قاسم بن محمد بن ابیبکر
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
مقدمه
وی که در سالهای خلافت امام علی(ع) به دنیا آمد، فرزند محمد بن ابیبکر و نواده ابوبکر، نخستین خلیفه مسلمانان بود.
خردسال بود که پدرش محمّد، تربیت شده و کارگزار امام علی(ع) در مصر، به دست مأموران معاویه، در سال ۳۸ ﻫ.ق به شهادت رسید[۱] و بدین ترتیب وی از خردسالی تحت سرپرستی عمّهاش عائشه بزرگ شد و هم از او فقه آموخت.
فرزندش عبدالرحمان مردی فاضل و محدّث و از راویان او و دخترش ام فروه همسر امام باقر(ع) و مادر امام صادق(ع) بود و چون مادر امّ فروه نیز نواده ابوبکر بود[۲]، امام صادق(ع) فرمود: ابوبکر دوبار مرا به دنیا آورد[۳]. وی که شارب خود را اندکی کوتاه و بر اساس برخی گزارشها، از خضاب خودداری میکرد، کلاهی گاه سپید و گاه از جنس خزّ سبز رنگ بر سر مینهاد هم چنان که بالاپوش و عمامهای که در بر میکرد نیز از جنس خز بود. بر نگین انگشتریاش نام خودش و نام پدرش نقش بسته بود.و ی از برگزیدگان تابعیان و دارای فضیلتهای اخلاقی بسیار بود و در سالهای آخر عمر نابینا شد. ابن سعد او را مردی بلند مقام و پرهیزکار خوانده است.
از ویژگیهای اخلاقیاش آن بود که هیچ گاه کسی را به صراحت رد نمیکرد و بر او عیب نمیگرفت و بسیار کم سخن و غالباً خاموش بود.
او که از اجتهاد پرهیز و در پاسخهای خود به بیان آن چه که آشکار و صریح بود بسنده میکرد، سخت با اعتقاد به قدر مخالف بود و از پرداختن به بحث هایِیِ از این قبیل جلوگیری میکرد و حتّی گفتهاند که او و سالم بن عبداللّه بن عمر قدریها را لعن میکردند.
بر اساس روایتی که حمیری از امام رضا(ع) نقل کرده[۴]، قاسم، امامی مذهب بوده است. مامقانی بر این اساس و نیز شواهدی دیگر او را امامی مذهبی دانسته و آیة اللّه خوئی روایت یاد شده رانقل و در قبال آن سکوت کرده است. وی که به گفته ابن سعد پیشوا در روایت و فقیه بوده است، از تفسیر قرآن کریم و از این که احادیثاش نوشته شود خودداری میکرد و بعد از عشاء دوم که به نقل حدیث میپرداخت، آن را به الفاظ - نه به معنا - نقل میکرد.
چون در سال ۸۷ ﻫ.ق ولید، خلیفه اموی فرماندار مدینه هشام بن اسماعیل را برکنار کرد عمر بن عبدالعزیز را به جای او گمارد، فرماندار جدید ده تن فقیه برجسته مدینه از جمله قاسم را فرا خواند و از آنان در راه اداره بهتر شهر و جلوگیری ازستم به مردم یاری خواست[۵].
رابطه قاسم با اهل بیت(ع) چنان شفاف است که جای هیچ تردیدی باقی نمیماند. بنابر روایت کلینی، امام صادق(ع) او را در کنار سعید بن مسیب و ابو خالد کابلی، از شخصیّتهای مورد اعتماد امام سجّاد(ع) معرّفی کرده است[۶].
یعقوبی نقل کرده است که چون بنی هاشم خواستند امام حسن(ع) را در کنار رسول خدا(ص) به خاک بسپارند، عائشه از کار آنها جلوگیری نمود، امّا قاسم عمّه خود را از این بابت سرزنش کرد[۷].
قاسم از راویان طبقه سوم است و همه دانشمندان رجالی اهل سنت از او به بزرگی یاد کردهاند و افرادی مانند: ابن سعد، عجلی و ابن حبان صریحاً او را توثیق کردهاند.
از میان رجالیون شیعی - که کمتر به جرح و تعدیل شخصیّت روایی او پرداختهاند - تنها ابن داوود است که از او در قسم اول از کتاب خود، در شمار افراد مورد اعتماد، نام برده است.
شیخ طوسی وی را از اصحاب امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) خوانده و برقی به ذکر او در شمار اصحاب امام باقر بسنده کرده است. وی از افرادی چون: اسلم غلام عمر، عبداللّه بن جعفر، عبداللّه بن زبیر، عبداللّه بن عباس، پسر عمویش عبداللّه بن عبدالرحمن، عبداللّه بن عمر، عبداللّه بن عمرو بن عاص، عبداللّه بن مسعود، پدرش محمد بن ابیبکر - به طور مرسل - معاویة بن ابیسفیان، ابوهریره، اسماء بنت عمیس، زینب بنت جحش و عمّهاش عائشه روایت کرده است و راویانی انبوه، از جمله: پسرش عبدالرحمن، اسامة بن زید بن اسلم، سالم بن عبداللّه، صالح بن کیسان، شعبی، مالک بن دینار، زهری، محمد بن منکدر و نافع غلام ابن عمر از او روایت کردهاند.
ابن مدینی احادیث او را دویست مورد و ابن سعد او را - که صاحبان صحاح شش گانه احادیثاش را نقل کردهاند - فردی کثیر الحدیث دانسته است[۸]. وی از رسول خدا(ص) روایت کرده است که فرمود: آیا میدانید چه کسانی در روز قیامت، به سوی سایه خداوند پیشی میگیرند گفتند: خداوند و فرستادهاش بهتر میدانند. فرمود: آنها که هرگاه حق به آنان داده شود، آن را میپذیرند و چون از آنان حق را بخواهند، آن را میدهند و برای مردم آن گونه داوری میکنند که بر خود[۹].
درباره تاریخ درگذشت او اختلاف کردهاند، امّا بسیاری وی را به هنگام مرگ ۷۰ تا ۷۲ ساله دانستهاند و با توجه به سال تقریبی تولّدش که قبل از شهادت پدرش در سال ۳۸ ﻫ.ق بود باید پس از سال ۱۰۵ ﻫ.ق درگذشته باشد[۱۰]. وی در قُدَیْده، محلی بین مکّه و مدینه درگذشت و هنگام مرگ، وصیّت کرد تا وی را در همان لباسهایی که در آنها نماز میگزارد، به خاک سپارند و بر آرامگاهاش بنایی نسازند. پس از مرگ اش، پسرش جنازه وی را بر دوش گرفت، تا (مُشَلَّل) حمل کرد و در همان جا به خاک سپرد.[۱۱]
جستارهای وابسته
- محمد بن ابیبکر (پدر)
- ابوبکر بن ابیقحافه (جد)
- عائشه (عمه)
- عبدالرحمن بن قاسم بن محمد بن ابیبکر (فرزند)
منابع
پانویس
- ↑ تاریخ خلیفه ۱۴۴.
- ↑ بنابر گزارش ابن سعد، قاسم با دختر عمویش قریبه دختر عبدالرحمان بن ابی بکر ازدواج کرد.
- ↑ عمدة الطالب ۲۲۵.
- ↑ قرب الاسناد / ح ۱۲۷۸.
- ↑ نه تن دیگر، عروة بن زبیر، ابوبکر بن سلیمان بن ابی خیثمه عبیداللّه بن عبداللّه بن عتبة بن مسعود، ابوبکر بن عبدالرحمان بن حارث، سلیمان بن یسار، سالم بن عبداللّه بن عمر، عبداللّه بن عبیداللّه بن عمر، عبداللّه بن عامربن ربیعه و خارجة بن زید بودند (الکامل فی التاریخ ۴/ ۵۲۶). ناگفته نماند که از قاسم بن محمّد در شمار فقهای برجسته هفت گانه مدینه نیز نام بردهاند و او را دانشمندی در کنار سعید بن مسیّب، سلیمان بن یسار، سالم بن عبداللّه بن عمر، عروة بن زبیر، عبیداللّه بن عبداللّه بن عتبه و خارجة بن زید بن ثابت دانستهاند (تهذیب الکمال ۱۰/ ۱۵۰).
- ↑ الکافی ۱/ ۴۷۲.
- ↑ تاریخ یعقوبی ۲/ ۱۳۴. گفتنی است که یعقوبی این ماجرا را با (قیل) گزارش کرده است و از آنجا که سنّ قاسم در این ماجرا بیش از چهارده سال نبود؛ لذا باید، در صحّت این داستان درنگ وتأمّل کرد.
- ↑ نک: رجال صحیح بخاری ۲/ ۶۱۶و رجال صحیح مسلم ۲/ ۱۴۰.
- ↑ مسند احمد بن حنبل ۹/ ۳۳۶.
- ↑ رجال صحیح بخاری ۲/ ۶۱۶؛ تهذیب التهذیب ۸/ ۳۳۵ و شذرات الذهب ۱/ ق ۱/ ۱۳۵.
- ↑ عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک، ج۲، ص 104.