رافع بن خدیج اوسی انصاری

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از رافع بن خديج انصاری)

مقدمه

ابوعبدالله[۱] (یا ابو خَدیج)[۲] رافع بن خدیج بن رافع اوسی از طایفه بنی‌حارثه بود[۳].

برخی به خطا وی را خزرجی و از طایفه بنی‌نجار دانسته‌اند[۴]. مادرش حلیمه، دختر مسعود بن سنان بن عامر از طایفه خزرجی بنی‌بیاضه بود[۵]. از پدرش خدیج اطلاعات کافی در اختیار نیست و گویا هنگام هجرت پیامبر (ص) زنده نبوده است و هنگام وفات قطعه‌ای زمین، یک کنیز و غلامی حجامت‌گر برای او به ارث گذاشته بود[۶]. هنگام مهاجرت رسول خدا (ص) نوجوانی ۱۲، ۱۳ سیزده ساله بود[۷]، از این رو در سال دوم هجری پیامبر (ص) او را برای شرکت در نبرد بدر، کوچک شمرد و اجازه نداد در آن شرکت کند. در نبرد احد در سال سوم نیز حضرت با او چنین کرد و تنها نگهبانی مدینه را برای او مقرر کرد[۸]؛ ولی به پادرمیانی عمویش که بر توان او در تیراندازی تأکید داشت[۹]، همچنین چون از همسالانش قد بلندتر، یا آنکه به ۱۵ سالگی رسیده بود، اجازه یافت در نبرد احد شرکت کند[۱۰].

به روایت دیگری، برای اجازه گرفتن روی پنجه‌های پای خود ایستاد، تا قدش بلندتر دیده شود و پیامبر (ص) با دیدن اشتیاق رافع و مهارت وی در تیراندازی به او اجازه داد پیکار کند[۱۱]. رافع در این نبرد جزو تیراندازانی بود که پیامبر (ص) آنها را بر کوه عینین قرار داد تا از سپاه پشتیبانی کنند؛ ولی او نیز همراه دیگران پس از شکست اولیه قریش برای گردآوری غنایم جایگاه خود را رها کرد[۱۲].

رافع، گزارشگر فرار برخی از صحابه در نبرد احد است که در برخی منابع سیره و تاریخ نامشان به صورت «فلان و فلان» تغییر یافته است[۱۳]. در این نبرد، تیری به نزدیکی استخوان ترقوه‌اش خورد که پیامبر (ص) خود آن را بیرون کشید.[۱۴] رافع در بیشتر نبردهای پسین نیز حضور داشت[۱۵] و از آنها گزارش‌هایی داشته است. در غزوه انمار بر ضد قبیله غطفان در سال سوم هجری گزارش کرده که چگونه پیامبر (ص) از دست یکی از دشمنان رهایی یافت [۱۶]. درباره نبرد مریسیع پس از سال ۵ هجری، نیز از نفاق عبدالله بن ابی و تلاش خزرجیان برای همراه ساختنش با رسول خدا (ص) گزارشی نقل کرده است[۱۷].

گزارشی از سریه خبط در سال ۸ هجری ضد قبایلی از جهینه از او در دست است که در آن درگیری قیس بن سعد بن عباده انصاری از یک سو و ابوعبیده و عمر بن خطاب از سوی دیگر را یاد کرده است [۱۸].

در غزوه تبوک در سال ۹ هجری هنگامی که سپاهیان در تبوک جای گرفتند، با اجازه پیامبر (ص) و همراه ۱۰ تن از انصار به شکارگاهی در آن نزدیکی رفت و با تیراندازی ۲۰ آهو شکار کرد و شب هنگام که به لشکرگاه بازگشت پیامبر (ص) دستور داد شکارها را میان لشکر پخش کنند و براساس مسائل امنیتی دیگر شکار را به آنها اجازه نداد[۱۹]. از رافع تا دوره عثمان اطلاعات مشخصی در اختیار نیست. از سویی گفته شده که در دوره عثمان والی شهر یمامه در مناطق مرکزی شبه جزیره عربستان بوده[۲۰]و از سوی دیگر برخی معتقدند عثمان وی را از مدینه تبعید کرد[۲۱].

در دوره امام علی (ع) نخست بر اثر گرایش‌های عثمانی خود از بیعت خودداری کرد؛ ولی اندکی بعد از رأی خود بازگشت و دست بیعت داد[۲۲]. رافع جزو یاران امام علی (ع) درآمد و در نبرد صفین شرکت کرد [۲۳] و حضرت وی را از گواهان حکمیت برگزید[۲۴] به نظر، رافع در دوره معاویه به مدینه رفته و آنجا عریف (نماینده حکومت در قبیله) طایفه خود شد [۲۵].

وی در آغاز دوره یزید بن معاویه در سال ۶۰ هجری هنگامی که دریافت عمرو اشدق والی یزید بر مدینه در پی اعزام لشکری برای سرکوب ابن زبیر است، به وی سفارش کرد با این کار حرمت خانه خدا را نشکند؛ اما او پاسخ داد که قریشیان اموری را می‌دانند که تو و دوستانت (یعنی انصار) نمی‌دانید[۲۶].

رافع ۱۳ سال بعد و با پایان یافتن دوره ابن زبیر در اثناء سال ۷۳ یا اوایل ۷۴ و در سن ۸۶ سالگی از دنیا رفت [۲۷].

بخاری وفات او را در اواخر حکومت معاویه و در سال ۵۹ دانسته است[۲۸]، پس در ۷۲ سالگی از دنیا رفته است. برپایه برخی گزارش‌ها نیز عوارض زخم او در جنگ احد تا دم مرگ همراهش بود[۲۹] وفاتش را در همه روستاهای مدینه اعلام کردند، تا تشییع جنازه او را با شکوه برگزار کنند[۳۰].

عبدالله بن عمر و به گزارشی ابن عباس در تشییع جنازه او شرکت داشتند[۳۱]. عبداللّه‌بن عمر بر جنازه او نماز گزارد و پیشاپیش پیکرش حرکت کرد[۳۲]. رافع بن خدیج در رقابت میان قبایل، به ویژه در برابر قریش، همواره بر نقش انصار تأکید داشت. به روایت او پیامبر (ص) برای مدینه و اطراف آن به مثابه مکه حرم تعیین کرد [۳۳] و مدینه را برتر از مکه دانست[۳۴]. یکبار، زمانی که مروان در خطبه خود، مکه، مکیان و حرم مکی را ستود، رافع به اعتراض او را سرزنش کرد که به مدینه و حرم مدنی اشاره نکرده است[۳۵].

همچنین او جزء ناقلان حدیث و اصحاب فتوا شمرده شده است[۳۶] او روی هم رفته ۷۸ حدیث[۳۷]، نیز دعاهایی را از پیامبر (ص) بازگو کرده است[۳۸]. رافع، سخنانی را که از پیامبر (ص) می‌شنید، می‌نگاشت و در پرسشی در این باره از حضرت، ایشان نگارش حدیث را تأیید کرده بودند[۳۹]. رافع، فتوا دادن خود را پس از قتل عثمان در سال ۳۵ هجری در مدینه آغاز کرد[۴۰]. فتوای او به خودداری از قطع دست سارق نهال کشاورزی[۴۱] و مجاز نبودن کرایه زمین در برابر بخشی از محصول آن[۴۲]، نمونه‌هایی از این فتاوا هستند.[۴۳]

رافع بن خدیج در شأن نزول

منابع

پانویس

  1. الاستیعاب، ج ۲، ص ۴۷۹؛ المنتظم، ج ۶، ص ۱۴۳؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۳۸.
  2. الاستیعاب، ج ۲، ص ۴۷۹؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۳۸.
  3. المعارف، ص ۲۰۶؛ جمهرة انساب العرب، ص ۳۴۰؛ الاصابه، ج ۲، ص ۲۲۹.
  4. الاستیعاب، ج ۲، ص ۴۷۹.
  5. اسدالغابه، ج ۲، ص ۳۸؛ الاصابه، ج ۲، ص ۳۶۳.
  6. الاصابه، ج ۲، ص ۲۲۹.
  7. الاخبار الطوال، ص ۳۱۶.
  8. اسدالغابه، ج ۲، ص ۳۸؛ الاصابه، ج ۱، ص ۲۹۳.
  9. السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۶؛ مجمع الزوائد، ج ۶، ص ۱۰۸.
  10. عیون الاثر، ج ۲، ص ۱۲.
  11. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۵۰۵.
  12. المغازی، ج ۱، ص ۲۳۲ـ۲۳۳؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۸۸ـ۳۸۹؛ الطبقات، ج ۲، ص ۳۲؛ ج ۳، ص ۳۶۲.
  13. المغازی، ج ۱، ص ۲۹۵.
  14. انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۸۶؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۳۸.
  15. المعارف، ص ۳۰۶ـ۳۰۷؛ الاستیعاب، ج ۲، ص ۴۷۹؛ اسدالغابه، ج، ص ۳۸.
  16. اسدالغابه، ج ۲، ص ۸.
  17. المغازی، ج ۲، ص ۴۰۴، ۴۲۰ـ۴۲۱.
  18. المغازی، ج ۲، ص ۷۷۵ـ۷۷۶؛ الطبقات، ج ۲، ص ۱۰۰.
  19. المغازی، ج ۳، ص ۱۰۳۵ ـ ۱۰۳۶.
  20. تاریخ المدینه، ج ۳، ص ۹۷۰.
  21. تاریخ طبری، ج ۴، ص ۲۸۵؛ الکامل، ابن اثیر، ج ۳، ص ۱۱۵.
  22. تاریخ طبری، ج ۴، ص ۴۲۹ـ۴۳۰؛ البدء و التاریخ، ج ۵، ص ۲۰۹؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ص ۶۰۲ـ۶۰۳.
  23. اسدالغابه، ج ۲، ص ۳۸؛ تاریخ الاسلام، ج ۵، ص ۴۰۰ـ۴۰۱.
  24. وقعة صفین، ص ۵۰۶ ـ ۵۰۷؛ الاخبار الطوال، ص ۱۹۶.
  25. الطبقات، ج ۶، ص ۱۳۲؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۳۸.
  26. انساب الاشراف، ج ۵، ص ۳۲۷ـ۳۲۸.
  27. الانساب، ج ۴، ص ۹؛ الاصابه، ج ۲، ص ۳۶۲ـ۳۶۴؛ تاریخ الاسلام، ج ۵، ص ۴۰۱.
  28. التاریخ الکبیر، ج ۳، ص ۲۹۹؛ الاصابه، ج ۲، ص ۳۶۲؛ ج ۸، ص ۴۳۱.
  29. الاستیعاب، ج ۲، ص ۴۷۹ـ۴۸۰؛ المنتظم، ج ۶، ص ۱۴۳ـ۱۴۴؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۳۸.
  30. السنن الکبری، ج ۴، ص ۷۴؛ المعتبر، ج ۱، ص ۲۶۲؛ ذکری، ج ۱، ص ۲۹۹.
  31. السنن الکبری، ج ۴، ص ۲۰ـ۲۱.
  32. السنن الکبری، ج ۴، ص ۲۰.
  33. مسند احمد، ج ۴، ص ۱۴۱؛ صحیح مسلم، ج ۴، ص ۱۱۲.
  34. التاریخ الکبیر، ج ۱، ص ۱۶۰؛ الکامل، ابن عدی، ج ۶، ص ۱۹۱.
  35. صحیح مسلم، ج ۴، ص ۱۱۲ـ۱۱۳؛ امتاع الاسماع، ج ۱۰، ص ۳۶۴.
  36. الطبقات، ج ۲، ص ۲۸۷؛ الاصابه، ج ۱، ص ۷۵؛ امتاع الاسماع، ج ۹، ص ۱۳۰ ـ ۱۳۴.
  37. البدایة والنهایه، ج ۹، ص ۳؛ الاعلام، ج ۳، ص ۱۲.
  38. سنن الترمذی، ج ۵، ص ۱۳۶؛ المستدرک، ج ۱، ص ۵۳۶ - ۵۳۷.
  39. مجمع‌الزوائد، ج ۱، ص ۱۵۱.
  40. الطبقات، ج ۲، ص ۲۸۴؛ الاصابه، ج ۱، ص ۷۵.
  41. المبسوط، ج ۹، ص ۱۳۹.
  42. الرساله، ص ۴۴۵؛ المبسوط، ج ۲۳، ص ۱۳.
  43. اسماعیلی، مهران، مقاله «رافع بن خدیج اوسی انصاری»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۳.