عبایة بن ربعی اسدی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از عبایه بن ربعی)
عبایة بن ربعی اسدی
تصویر قدیمی از مسجد کوفه
نام کاملعبایة بن ربعی اسدی
جنسیتمرد
لقبالاسدی
از قبیلهبنی‌اسد
محل زندگیکوفه
از اصحاب
مشخصات حدیثی
راویان از اوصالح بن ميثم

مقدمه

وی از محدثین اهل کوفه و صاحب کتاب بود و روایات زیادی در فضایل اهل بیت (ع) نقل کرده است، وی از رؤسای خوشنام شیعه بود[۱]. شیخ طوسی، او را از اصحاب امیرمؤمنان (ع) به شمار آورده است[۲].[۳] او از راویان حدیث و از اصحاب حضرت علی[۴] و امام حسن بن علی (ع)[۵] و نام او عبایه، و لقب او الاسدی، و اهل کوفه بوده است[۶]. عبایه، راوی روایات او امیرالمؤمنین (ع)[۷] بوده و از حبة بن جوین العرنی[۸] و ابن عباس و... روایت نقل کرده است و افرادی چون ذریح بن محمد المحاربی[۹]، صالح بن میثم التمار[۱۰] و... از او روایت نقل کرده‌اند.

درباره تاریخ ولادت و وفات و یا توثیق یا تضعیف عبایه در کتاب‌های رجالی یا تاریخی شیعه اطلاعات دقیقی وجود ندارد. برقی در رجال خود عبایه را از خواص اصحاب علی (ع)[۱۱] و شیخ طوسی او را جزء اصحاب حضرت علی و امام حسن (ع) دانسته است، اما رویکرد اهل سنت درباره او متفاوت است؛ ابن سعد در کتاب طبقات الکبری درباره او می‌گوید: عبایه از عمر و علی بن ابی طالب (ع) روایت کرده و محدثی کم حدیث بوده است؛ رحمت و برکات خدا بر او باد[۱۲]! محمد بن حبان عبایه را در کتاب ثقات خود آورده و می‌نویسد: عبایه برخی از صحابه را ملاقات کرده است و اهل کوفه از او روایت نقل کرده‌اند[۱۳]. ابوحاتم رازی می‌گوید: عبایه بن ربعی از علی (ع)، ابی ایوب و ابن عباس روایت نقل کرده است و خیثمه بن عبد الرحمن، سلمه بن کهیل، الاعمش و موسی بن طریف هم از او روایت نقل کرده‌اند. همچنین او را شیعه و حال او را متوسط دانسته است[۱۴]. اما عقیلی برخلاف ابن حبان، نام عبایه را در کتاب الضعفاء آورده و او را به غلو متهم کرده است [۱۵]. ابن عساکر نیز روایت عبایه را بی‌ارزش می‌داند[۱۶]. اما دلیل اتهام غلو که اهل سنت مطرح کرده‌اند، این است که آنها برخی راویان شیعه را که حب علی (ع) را داشته باشند و به افضلیت حضرت علی (ع) بر دیگران نیز معتقد و راوی فضائل خاص آن حضرت باشند، غالی می‌دانند. علت اینکه عقیلی و ذهبی عبایه را از غلات شیعه می‌دانند این است که او روایاتی را در افضلیت حضرت علی (ع) و وصایت و خلافت آن حضرت و همچنین روایاتی را در فضیلت دیگر معصومین نقل کرده است که همه از اختصاصات شیعه است، مانند روایات زیر: عبایه ربعی گوید: از علی (ع) که شنیدم می‌فرمود: من، قسمت‌ کننده جهنم هستم[۱۷].

  • عبایه می‌گوید: حضرت علی (ع) بارها می‌فرمود: بپرسید از من قبل از آن‌که مرا از دست بدهید[۱۸].

عبایه بن ربعی اسدی گوید: روزی به نزد امیرالمؤمنین (ع) علی وارد شدم، در حالی که من پنجمین نفر و از نظر سن از همه آن گروه کوچک‌تر بودم؛ پس شنیدم که آن حضرت می‌فرمود: حدیث کرد برای من برادرم، رسول خدا (ص) و همانا آن حضرت فرمود: من خاتم هزار پیغمبرم و تو خاتم هزار وصیّ هستی و تکلیفی که بر تو است، بر هیچ یکی از اوصیاء نبوده است[۱۹]. حبابه والبیه، گوید: من به همراه عبایه بن ربعی به ملاقات زنی رفتم که عبادت چهره او را زرد کرده بود؛ پس از من پرسید: چه کسی همراه تو است؟ گفتم: برادرزاده‌ات، پسر میثم؛ گفت: به خدا او براد رزاده من است؛ آگاه باش که از حضرت امام حسین (ع) شنیدم که می‌فرمود: هیچ‌کس پیرو دین و جزء ملّت ابراهیم نیست مگر ما و شیعیان ما، و دیگر مردم از آن دورند[۲۰]. این روایات و دیگر روایات عبایه که در کتب اصحاب نقل شده و روایات هم مضمون با آنها که فراوان هم هست، هیچ رنگ بویی از غلو نداشته، از معتقدات شیعه و نشان‌دهنده صحت اعتقاد و جایگاه اوست. مرحوم مامقانی در تنقیح المقال می‌نویسد: صحت اعتقاد عبایه مسلّم است و می‌توان او را جزء حسان قرار داد، به این دلیل که او به شهادت برقی، از خواص حضرت علی علی (ع) بوده است [۲۱].[۲۲]

مقام علمی

در منابع رجالی و تاریخی به مقام علمی عبایه اشاره‌ای نشده، اما نزدیکی او به حضرت علی (ع) و روحیه پرسشگری و نوع سؤالات اعتقادی، کلامی و فقهی او نشان‌دهنده مقام علمی اوست؛ مانند روایت‌های زیر:

  1. روزی عبایه درباره استطاعت که نیروی نشست و برخاست و انجام کارهاست، از آن حضرت پرسید؛ آن حضرت فرمود: درباره «استطاعت» پرسیدی؛ آیا به دست توست، بدون دخالت خداوند؟ یا به دست تو و او با هم است؟ پس عبایه جوابی نداد. فرمود: بگو! گفت: چه بگویم؟ فرمود: اگر بگویی به دست تو و خداست، تو را می‌کشم و اگر بگویی به دست تو است، نه به دست خدا، باز هم تو را می‌کشم؛ گفت: یا امیر المؤمنین (ع) پس چه بگویم؟ فرمود: بگو، به دست توست اما آن را خدایی داده که همه اختیارش به دست اوست. اگر بدهد، عطاست و اگر بگیرد، بلا؛ او مالک هر چیزی است که ملک تو ساخته، و قادر بر هر چیزی است که تو را بر آن توانا کرده است؛ نشنیده‌ای که مردم «حول» و «قوه» از خدا می‌طلبند و می‌گویند: «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ»؟ عبایه گفت: یا امیرالمؤمنین (ع)، تفسیر این جمله چیست؟ فرمود: تحول از معاصی خدا جز با نگهداری وی ممکن نیست، و قدرتی بر اطاعت خدا جز با کمک او نداریم. پس عبایه از جا برخاست و دست و پای علی (ع) را بوسید[۲۳].
  2. عبایه بن ربعی گوید: به عبدالله بن عباس گفتم: چرا پیامبر خدا (ص) کنیه علی (ع) را ابوتراب نهاد؟ گفت: زیرا او مالک و صاحب کره زمین، و بعد از پیغمبر (ص) حجّت خدا بر ساکنان زمین و بقای زمین به او، و آرامش زمین از برکت وجود اوست؛ از پیامبر خدا (ص) شنیدم که فرمود: روز قیامت چون شخص کافر نعمت‌هایی را که خداوند برای پاداش و کامیابی شیعه علی (ع) فراهم آورده است، بنگرد، گوید: ای کاش من هم شیعه علی (ع) بودم! و این است که خداوند فرموده است: ﴿وَيَقُولُ الْكَافِرُ يَا لَيْتَنِي كُنْتُ تُرَابًا[۲۴].[۲۵].
  3. عبایه ربعی گوید: از ابن عباس پرسیدم: آیا برای روزه‌دار جایز است که حجامت کند؟ گفت: بله، اگر نترسد که ضعف او را فرا گیرد؛ گفتم: آیا حجامت، روزه او را باطل می‌کند؟ گفت: نه؛ گفتم: پس معنی فرمایش پیغمبر اکرم (ص) چیست؛ آن‌گاه که دید، شخصی در ماه رمضان حجامت می‌کند؛ پس فرمود: حجامت ‌کننده و حجامت شده هر دو افطار کردند؟ پاسخ داد: آنها روزه خود را باطل کرده بودند؛ چون به یکدیگر دشنام دادند و در دشنام خود، بر پیغمبر خدا (ص) دروغ بستند؛ باطل شدن روزه آنها به خاطر حجامت نبود[۲۶].[۲۷]

سرانجام

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. التهذیب، ج۴، ص۱۸۴؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۱۲۵.
  2. رجال طوسی، ص۴۸، ش۱۹.
  3. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۸۱۲.
  4. رجال الطوسی، طوسی (باب الکنی)، ص۷۱.
  5. رجال الطوسی، طوسی (باب العین)، ص۹۵.
  6. الجرح والتعدیل، أبن أبی حاتم رازی، ج۲، ص۲۹.
  7. کافی، کلینی، ج۳، ص۱۳۲.
  8. کافی، کلینی، ج۳، ص۲۴۳.
  9. کافی، کلینی، ج۳، ص۲۴۳.
  10. کافی، کلینی، ج۳، ص۱۳۲.
  11. رجال البرقی، برقی، ص۵.
  12. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۶، ص۱۷۹.
  13. الثقات، ابن حبان، ج۵، ص۲۸۱.
  14. الجرح و التعدیل، ج۲، ص۲۹.
  15. ضعفاء العقیلی، عقیلی، ج۳، ص۴۱۵.
  16. تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۴۲، ص۲۹۸.
  17. «سَمِعْتُ عَبَايَةَ بْنَ رِبْعِيٍّ إِمَامَ الْحَيِّ، قَالَ: سَمِعْتُ عَلِيّاً أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (ع) يَقُولُ: أَنَا قَسِيمُ النَّارِ»؛ الأمالی، شیخ طوسی، ص۶۲۹.
  18. «عَنْ عَبَايَةَ بْنِ رِبْعِيٍّ قَالَ کَانَ عَلِیٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) کَثِیرَاً مَا یَقُولُ: سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي‌»؛ الأمالی، شیخ طوسی، ص۵۸؛ بصائر الدرجات، صفار، ج۱، ص۲۶۶.
  19. «عَنْ عَبَايَةَ بْنِ رِبْعِيٍّ الْأَسَدِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٍّ (ع) وَ أَنَا خَامِسُ خَمْسَةٍ وَ أَصْغَرُ الْقَوْمِ سِنّاً فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ حَدَّثَنِي أَخِي رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَنَّهُ قَالَ إِنِّي خَاتَمُ أَلْفِ نَبِيٍّ وَ إِنَّكَ خَاتَمُ أَلْفِ وَصِيٍّ وَ كُلِّفْتُ مَا لَمْ يُكَلَّفُوا»؛ الغیبة، نعمانی، ص۲۵۸.
  20. «حَبَابَةَ الْوَالِبِيَّةِ قَالَ: دَخَلْنَا عَلَى امْرَأَةٍ قَدْ صَفَّرَتْهَا الْعِبَادَةُ أَنَا وَ عَبَايَةُ بْنُ رِبْعِيٍّ فَقَالَتْ مَنِ الَّذِي مَعَكَ قُلْتُ هَذَا ابْنُ أَخِيكَ مِيثَمٌ قَالَتْ ابْنُ أَخِي وَ اللَّهِ حَقّاً أَمَا إِنِّي سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ (ع) يَقُولُ مَا أَحَدٌ عَلَى مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا نَحْنُ وَ شِيعَتُنَا وَ سَائِرُ النَّاسِ مِنْهَا بُرَآءُ»؛المحاسن، برقی، ج۱، ص۱۴۸.
  21. تنقیح المقال، شیخ عبدالله ملمقانی، ج۲، ص۱۳۲.
  22. جبله، محمد، مقاله «عبایه بن ربعی الأسدی»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۴۲۹-۴۳۲.
  23. «عَبَايَةَ بْنَ رِبْعِيٍّ الْأَسَدِيَ حِينَ سَأَلَهُ عَنِ الِاسْتِطَاعَةِ الَّتِي بِهَا يَقُومُ وَ يَقْعُدُ وَ يَفْعَلُ فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) سَأَلْتَ عَنِ الِاسْتِطَاعَةِ تَمْلِكُهَا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْ مَعَ اللَّهِ فَسَكَتَ عَبَايَةُ فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) قُلْ يَا عَبَايَةُ؛ قَالَ وَ مَا أَقُولُ؟ قَالَ (ع): إِنْ قُلْتَ إِنَّكَ تَمْلِكُهَا مَعَ اللَّهِ قَتَلْتُكَ وَ إِنْ قُلْتَ تَمْلِكُهَا دُونَ اللَّهِ قَتَلْتُكَ؛ قَالَ عَبَايَةُ فَمَا أَقُولُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ؟ قَالَ (ع): تَقُولُ إِنَّكَ تَمْلِكُهَا بِاللَّهِ الَّذِي يَمْلِكُهَا مِنْ دُونِكَ فَإِنْ يُمَلِّكْهَا إِيَّاكَ كَانَ ذَلِكَ مِنْ عَطَائِهِ وَ إِنْ يَسْلُبْكَهَا كَانَ ذَلِكَ مِنْ بَلَائِهِ هُوَ الْمَالِكُ لِمَا مَلَّكَكَ وَ الْقَادِرُ عَلَى مَا عَلَيْهِ أَقْدَرَكَ أَ مَا سَمِعْتَ النَّاسَ يَسْأَلُونَ الْحَوْلَ وَ الْقُوَّةَ حِينَ يَقُولُونَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ؛ قَالَ عَبَايَةُ وَ مَا تَأْوِيلُهَا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ؟ قَالَ (ع): لَا حَوْلَ عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ إِلَّا بِعِصْمَةِ اللَّهِ وَ لَا قُوَّةَ لَنَا عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ إِلَّا بِعَوْنِ اللَّهِ؛ قَالَ فَوَثَبَ عَبَايَةُ فَقَبَّلَ يَدَيْهِ وَ رِجْلَيْهِ»؛ تحف العقول عن آل رسول الله، ابن شعبه حرانی، ص۴۶۸.
  24. «و کافر می‌گوید: ای کاش خاک بود» سوره نبأ، آیه ۴۰.
  25. «عَبَايَةَ بْنِ رِبْعِيٍّ قَالَ: قُلْتُ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ لِمَ كَنَّى رَسُولُ اللَّهِ (ص) عَلِيّاً (ع) أَبَا تُرَابٍ؟ قَالَ لِأَنَّهُ صَاحِبُ الْأَرْضِ وَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى أَهْلِهَا بَعْدَهُ وَ بِهِ بَقَاؤُهَا وَ إِلَيْهِ سُكُونُهَا وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ‌(ص) يَقُولُ إِنَّهُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ وَ رَأَى الْكَافِرُ مَا أَعَدَّ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِشِيعَةِ عَلِيٍّ (ع) مِنَ الثَّوَابِ وَ الزُّلْفَى وَ الْكَرَامَةِ قَالَ يَا لَيْتَنِي كُنْتُ تُرَاباً يَعْنِي مِنْ شِيعَةِ عَلِيٍّ (ع) وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ ﴿وَيَقُولُ الْكَافِرُ يَا لَيْتَنِي كُنْتُ تُرَابًا»؛ علل الشرایع، شیخ صدوق، ج۱، ص۱۵۶.
  26. «عَبَايَةَ بْنِ رِبْعِيٍّ قَالَ: سَأَلْتُ ابْنَ عَبَّاسٍ عَنِ الصَّائِمِ يَجُوزُ لَهُ أَنْ يَحْتَجِمَ؟ قَالَ نَعَمْ مَا لَمْ يَخْشَ ضَعْفاً عَلَى نَفْسِهِ؛ قُلْتُ فَهَلْ تَنْقُضُ الْحِجَامَةُ صَوْمَهُ؟ فَقَالَ لَا؛ فَقُلْتُ فَمَا مَعْنَى قَوْلِ النَّبِيِّ (ص) حِينَ رَأَى مَنْ يَحْتَجِمُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ أَفْطَرَ الْحَاجِمُ وَ الْمَحْجُومُ؟ فَقَالَ إِنَّمَا أَفْطَرَا لِأَنَّهُمَا تَسَابَّا وَ كَذَبَا فِي سَبِّهِمَا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) لَا لِلْحِجَامَةِ»؛معانی الأخبار، شیخ صدوق، ص۳۱۹.
  27. جبله، محمد، مقاله «عبایه بن ربعی الأسدی»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۴۳۲-۴۳۵.
  28. جبله، محمد، مقاله «عبایه بن ربعی الأسدی»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۴۳۵.