صفوان بن یحیی بجلی در معارف و سیره رضوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

آشنایی اجمالی

صفوان بن یحیی بجلی، مکنی به ابو محمد، فروشنده نوعی لباس به نام سابری بود. او مورد اعتماد و راستگو، پدرش از امام صادق (ع)، و خودش از راویان امام کاظم (ع) و وکیل امام رضا (ع) و امام جواد (ع) بود[۱]. او در ابتدا واقفی مذهب بود. گروهی از واقفیان به او پول زیادی دادند که بر عقیده خود بماند، اما او پاسخ آنها را نداد. صفوان، دوست صمیمی عبداللّه بن جندب و علی بن نعمان بود. آنها قراردادی در خانه خدا بستند که هر کسی از آنها مُرد، آن کس که باقی می‌ماند، نماز و روزه آنها را انجام دهد و زکاتشان را بپردازد، آن دو نفر مُردند و صفوان باقی ماند. پس هر روز یک صد و پنجاه رکعت نماز می‌خواند و سه ماه در سال روزه می‌گرفت و زکات را سه دفعه پرداخت می‌کرد و آنچه را که از جانب خود هبه می‌کرد، از طرف آن دو نفر هم هبه می‌نمود.

صفوان به اندازه‌ای با تقوا و خداپرست بود که هیچ یک از هم ردیفانش به پایه او نمی‌رسیدند. از جمله تألیفات او می‌توان به کتاب الوضوء، کتاب الصلاة، کتاب الصوم، کتاب الحج، کتاب الزکاة، کتاب النکاح، کتاب الطلاق، کتاب الفرائض، کتاب الوصایا، کتاب الشراء و البیع، کتاب العتق و التدبیر، کتاب البشارات و کتاب النوادر اشاره کرد[۲].

صفوان بن یحیی می‌گوید: «امام رضا (ع) پس از رحلت پدر بزرگوارش سخنانی فرمودند که ما بر جان ایشان ترسیدیم و به او عرض کردیم: مطلبی بزرگ را آشکار کرده‌ای، ما بر تو از این طاغوت (هارون) بیمناکیم. امام (ع) فرمودند: هر چه می‌خواهد تلاش کند، راهی بر من ندارد»[۳].

همچنین وی می‌گوید: «نزد امام رضا (ع) بودم که حسین بن خالد صیرفی وارد شد و عرض کرد: قربانت شوم! خیال دارم به اعوص[۴] بروم. هر چند امام (ع) این سفر را صلاح ندانستند ولی حسین بن خالد به آن سو رهسپار شد و در راه دچار راهزنان گردید و تمام اموال او را به غارت بردند»[۵].

صفوان بن یحیی، در سال ۲۱۰ هجری قمری به رحمت ایزدی پیوست[۶].[۷]

صفوان بن یحیی بجلی در راویان امام رضا در مسندالرضا

او محدثی شریف و جلیل‌القدر است و از عبّاد و زهّاد و متقین به شمار می‌رود، او در میان راویان و اهل حدیث و فقه به امانت، صداقت و دیانت مشهور بوده و همگان به اخبار و روایات او اعتماد دارند، صفوان از اصحاب اجماع است و فقهای ما به احادیث او عمل کرده‌اند و اخبار و آثار او را مورد پذیرش قرار داده‌اند و نام او در همه‌جا با احترام و تجلیل ذکر شده است.

احمد بن ابی عبدالله برقی در رجال خود که از اقدم رجال شیعه می‌باشد گوید: صفوان بن یحیی از اصحاب امام رضا(ع) و امام جواد(ع) بوده و از اهل کوفه است، شیخ طوسی نیز او را از اصحاب امام کاظم و امام رضا و امام جواد(ع) نوشته و وی را از ثقات و وکلای امام رضا(ع) می‌داند، گوید: او مکنّی به «ابو محمد» و از موالیان بجیله بود.

در فهرست گوید: صفوان بن یحیی از موالیان بجیله است، کنیه‌اش ابو محمد و در نزد اهل حدیث از موثق‌ترین افراد زمانش بود، او در زمان خود یکی از عابدان به شمار می‌رفت، و در هر روز صد و پنجاه رکعت نماز می‌گزارد و سالی سه ماه روزه می‌گرفت، و سالی سه بار زکات مالش را می‌داد، صفوان بن یحیی با عبدالله بن جندب و علی بن نعمان در مسجدالحرام با هم پیمانی بستند که به آن عمل نمایند.

پیمان این بود که هرگاه یکی از آنها درگذشت دیگری برای او نماز بخواند و روزه بگیرد، و حج انجام دهد، و زکاه بدهد، مادامی که زنده می‌باشد این اعمال را به کار بندد، هر دو رفیقش درگذشتند و او به عهدش وفا کرد و برای آن دو رفیقش آن کارها را انجام داد و خیرات و مبرات کرد، او هم برای خود کار کرد و هم برای دوستانش حج به جای آورد و روزه گرفت و زکاة داد و خیرات نمود.

صفوان بن یحیی از امام رضا(ع) و امام جواد(ع) روایت می‌کند، و از چهل نفر از اصحاب حضرت صادق(ع) نیز روایت کرده است، و از موسی بن جعفر(ع) نیز مسائلی نقل می‌کند، و کتاب‌های زیادی هم تألیف کرده است و ما آنها را از زکریا بن شیبان از وی روایت می‌کنیم، و اسحاق ندیم در فهرست خود کتاب‌ها و تألیفات صفوان بن یحیی را ذکر کرده است.

نجاشی در رجال خود گوید: صفوان بن یحیی بجلی از ثقات اهل کوفه به شمار است. پدرش از امام صادق(ع) نقل می‌کند، و خودش از امام رضا و ابو جعفر جواد(ع) روایت کرده است و از طرف آن دو بزرگوار وکیل بوده، او گرفتار واقفیه نشده اگرچه آنها پول بسیاری خرج کردند تا او را با خود همراه کنند، ولی وی به آنها توجهی نکرد، او کتاب‌های زیادی تالیف کرد و در سال ۲۱۰ درگذشت.

شیخ کشی در رجال خود گفته: امام رضا(ع) فرمودند: خداوند صفوان ابن یحیی را رحمت کند، آنها از گروه پدران ما بودند و هرکس در حزب ما درآید خداوند او را وارد بهشت می‌کند، صفوان در سال ۲۱۰ در مدینه درگذشت و امام جواد(ع) برای او حنوط و کفن فرستاد و به اسماعیل بن موسی دستور دادند بر او نماز بگزارد، و امام جواد(ع) نیز برای او طلب رحمت کردند و دیانت او را ستودند، و علامه حلی هم او را در بخش اول خلاصه ذکر کرده است.

او از امام رضا(ع) روایات زیادی در اصول و فروع نقل کرده، او می‌گوید: از امام رضا(ع) سؤال کردم: مردی سوگند یاد می‌کند ولی در دلش به آن اعتقاد ندارد، و از روی میل و رغبت سوگند یاد نمی‌کند، امام(ع) فرمودند: سوگند به اراده و نیّت ارتباط دارد و اگر از روی قلب و اراده نباشد سوگند حساب نمی‌شود و اثری بر آن مترتب نیست.[۸]

منابع

پانویس

  1. معجم رجال الحدیث، ج۹، ص۱۲۳-۱۲۴.
  2. رجال کشی، ص۴۸۳، حدیث ۹۱۰؛ بحارالانوار، ج۲، ص۲۵۱.
  3. عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، باب ۵۰، ص۵۴۸.
  4. مکانی در چند فرسخی مدینه است. صحرایی در دیار بنی باهله نیز به دین نام می‌باشد.
  5. عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، باب ۵۵، ص۵۵۷.
  6. معجم رجال الحدیث، ج۹، ص۱۲۵.
  7. محمدی، حسین، رضانامه ص ۴۶۵.
  8. عطاردی قوچانی، عزیزالله، راویان امام رضا در مسند الرضا، ص 214-215.