اطاعتش نکند. روشنی دیده‌اش در چیزی است که ماندگار است و ناخواهان چیز ناپدار. بردباری را با دانش درمی‌آمیزد و گفتار را با کردار –هم-. او را بینی که آرزویش اندک است و لغزش‌هایش کم. دلش آرمیده است و جانش خرسند و ناخواهان، خوراکش اندک است و کارش آسان، دینش استوار [و مصون از دستبرد شیطان]. شهوتش مرده، خشمش فروخورده، نیکی از او بیوسان، [و همگان] از گزندش در امان.

اگر در جمع بی‌خبران است [به زبان خاموش و دل او به یاد خداست]، پس او را در شمار ذکرگویان آرند و اگر در جمع یادآوران باشد، از بی‌خبرانش به حساب نیارند. بر آن که بر او ستم کند ببخشاید و بر آن‌که وی را محروم سازد عطا فرماید و با آن‌که از او ببرد پیوند دهد. از گفتن سخن زشت دور بود. گفتار او نرم است و هموار. از وی کار زشت نبینند و کار نیکویش آشکار. نیکی او همه را رسیده و بدی وی را کس ندیده. به هنگام دشواری‌ها بردار است، در ناخوشایندها پایدار و در خوشی‌ها سپاس‌گزار. بر آن‌که دشمن دارد ستم نکند و درباره آن‌که دوست دارد گناه نورزد. پیش از آن‌که بر او گواهی دهند حق را بپذیرد. آنچه را بدو سپارند تباه نکند و نگهبانی آن را بر عهده گیرد. آنچه را به یاد او آرند از یاد نبرد و مردمان را با لقب‌های زشت یاد نکند، و همسایگان را آزار ندهد و به مصیبت‌های دیگران شاد نشود[۱].

منابع

پانویس