شکور (اسم الهی)
مقدمه
شکور از ریشه «ش - ک - ر» صیغه مبالغه از شاکر [۱] و از اسماء [۲] و صفات[۳] خداست. میان اسماء و صفات خدا تنها دو اسم شکور و شاکرند که به صفت کلام از صفات هفتگانه الهی (علم، قدرت، اراده، حیات، سمع، بصر و کلام) بازمیگردند.[۴]
شکر در لغت به معنی یادآوری نعمت و اظهار آن [۵] و نیز شناخت احسان است؛[۶] برخلاف حمد که ستایش از جمیل به قصد تعظیم است؛ خواه در مورد نعمت باشد یا نباشد.[۷] بنابراین حمد اعم از شکر است: هر شکری حمد است؛ ولی هر حمدی شکر نیست.[۸]
شکور به معانی بسیار سپاسگزار،[۹] ترغیب و تشویقکننده بندگان به اطاعت خدا،[۱۰] پذیرنده عمل نیک [۱۱] و نعمتدهنده به بندگان تفسیر شده است.[۱۲]
واژه شکور در ۴ آیه از قرآن درباره خدا به کار رفته ﴿لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ وَيَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَكُورٌ﴾[۱۳]، ﴿وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ﴾[۱۴]، ﴿إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعِفْهُ لَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ﴾[۱۵] و کلمه شاکر نیز در دو آیه به عنوان اسم خدا آمده است. ﴿إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ﴾[۱۶]، ﴿مَا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَآمَنْتُمْ وَكَانَ اللَّهُ شَاكِرًا عَلِيمًا﴾[۱۷] اسم شکور درباره غیر خدا نیز در قرآن به کار رفته است. ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ﴾[۱۸]، ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ الْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِنِعْمَتِ اللَّهِ لِيُرِيَكُمْ مِنْ آيَاتِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ﴾[۱۹]، ﴿فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ﴾[۲۰]، ﴿إِنْ يَشَأْ يُسْكِنِ الرِّيحَ فَيَظْلَلْنَ رَوَاكِدَ عَلَى ظَهْرِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ﴾[۲۱]، ﴿ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كَانَ عَبْدًا شَكُورًا﴾[۲۲]
شاکر بودن خدا به لطف به بندگان و احسان و نعمت دادن به آنان؛ همچنین شکور بودن وی به دادن پاداش افزون [۲۳] در برابر نیکوکاریهای بندگان [۲۴] تفسیر شده است.[۲۵]
خداوند، هرچند قدیم الاحسان است و هر احسانی از اوست و از این جهت کسی بر او حقی ندارد تا مستوجب شکر باشد، اعمال نیک بندگان را با اینکه احسان او به ایشان است، احسان بنده به خدا شمرده و آنها را با شکر و احسان خویش پاسخ میدهد: ﴿إِنَّ هَذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاءً وَكَانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُورًا﴾[۲۶] و این از قبیل احسان در برابر احسان است: ﴿هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ﴾[۲۷] بنابراین اطلاق شاکر بر خداوند به معنای حقیقی است.[۲۸] به گفته برخی، شکر خدا از سعی و کوشش انسانها و حمد او از مقام آنان است.[۲۹]
دیدگاهی دیگر با توجه به تفضل بسیار خداوند، حقیقت شکر را درباره او صادق ندانسته [۳۰] و بر این باور است که وی پاداش طاعت بندگان را مجازاً شکر از آنها نامیده است.[۳۱] بنابراین عملانسان به منزله نعمت بوده و رضای خدا و ستایش وی از بندگان به منزله شکر است.[۳۲]
در هر صورت شکر و حمد خدا زبانی نیست و از صفات فعل است، نه از صفات ذات؛ زیرا از مقام فعل او انتزاع میشود.[۳۳] شکر خدا در برابر بندگان عملی است که بر طبق رضایت مشکور انجام میپذیرد.[۳۴] او هیچگاه کوشش عمل کنندگان را تباه نمیکند: ﴿إِنَّ هَذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاءً وَكَانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُورًا﴾[۳۵]، ﴿وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُورًا﴾[۳۶][۳۷]، بلکه معامله وی با بندگان خود، معامله شاکر در تمام دادن حق [۳۸] است. کوشش بندگان [۳۹] و اعمال اندکشان را پذیرفته [۴۰] به آنان پاداش کامل میدهد و از فضل خود آن را افزون میکند ﴿لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ وَيَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَكُورٌ﴾[۴۱]، ﴿وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ﴾[۴۲] و با فزونبخشی [۴۳] از فضل خویش در حق بندگان[۴۴] به طاعتهای بزرگ یا کوچک آنان پاداش میدهد؛[۴۵] همچنین درباره کسانی که افزون بر اعمال واجب، کار نیکی کنند، حقشناس و داناست: ﴿وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ﴾[۴۶]؛ بهگونهای که به کارهایشان برکت داده [۴۷] و در برابر آنها پاداش فراوان [۴۸] و کافی میدهد [۴۹] و در نتیجه آن اعمال [۵۰] و پاداششان نزد وی چند برابر میگردد:﴿ وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ﴾[۵۱].[۵۲]، چنانکه فراوان سپاسگزار کسانی است که خالصانهانفاق میکنند. ﴿إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعِفْهُ لَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ﴾[۵۳] خدا افزون بر اینکه به بندگان اِنعام و اِکرام فراوان دارد [۵۴] و به آنها نعمت بسیار میبخشد،[۵۵]شکر آنان را نیز بیپاسخ نمیگذارد [۵۶] و پذیرنده شکر بندگانش بوده [۵۷] و به شکر اندک آنان رضایت داده [۵۸] و به آن پاداش میدهد،[۵۹] چنانکه وعده قطعی داده است که اگر سپاسگزاری کنید، نعمت شما را افزون خواهم کرد: ﴿وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ﴾[۶۰].[۶۱] بنابراین خداوند با افزودن اسباب شکر نیز بندگانش را یاری میکند.[۶۲]
با توجه به امور یاد شده، صفت «شکور» به صورت مطلق تنها درباره وی به کار میرود [۶۳].[۶۴]
ظهور اسم شکور در قیامت
شکور بودن خدا در قیامت بیشتر آشکار میشود و در آن هنگام مصداق واقعی خواهد یافت؛[۶۵] آنگاه که به طاعت و عبادات اندک درجات بلند و پرارزش میدهد.[۶۶] خداوند در برابر عمل در روزهای معدود دنیا، در آخرت نعمتهایی جاودانه و بیپایان به مطیعان میبخشد؛ بهگونهای که آنان از نصیبشان راضی و پروردگار نیز از آنها راضی است.[۶۷] از گفتههای بندگان برگزیده خدا هنگام ورودشان به بهشت این است [۶۸] که پروردگارشان آمرزنده گناهکاران است [۶۹] و با فضل و احسان خویش گناهانشان را با توبه و حتی بدون آن میپوشاند: ﴿وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ﴾[۷۰].[۷۱] بهشتیان او را به سبب اندوهزدایی از آنان به اسم «شکور» خوانده و ستایش میکنند. ﴿لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ وَيَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَكُورٌ﴾[۷۲] افزون شدن پاداشها در بهشت نامحدود است، از همین رو نعمتهای بهشتی نیز انتهایی ندارند؛ برای مثال، چنانچه انسانی ۷۰ سال بر کفر بماند و سپس مسلمان شود و در همان زمان بمیرد، بهشت جاودان را نصیبش میکند،[۷۳] چنانکه خداوند منافقان را مخاطب قرار داده که اگر به سوی خدا توبه کنند و به سوی حقی که بر آنان واجب کرده، بازگردند و در برابر نعمتهایی که به آنان و خانوادههایشان داده است، شکرگزار باشند، در این صورت خدا هم نیازی نمیبیند که آنان را به آتش دوزخ بسوزاند؛ زیرا با عذابشان سودی نبرده و از آن زیانی هم نمیبیند.[۷۴] خدا از آنچه در ظاهر و باطن اعمال و گفتههاست، آگاه است و در برابر آنها پاداش میدهد: ﴿مَا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَآمَنْتُمْ وَكَانَ اللَّهُ شَاكِرًا عَلِيمًا﴾[۷۵].[۷۶]؛ همچنین طاعات بنده گاه به ریا آلودهاند؛ ولی پاداش خالص دارند [۷۷] و خدا کوتاهی کوشش بنده را به لطف پروردگاریش میبخشد،[۷۸] از اینرو شکر او در حق بندگانش آمرزش آنان نیز است.[۷۹].[۸۰]
منابع
پانویس
- ↑ النهایه، ج۲، ص۴۹۳؛ روح الارواح، ص۳۲۵؛ لسان العرب، ج۴، ص۴۲۴، «شکر».
- ↑ التوحید، ص۱۹۴ - ۱۹۵؛ النهایه، ج۲، ص۴۹۳، «شکر»؛ شرح الاسماء الحسنی، همدانی، ص۱۱۹.
- ↑ لسان العرب، ج۴، ص۴۲۴، «شکر».
- ↑ الفتوحات المکیه، ج۱۳، ص۲۳۸ - ۲۳۹.
- ↑ مفردات، ص۴۶۱، «شکر».
- ↑ العین، ج۵، ص۲۹۲؛ لسان العرب، ج۴، ص۴۲۳، «شکر».
- ↑ التحقیق، ج۶، ص۹۹؛ معجم الفروق اللغویه، ص۲۰۱.
- ↑ مفردات، ص۲۵۶، «حمد».
- ↑ شرح الاسماء الحسنی، سبزواری، ص۵۸۱.
- ↑ کشف المعنی، ص۹۰.
- ↑ التحقیق، ج۶، ص۱۲۴، «شکر».
- ↑ مفردات، ص۴۶۲، «شکر».
- ↑ «تا پاداشهایشان را تمام بدهد و از بخشش خویش به (پاداش) آنان بیفزاید که او آمرزندهای سپاسپذیر است» سوره فاطر، آیه ۳۰.
- ↑ «و میگویند: سپاس خداوند را که اندوه را از (دل) ما برد؛ بیگمان پروردگار ما آمرزندهای سپاسپذیر است» سوره فاطر، آیه ۳۴.
- ↑ «اگر به خداوند وامی نیکو دهید (خداوند) برای شما آن را دو چندان میکند و شما را میآمرزد و خداوند سپاسپذیری بردبار است» سوره تغابن، آیه ۱۷.
- ↑ «بیگمان صفا و مروه از نشانه های (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست» سوره بقره، آیه ۱۵۸.
- ↑ «اگر سپاسگزار باشید و ایمان آورید خداوند را با عذاب شما چه کار؟ و خداوند سپاسداری داناست» سوره نساء، آیه ۱۴۷.
- ↑ «و به راستی موسی را با نشانههای خویش فرستادیم (و گفتیم) که قومت را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون بر و روزهای خداوند را به آنان گوشزد کن، بیگمان در آن نشانههایی برای هر شکیبای سپاسگزاری است» سوره ابراهیم، آیه ۵.
- ↑ «آیا ندیدهای که کشتیها در دریا به نعمت خداوند روانند تا (خداوند) برخی از نشانههای خود را به شما نشان دهد؛ بیگمان در این، نشانههایی برای هر شکیب پیشه سپاسمندی است» سوره لقمان، آیه ۳۱.
- ↑ «اما گفتند: پروردگارا! میان سفرهای ما فاصله انداز و به خویشتن ستم کردند؛ ما نیز آنان را (چون) افسانهها گرداندیم و همه را سخت پراکندیم؛ بیگمان در این، نشانههایی برای هر شکیبای سپاسگزاری است» سوره سبأ، آیه ۱۹.
- ↑ «اگر بخواهد باد را از وزیدن باز میدارد و (کشتیها) بر آن (دریا) بیجنبش میمانند، بیگمان در این برای هر پرشکیب سپاسگزاری نشانههاست» سوره شوری، آیه ۳۳.
- ↑ «(ای) فرزندان کسانی که (آنان را در کشتی) با نوح برداشتیم؛ (بدانید که) او بندهای سپاسگزار بود» سوره اسراء، آیه ۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۶، ص۲۲.
- ↑ جامع البیان، ج۲۲، ص۱۵۹؛ مجمع البیان، ج۸، ص۶۳۶.
- ↑ مجمع البیان، ج۱، ص۴۴۰.
- ↑ «بیگمان این پاداش شماست و تلاشتان را سپاس مینهند» سوره انسان، آیه ۲۲.
- ↑ «آیا پاداش نیکی، جز نیکی است؟» سوره الرحمن، آیه ۶۰.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۳۸۶.
- ↑ تسنیم، ج۱، ص۳۴۹.
- ↑ اسماء الحسنی، ص۲۹۰.
- ↑ تفسیر ثعلبی، ج۳، ص۴۰۷؛ التبیان، ج۸، ص۴۲۸؛ بحارالانوار، ج۴، ص۲۰۷.
- ↑ روض الجنان، ج۲۰، ص۹۰.
- ↑ تسنیم، ج۱، ص۳۴۸.
- ↑ شرح الاسماء الحسنی، رازی، ص۲۶۱؛ الموسوعة الذهبیه، ج۴۳، ص۲۸۵ - ۲۸۶؛ دائرهالمعارف تشیع، ج ۱۰، ص۳۷.
- ↑ «بیگمان این پاداش شماست و تلاشتان را سپاس مینهند» سوره انسان، آیه ۲۲.
- ↑ «و از کوشش آنانکه جهان واپسین را بخواهند و فراخور آن بکوشند و مؤمن باشند؛ سپاسگزاری خواهد شد» سوره اسراء، آیه ۱۹.
- ↑ المنهاج الاسنی، ص۶۲۹.
- ↑ التبیان، ج۹، ص۱۵۹؛ نک: مجمع البیان، ج۸، ص۶۳۶؛ ج۹، ص۴۴.
- ↑ کشف المعنی، ص۹۰.
- ↑ مجمع البیان، ج۸، ص۶۳۹.
- ↑ «تا پاداشهایشان را تمام بدهد و از بخشش خویش به (پاداش) آنان بیفزاید که او آمرزندهای سپاسپذیر است» سوره فاطر، آیه ۳۰.
- ↑ «و میگویند: سپاس خداوند را که اندوه را از (دل) ما برد؛ بیگمان پروردگار ما آمرزندهای سپاسپذیر است» سوره فاطر، آیه ۳۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۶، ص۲۷.
- ↑ جامع البیان، ج۲۲، ص۱۵۸ - ۱۵۹؛ مجمع البیان، ج۸، ص۶۳۶؛ المیزان، ج۱۷، ص۴۴.
- ↑ الاسماء والصفات، ج۲، ص۴۳۲؛ کشف المعنی، ص۹۰.
- ↑ «و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست» سوره بقره، آیه ۱۵۸.
- ↑ النهایه، ج۲، ص۴۹۳؛ لسان العرب، ج۴، ص۴۲۴، «شکر».
- ↑ اسماء الحسنی، ص۲۹۰؛ فرقان القرآن، ص۷۰؛ المنهاج الاسنی، ص۶۲۹.
- ↑ شرح الاسماء الحسنی، رازی، ص۲۶۱؛ الموسوعة الذهبیه، ج۴۳، ص۲۸۵ - ۲۸۶؛ دائرهالمعارف تشیع، ج ۱۰، ص۳۷.
- ↑ نک: المنهاج الاسنی، ص۶۲۹؛ جامع البیان، ج۱۴، ص۲۷۷.
- ↑ «هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم که خداوند آمرزندهای سپاسپذیر است» سوره شوری، آیه ۲۳.
- ↑ النهایه، ج۲، ص۴۹۳؛ تفسیر ابن عربی، ج۲، ص۴۳۴؛ لسان العرب، ج۴، ص۴۲۴، «شکر».
- ↑ «اگر به خداوند وامی نیکو دهید (خداوند) برای شما آن را دو چندان میکند و شما را میآمرزد و خداوند سپاسپذیری بردبار است» سوره تغابن، آیه ۱۷.
- ↑ اسماء حسنی، ص۲۹۰؛ المنهاج الاسنی، ص۶۲۸ - ۶۲۹.
- ↑ الفتوحات المکیه، ج۳، ص۱۲۹؛ المقام الاسنی، ص۴۲.
- ↑ التبیان، ج۱۰، ص۲۶.
- ↑ الفتوحات المکیه، ج۱۲، ص۵۳۴؛ نک: اسماء الحسنی، ص۲۹۰.
- ↑ فرقان القرآن، ص۷۰؛ المقام الاسنی، ص۴۲.
- ↑ التبیان، ج۹، ص۱۵۹؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۵۳؛ التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۸۹.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان اعلام داشت: اگر سپاسگزار باشید به یقین بر (نعمت) شما میافزایم و اگر ناسپاسی کنید بیگمان عذاب من سخت است» سوره ابراهیم، آیه ۷.
- ↑ مجمع البیان، ج۶، ص۴۶۹.
- ↑ جامع البیان، ج۱۳، ص۲۴۴.
- ↑ الموسوعة الذهبیه، ج۴۳، ص۲۸۵.
- ↑ گرگانی، نجمه، مقاله «شکور»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶، ص ۴۳۴- ۴۳۶
- ↑ اسماء الحسنی، ص۲۹۰.
- ↑ نک: شرح الاسماء الحسنی، رازی، ص۲۶۱؛ اسماء الحسنی، ص۲۹۰.
- ↑ نک: التفسیر الکبیر، ج۳۰، ص۲۵۶.
- ↑ جامع البیان، ج۲۲، ص۱۶۷.
- ↑ جامع البیان، ج۲۲، ص۱۵۸ - ۱۵۹؛ ج۲۵، ص۳۶؛ نیز نک: التبیان، ج۸، ص۴۲۸.
- ↑ «و میگویند: سپاس خداوند را که اندوه را از (دل) ما برد؛ بیگمان پروردگار ما آمرزندهای سپاسپذیر است» سوره فاطر، آیه ۳۴.
- ↑ التبیان، ج۹، ص۱۵۹؛ مجمع البیان، ج۸، ص۶۳۹.
- ↑ «تا پاداشهایشان را تمام بدهد و از بخشش خویش به (پاداش) آنان بیفزاید که او آمرزندهای سپاسپذیر است» سوره فاطر، آیه ۳۰.
- ↑ الموسوعة الذهبیه، ج۴۳، ص۲۸۶.
- ↑ جامع البیان، ج۵، ص۴۵۶ - ۴۵۷.
- ↑ «اگر سپاسگزار باشید و ایمان آورید خداوند را با عذاب شما چه کار؟ و خداوند سپاسداری داناست» سوره نساء، آیه ۱۴۷.
- ↑ مجمع البیان، ج۳، ص۲۰۰ - ۲۰۱.
- ↑ شرح الاسماء الحسنی، رازی، ص۲۴۷؛ الموسوعة الذهبیه، ج۴۳، ص۲۸۶؛ دائرهالمعارف تشیع، ج۱۰، ص۳۷.
- ↑ روح البیان، ج۷، ص۴۰۵ - ۴۰۶.
- ↑ النهایه، ج۲، ص۴۹۳؛ لسان العرب، ج۴، ص۴۲۴، «شکر».
- ↑ گرگانی، نجمه، مقاله «شکور»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶، ص ۴۳۷.